۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

دلایل عصمت امامان



 


چکیده
شيعيان بر اساس چه دلايلى امامان خود را معصوم مى دانند؟
انديشمندان شيعه براى اثبات عصمت امامان از ادلّه گوناگونى بهره مى برند كه تبيين آن ها نيازمند كتابى پر حجم و مستقل است، با اين حال اشاره اى كوتاه به اين ادلّه خالى از فايده نيست و زمينه جستجوهاى بيشتر و عميق تر را فراهم مى سازد.
مقام امامت ـ آن گونه كه از كتاب و سنّت ـ بر مى آيد در رهبرى سياسى جامعه اسلامى خلاصه نمى شود، بلكه دنباله نبوّت و كامل كننده رسالت است. چنين تصويرى از مسأله، پيامبر و امام را كنار هم مى نشاند و دلايل عقلى عصمت را به قلمرو امامت نيز مى كشاند. با اين تفاوت كه در اين جا، به جاى ابلاغ وحى، از تبيين معارف وحيانى سخن مى رود


واژگان کلیدی:عصمت،امامان،معصوم،دلایل،خداوند

مقدمه
اعتقاد شیعه امامیه این است که امام و پیشوای امت اسلامی پس از پیامبر اکرم(ص) باید از خطا و گناه معصوم باشد. آنان بر این عقیده از راه عقل و وحی دلیل آورده اند. در این نوشتار به تبیین دلایل وحیانی آن، از منظر قرآن کریم می پردازیم.
هدف از آزمایش انسان ها به طور معمول این است که توانمندی و شایستگی افراد نسبت به کاری برای آزمایش کننده، آزمایش شونده و افراد دیگر معلوم شود. اما از آنجا که چیزی بر خداوند پوشیده نیست، فلسفه امتحان الهی بروز شایستگی و توانمندی افراد برای خود آنان و دیگران است. نتیجه نهایی آزمون های الهی هم شکوفا شدن استعدادها و فعلیت یافتن آن هاست تا بدین وسیله شایستگی بهره مندی از پاداش های خداوند را به دست آوردند و به کمال مقصود دست یابند. البته کسانی که به دلیل غفلت و سستی از این آزمون ها مردود گردند، مستحق کیفر و شقاوت خواهند شد. امیرالمؤمنین(ع) در این باره فرموده است:
خداوند با اینکه عالم تر از همه به حال بندگان خویش است آنان را با اموال و فرزندان می آزماید تا به این وسیله استحقاق آنان را نسبت به پاداش و کیفر آشکار سازد.


عصمت نیز یکی دیگر از شرایط امام است که به اعتقاد شیعیان می بایست در امام وجود داشته باشد و به عبارت دیگر عصمت را شرط امامت می دانند.
عصمت به معنای لطفی پنهانی است که از جانب خدا به سوی مکلف یا بنده اش نازل می شود. اثر این لطف نیز آن است که با آنکه مکلف قدرت بر انجام خطا و گناه را دارد هرگز از او خطا و گناه صادر نشده و حتی میل به آن نیز پیدا نمی کند.
یکی دیگرازویژگی های امامان ،عصمت یامصونیت ازخطاوگناه می باشدچراکه همه منصب ها وشئون پیامبری به جز نبوت راداراست ،ازاین روهمان دلایلی که اقتضا می کردانبیاازخطا وگناه مصون باشند، درموردامامان نیزصادق است .بنابراین عصمت مساوی بانبوت نیست وچه بساافرادی که مقام عصمت داراهستند-مانندحضرت مریم وحضرت فاطمه زهرا ولی پیامبرنیستند.(آیت الله جعفرسبحانی ،دکتر محمدمحمدرضایی،185:1389)
چرا امام باید معصوم باشد؟
تعریف عصمت ازدیدگاه چندتن ازبزرگان به این صورت است:
ابن فارس می گوید:

واژه ى عَصَم در لغت به معناى امساک و منع است و در اصطلاح، نوعى مصونیت است که با وجود آن انسان دچار گناه و لغزش نمى شود. علامه طباطبایى مى گوید: عصمت نوعى علم و دانش است که صاحبش را از گناه و خطا باز مى دارد.
در اینجا لازم است به چند نکته مقدماتی توجه کنیم:

اول:در بحث‌های اعتقادی به ویژه چهار بحث توحید، نبوت، امامت و عدل، اساسی‌ترین و محکم‌ترین دلایل، دلیل عقلی است که مورد قبول عقلای هر قوم و مذهبی می‌باشد و اگر از قرآن و روایات  دلیل نقلی کمک بگیریم برای اطمینان و تأیید دلایل عقلی می‌باشد.

دوم:معنای عصمت :عصمت در لغت به معنای منع کردن، و مانع شدن می‌باشد.
و در اصطلاح کلامی (اعتقادی):عصمت یک ملکه‌ی نفسانی (یک صفت خاص) است که انسان فهم دقیق و آگاهی بالایی پیدا می‌کند و مرتکب گناه نمی‌شود. اگر چه می‌تواند گناه انجام دهد.
 


سوم:وظایف رهبران الهی:

با توجه به آیات قرآن راهنمایی مردم به سوی مصالح دنیایی (مادی) و آخرتی (معنوی) آنان همراه با برانگیختن مردم با مژده به نعمت‌های الهی و ترساندن از عذاب خداوندی و اتمام حجت کردن با مردم وظیفه رهبران الهی است که در دو بخش عمل می‌شود:
1.      هدایت در سه مرحله‌ی:گرفتن وحی از خداوند، ابلاغ آن به مردم، و حفظ شریعت و تبیین تام و تمام آن.
2.     
2. زعامت یعنی ریاست اجرایی و رهبری مردم در امور دینی و دنیایی آنان.
عصمت پیشوایان را می توان از طرق مختلف ثابت كرد و از میان دلایل انبوه، به دو دلیل بسنده می كنیم:
 برای اثبات معصوم بودن ائمه (ع) ادله زیادی اقامه شده است .
   دلیل عقلی :

امامت مقام و منصبى است که خداوند تعالى به امام ارزانى داشته است. امام شخصیتى است که به غیر از دریافت و ابلاغ وحى، از تمام شئون پیامبر(صلى الله علیه وآله) برخوردار است و بدین روى مقام امامت از عصمت انفکاک ناپذیر است; زیرا «مقام امامت، آن گونه که از کتاب و سنت بر مى آید، در رهبرى سیاسى جامعه ى اسلامى خلاصه نمى شود، بلکه دنباله ى نبوت و کامل کننده ى رسالت است. چنین تصویرى از مسئله، پیامبر و امام را در کنار هم مى نشاند و دلایل عقلى عصمت را به قلمرو امامت نیز مى کشاند. با این تفاوت که در این جا، به جاى ابلاغ وحى، از تبیین معارف وحیانى سخن مى رود.
 نقض غرض :
غرض خداوند از بعثت انبیاء و جانشینان آنها ( امامان ) هدایت انسانهاست ، اگر آنها در تبلیغ و تبیین دین خطا کنند ، موجب گمراهی انسانها می شوند و این نقض غرض است ، یعنی غرض خداوند ، هدایت بود اما با فرستادن امام غیر معصوم ، مردم را گمراه نموده و غرض خود را نقض کرد . در حالی که می دانیم ، خداوند حکیم است و نقض غرض نمی کند . در نتیجه امامان معصوم هستند .
   دلیل نقلی :
آیه اول : وَإِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ                         
«وچون پروردگار ابراهیم، وى را با صحنه‏هایى بیازمود و او به حد کامل آن امتحانات را انجام بداد، بوى گفت: من تو را امام خواهم کرد ابراهیم گفت: از ذریه‏ام نیز کسانى را بامامت برسان فرمود عهد من به ستمگران نمى‏رسد».(بقره/124)

آیه ابتلاء ابراهیم(ع)

قرآن در آیه 124 سوره بقره از امتحان حضرت ابراهیم(ع) و آزمون هایی الهی سخن گفته و یادآور شده است که ابراهیم آن آزمون ها را با موفقیت کامل پشت سر گذاشت. در این هنگام خداوند او را به مقام امامت نایل ساخت. ابراهیم(ع) درباره این مقام برای فرزندان خویش سؤال کرد که آیا آنان نیز از چنین مقامی برخوردارند؟ خداوند در پاسخ او فرمود: (( این عهد و پیمان الهی شامل ظالمان از فرزندان او نمی شود.)) متن آیه چنین است:
((و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال انی جاعلک للناس اماما، قال و من ذریتی، قال لاینال عهدی الظالمین.))
ای پیامبر(ص) ، یادآور آنگاه که پروردگار ابراهیم او را به آزمون هایی مبتلا ساخت و او آن آزمون ها را به اتمام رسانید. خداوند به او فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از ذریه من نیز از امامت بهره ای خواهند داشت؟ خداوند به او فرمود: عهد من شامل حال ظالمان نمی شود.

آزمون ابراهیم

هدف از آزمایش انسان ها به طور معمول این است که توانمندی و شایستگی افراد نسبت به کاری برای آزمایش کننده، آزمایش شونده و افراد دیگر معلوم شود. اما از آنجا که چیزی بر خداوند پوشیده نیست، فلسفه امتحان الهی بروز شایستگی و توانمندی افراد برای خود آنان و دیگران است. نتیجه نهایی آزمون های الهی هم شکوفا شدن استعدادها و فعلیت یافتن آن هاست تا بدین وسیله شایستگی بهره مندی از پاداش های خداوند را به دست آوردند و به کمال مقصود دست یابند. البته کسانی که به دلیل غفلت و سستی از این آزمون ها مردود گردند، مستحق کیفر و شقاوت خواهند شد. امیرالمؤمنین(ع) در این باره فرموده است:
خداوند با اینکه عالم تر از همه به حال بندگان خویش است آنان را با اموال و فرزندان می آزماید تا به این وسیله استحقاق آنان را نسبت به پاداش و کیفر آشکار سازد.
درباره این که آزمون ابراهیم چگونه انجام گرفته است، و مقصود از (( کلمات)) در آیه مورد بحث چیست، آرای گوناگونی نقل شده است:
الف: از امام صادق(ع) روایت شده که آزمون ابراهیم این بود که در خواب دید فرزندش اسماعیل را ذبح می کند.
به نظر می رسد آنچه در این روایت آمده، به عنوان یکی از مهم ترین آزمون های حضرت ابراهیم(ع) بوده است و نه آنکه این، تنها آزمون ابراهیم بوده است.
عصمت اهل بيت در روايات نبوى
روايات پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، فضايل فراوانى براى اهل بيت(عليهم السلام) بر مى شمارند كه برخى از آنها جز با عصمت آنان سازگار نيست. در اين قسمت از احاديثى كه تنها شيعيان روايتگر آنند در مى گذريم و به نمونه هايى از آنچه در كتب اهل سنّت آمده است، بسنده مى كنيم
الف) اهل بيت، همراه و همتاى قرآن: در حديث پر آوازه ثقلين، توجّه به دو نكته انديشه حق جويان را به عصمت اهل بيت رهنمون مى گردد: يكى آن كه در اين حديث، كتاب و عترت در كنار يكديگر محور هدايت به شمار آمده اند (ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابدا) ديگر آن كه در اين روايات بر جدايى ناپذيرى قرآن و عترت تأكيد شده است (لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض) اگر اهل بيت معصوم از گناه و خطا نبودند، پيروى از آنان همواره موجب هدايت نمى گرديد و جدايى ناپذيرى آنان از قرآن، معناى روشنى نمى يافت.

الف: آیه تطهیر
{ إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمْ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً}.
   «مشیت الهی بر تطهیر شما اهل بیت پیامبر تعلّق گرفته است.»
  در این كه مقصود از اهل بیت خاندان رسالت و فرزندان پیامبر است، سخنی نیست و ضمایر «مذكر» به نام «عنكم» و «یطهّركم» بر این مطلب گواهی می دهد.
گذشته از این، پیامبر(صلی الله علیه وآله) بارها با انداختن كسا بر سر آنان، اهل بیت خود را معرفی كرده است و فرموده است: «أللّهمّ إنّّ هؤلاء أهلِ بَیْتی».
 باید دانست كه مقصود از «تطهیر» در آیه، پاكیزگی از قذارت مادی نیست; زیرا خداوند از همگان خواسته كه جامه و بدن خود را از قذارت پاك كنند، بلكه مقصود، تطهیر از گناه و آلودگی های معنوی است، همچنان كه مقصود از تطهیر مریم همین است آنجا كه می فرماید:

   {إِنَّ اللهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَی نِسَاءِ الْعَالَمِینَ}      
  «خداوند تو را (ای مریم) برگزید و تطهیر كرد و بر زنان جهانیان برتری بخشید.»

ب: حدیث ثقلین

حدیث ثقلین دلیل دوم عصمت آنان است، آنجایی كه پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) در مواقع مختلف عترت را عِدل قرآن می شمارد و می فرماید:
     «إنّی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی ما إن تمسّكتم بهما لَنْ تضلّوا».
«من درمیان شما دو امانت گرانبها می گذارم و می روم، مادام كه چنگ بر آن می زنید گمراه نخواهید شد.
 در این حدیث كه فریقین آن را نقل كرده اند، عترت معادل قرآن و مایه هدایت معرفی شده است.
 به یقین قرآن از خطا مصون است و طبیعی است آنچه كه معادل قرآن است و هرگز تا روز رستاخیز از آن جدا نمی شود نیز مصون از خطا و گناه خواهد بود.
 دلایل عصمت معصومان(علیهم السلام) منحصر به این دو دلیل نیست، لیكن این نوشته گنجایش بیش از این را ندارد، از این رو به همین اندازه اكتفا می شود.
عصمت افراد ملازم با نبوّت آنان نیست.
«عصمت» ملازم با «نبوت» نیست، هرچند كه نبوت با عصمت ملازم است. به گواه این كه قرآن كریم برخی را معصوم معرفی كرده در حالی كه به اتفاق همه، نبی نبوده اند; مثلاً حضرت مریم معصوم از گناه و مطهّر از لغزش بود لیكن نبی و رسول نبود. همچنین مصاحب موسی كه معلم او بود، معصوم از گناه بود، ولی نبی نبود. در عظمت مقام معلم موسی همین بس كه قرآن او را چنین شناسانده است:
{ فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً * قَالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَی أَنْ تُعَلِّمَنِی مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا}.
«تا بنده ای از بندگان ما را یافتند كه از جانب خود به او افاضه نموده و از نزد خود به او دانشی آموخته بودیم، موسی به او گفت: آیا اجازه می دهی من از تو پیروی كنم تا از مایه های رشدی كه آموخته اید بیاموزم.»
كسی كه قرآن وی را با چنین جمله های چشمگیری معرفی می كند، جز معصوم نمی تواند باشد.

بنابراین میان عصمت و نبوت، ملازمه ای وجود ندارد و نمی توان هر معصوم را نبی دانست. و ملاك نبوت، غیر از ملاك عصمت است; در نبوت، مسأله وحی مطرح است و نبی كسی است كه طرف وحی الهی باشد، در حالی كه در عصمت، مسأله علم به عواقب گناه مطرح است كه او را از هرنوع آلودگی صیانت می بخشد.
دلایل عصمت
براین اساس که امامت یک منصب الهی است خداونداطاعت مطلق ازامامان رالازم شمرده وآن راهمسنگ بااطاعت ازخودوپیامبردانسته است .بنابراین امربه اطاعت مطلق از آنان ،به معنای ضمانت عصمت است.به تعبیر دیگر،امامت عهدی الهی است وعهدالهی به ظالمان نمی رسد. هنگامی که ابراهیم (ع) مقام امامت رابرای برخی ازذریه وفرزندان خودتقاضا کرد،بااجابت مشروط ازجانب خدا روبه روشد:
لایَنالً عَهدِی الظّالِمینَ؛ پیمان من به بیدادگران نمی رسد. (آیت الله جعفرسبحانی ،دکتر محمدمحمدرضایی،185:1389)


دلايل عقلى و نقلى عصمت امام چيست؟
بر امام واجب است پيراسته از گناه باشد زيرا بدون داشتن عصمت نمى تواند اعتماد مردم را به گفتار و رفتار خود جلب كند والگويى براى مردم باشد همچنان كه بدون مقام عصمت نمى تواند در قلوب و ارواح نفوذ كند، بنابر اين امام به خاطر دو جهت ـ جلب اعتماد مردم، نفوذ در افكار وانديشه ها ـ بايد از تمام لغزشهاى عمدى و سهوى مصون بوده باشد.
اما برخی از دلایل نقلی نیز بر اثبات عصمت برای اصل امامت چنین است:

1- خداوند در قرآن می فرماید: «أَتَامُرُونَ النَّاسَ بِالبِّرِ و تَنسَونَ اَنفُسَکُم و اَنتُم تَتلُونَ الکِتَابَ اَفَلَا تَعقِلُون» (بقره/44)؛ یعنی آیا امر می کنید مردم را به نیکی و فراموش می کنید نفس های خود را با آنکه کتاب خدا را می خوانید آیا عقل ندارید و این قباحت را نمی فهمید. در جای دیگری از قرآن کریم می خوانیم: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفعَلُونَ کَبُرَ مَقتاً عِندَ الله اَن تَقُولُوا مَا لَا تَفعَلُون» (صف/2-3)؛ چرا می گویید چیزی را که انجام نمی دهید حق تعالی بسیار دشمن می دارد کسی را که بگوید چیزی را که انجام نمی دهد.
همانطور که می بینیم در این آیات از سوی خداوند متعال به کسانی که گفتارشان بر خلاف رفتارشان است عتاب هایی بس بزرگ شده است. حال از آنجا که می دانیم امام حافظ شرع و بیان کنندۀ آن است و می بایست پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به بیان احکام الهی از جهات مختلف بپردازد پس نباید از او خطایی بر خلاف گفتارش که همان دین خداست سرزند و الا مخاطب این آیات قرار می گیرد و مورد ملامت از سوی خداوند واقع می شود و چنین شخصی مسلماً صلاحیت امامت را ندارد. وجه این استدلال نیز آن است که عمل نکردن به احکام دین از سوی امام نوعی خیانت به دین است چون او مبین دین است و او آیینۀ عملی دین در دیدگاه مردم می باشد و عمل و گفتار او برای مردم حجت می باشد.
2- خداوند در قرآن می فرماید: «و اِذِ ابتَلَی ابراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَ قَالَ اِنَّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ امَاماً قال و مِن ذُرِّیَتِی قال لَا یَنَالُ عَهدِی الظََّالِمِین» (بقره/124)؛ یعنی هنگامی که خداوند ابراهیم را به وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد خداوند به او فرمود من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم ابراهیم گفت: از دودمان من نیز امامانی قرار بده، خداوند فرمود عهد من به ستمکاران نمی رسد. از این آیه استفاده می شود که عهد خدا که همان امامت است به ظالمان نمی رسد. و در دلیل چهارم از دلایل عقلی بر عصمت امام نیز گذشت که هر کسی معصیت کند از جاده حق منحرف شده و به واسطۀ عمل نکردن به احکام الهی بر خود یا بر دیگری ظلم کرده است و هر کس چنین باشد شایستۀ امامت نیست.
باید امام منصوص باشد نه منصوب:
واجب است که بر امام نص و تصریح وارد شده باشد به این معنا که خداوند و رسول او بر امامت آن امام تصریح کرده باشند. زیرا عصمت که شرطی لازم برای امام است (که مباحث آن گذشت) امری باطنی است که تنها خداوند متعال به آن آگاه است و نه هیچکس دیگری، پس به ناچار باید چنین فردی از سوی خداوند متعال شناسانده شود و یا اینکه معجزه ای از سوی به دست آن امام ظاهر گردد تا ادعای امامت او ثابت شود و این راه شناخت امام است. اما اختلافاتی که میان فِرق اسلامی در این مسئله وجود دارد این است که آیا برای تعیین امام راه دیگری وجود دارد یا خیر؟ امامیه بر این عقیده اند که راه تعیین امام منحصر در نص و تصریح خدا و رسول او می باشد. زیرا چنانکه گذشت عصمت شرط امامت است و عصمت از امور باطنی است و کسی جز خدا بر باطن انسانها آگاه نمی باشد. در نتیجه اعلام و تعیین آن باید از سوی خداوند متعال باشد چون تنها اوست که عالم به درون و باطن انسانهاست.
حال این اعلام از دو طریق است:
1- از طریق وحی به پیامبر اعلام کند.2- ظاهر کردن معجزه ای به دست امام جهت تصدیق ادعایش. اما اهل سنت می گویند: هر کسی که مردم او را قابل بدانند و با او بیعت کنند امام است. اما فرقه زیدیه بر این باورند که هر کس از فرزندان فاطمه که عالم و زاهد است و با شمشیر خروج کرده و ادعای امامت کند، امام است. این دو ادعا غلط است زیرا اولاً: امامت خلافتی است از سوی خدا و رسول او و برای کسی محقق نمی شود مگر به واسطه تصریح خدا و رسول او. ثانیاً: اگر امامت بر بیعت مردم با او و ادعای امامت متوقف باشد منجر به فساد می شود. زیرا هر طایفه ای با شخصی بیعت می کنند و یا اینکه ممکن است هر فاطمی ادعای امامت کند و در این صورت مشخص است که اختلاف واقع خواهد شد و امامان متعددی ظهور خواهند کرد در صورتی که در هر زمانی فقط یک امام وجود دارد. پس امامت از جانب خداوند است.
نتیجه گیری:
مقام امامت پس از پيامبر گرامى، يك مقام تنصيصى است; زيرا يك فرد عادى هر چند از نظر دانش و بينش در رتبه عادى باشد، تا تحت تربيت الهى قرار نگيرد و علوم نبوى را از طريق غيب اخذ نكند، به سدّاين خلأها و رفع اين مشكلات موفق نمى گردد.تا جانشين پيامبر، از خلاف و گناه، بلكه از خطا و اشتباه و لو در قلمرو امور مربوط به شريعت، معصوم نباشد، هرگز نمى تواند  به اين وظايف قيام و اين خلأها را پر كند.پيروى از اهل بيت، مايه رستگارى: افزون بر حديث معروف سفينه (مثل اهل بيتى مثل سفينة نوح) كه اهل بيت را به كشتى نوح همانند مى كند و رستگارى ابدى را با پيروى از آنان پيوند مى زند، احاديث فراوان ديگرى نيز در اين باره مى توان يافت كه روايت زير نمونه اى از آنها است.
«هر كس مى خواهد زندگى و مرگش همچون حيات و ممات من باشد،... ولايت على و فرزندانش را برگزيند، زيرا آنان هرگز شما را از راه هدايت بيرون نمى برند و به گمراهى نمى كشانند.



 فهرست منابع:

الف.منابع کتاب
سبحانی،جعفر،محمدرضایی،محمد،1389،اندیشه اسلامی 2،قم،دفترنشرمعارف

ب.منابع سایت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر