چکیده
در تاریخ تفسیر با ویژگی مفسران ،کتاب های تفسیری چگونگی تفیسر در دوران ها ی مختلف ،تغییرات وتطورات مکاتبات و روش های مختلف تفسیری آشنا می شویم.همچنین اثبات تفسیر شدن قرآن توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله کتابت تفسیر در عصر آن حضرت،وجود مفسران برگزیده خدا پس از ایشان،
نقش امامان معصوم علیهم السلام در تفسیر قرآن معرفی مفسران صحابی تابعین و پس از تابعین،و بیان مأخذ،ویژگی ها وتطورات تفسیر در عصر رسالت ،عصر حضور امامان معصوم علیهم السلام و عصر غیبت صغرا از دیگر مباحث می باشد.
واژگان کلیدی : تفسیر ، قرآن ، پیامبر، مفسران ، کتا ب
مقدمه
متجاوز از چهارده قرن ، از تاریخ تفسیرقرآن مجید می گذرد. و تفسیر این کتاب مبین و مبارک سابقه ای از صدر اسلام تا کنون دارد . دانشمندان اسلامی همه توان وتخصص و استعداد و دانش خویش را با علاقه وافر وعشق سرشار همه عمر را به پای تبیین وتفسیر این کتاب عظیم صرف نموده و همه هم خود را در این راه مقدس وخطیر مصروف داشته اند. ارباب ادب و اصحاب بلاغت ، از بعد ادبی دقائق و ظرائف کلمات و الفاظ نورانی قرآن را که به زبان عربی مبین نازل گردیده ، مورد بحث و تفحص قرار داده و تدبر وتبیین ارتباط محکم مفاهیم وانسجام متقن مضامین و هماهنگی زیبای معانی و اثبات عدم اختلاف در کلام الله مجید پرداخته اند . متکلمان و حکمای اسلام نیز ، زبان برهان گشودند و روش تعقلی مبانی و قواعد فلسفی را به خدمت تفسیر قرآن کریم درآوردند.
اگر چه در این وادی عده ای به علت تعصب در تحزب و فرقه گرایی ، دچار پیش داوری ، و رای شخصی در تفسیر قرآن شدند ولی عالمان عامل و مخلص با تکیه بر تفسیر مأثور از تبیین معقول ، در آیات دور نیفتادند و جانب حق را رها نساختند.
و خلاصه ، صاحبان عقل سالم و قلب سلیم در طول تاریخ تفسیر ، همه و همه برای فهم مراد الله و حقایق قرآن در این بحر عمیق غواصی کرده و هر کس به قدر ظرفیتش از این آب حیات نوشیده است و امروز ما در تفسیر قرآن کریم ، وارث این همه جهاد واجتهاد هستیم و نباید از این همه فیض خدایی بی بهره بمانیم.
در باب تفسير قرآن کريم، روشها و مکاتب و مفسّران، در متون و مقالات نويسندگان مختلف ميتوان مطالبي يافت اما چنان که نويسندة کتاب تاريخ تفسير قرآن اشاره کرده است کتاب مستقلي که اين موضوع را اختصاصاً و تجميعاً شامل شده باشد، موجود نبوده است؛ اگرچه کتبي هستند که موضوعي مشابه را حمل ميکنند وليکن نه به سياق اين کتاب. اغلب کتب مرتبط با اين موضوع به معرفي متون تفسيري و مفسّرين عنايت داشتهاند حال آنکه کتاب تاريخ تفسير قرآن گذشته از اين، به بررسي تحول رويکرد تفسيري به قرآن کريم بر بستر تاريخ ميپردازد و آغاز و روند تحول آن را ميکاود.
هر بحثي در اين زمينه به يقين با تبيين مفهوم تفسير توأم است؛ اقوال دانشمندان و صاحبنظران اين عرصه، گذشته از اختلافاتي چند، بر اين اشتراک دارند که تفسير، عبارت از کشف و بيان يا شرح و آشکار کردن است (مقدمه، ص6). در اين زمينه، مفهوم تأويل هم مطرح بوده که در تعريف آن ميان علما اختلاف وجود دارد و مراد از آن بيشتر دريافتن بطن قرآن کريم است. اما کتاب تاريخ تفسير قرآن، تفسير را شامل تأويل هم در نظر گرفته است.
تفسير در عصر رسالت
بی ترديد مهمترين موضوع در نگاه تاريخي/ تحليلي به تفسير آيات قرآن کريم، اين است که تفسير از چه زماني و با چه کيفيتي آغاز شده؟ آيا ميتوان گفت که همزمان با ابلاغ کلام خدا به مردم توسط پيامبر اعظم(ص)، تفسير اين کلام هم صورت گرفته است؟ نويسنده آغاز تفسير قرآن کريم را از عصر رسالت و در زمان حيات پيامبر(ص) رديابي کرده و بر اين انگارة خود مستندات عقلي و استدلالات مبتني بر اشارات قرآني و مذکورات تاريخي ارائه ميکند که نشان ميدهند تفسير آيات قرآن کريم به طور مشخص توسط خود آن حضرت(ص) صورت گرفته و بعد در زمان ائمه ـ عليهمالسلام ـ تداوم يافته است.
در قرآن کريم ذکر شده که فهم و عمل به آيات، مستلزم تفسير و تبيين است؛ چنان که در آية 2 از سورة مبارکة آل عمران، تعليم آيات جدا از تلاوت آن بر مردم ذکر گرديده. اين آيه اشارة ضمني دارد به اينکه تلاوت و تعليم را هم پيامبر(ص) انجام ميدهد (ص18). روايات متعددي نيز بر اين معني دلالت دارند.
در بيست و سه سالي که پيامبر(ص) دعوت به دين ميکردند، روايات و يا مستندات تاريخي روشني که نشان دهند بجز پيامبر(ص) کسان ديگر هم تفسير قرآن کريم ميکردند، وجود ندارد. به عبارت ديگر در طول عصر رسالت، تنها مفسّر قرآن کريم، رسول خدا(ص) بودند.
مآخذ تفسير در اين دوره، شامل فهم عرفي (درک و فهم خود پيامبر)، قرآن کريم (استفاده از آيات قرآن کريم براي تفسير آيات ديگر)، تلقي از جبرئيل، و تعليم و وحي خداوند بودهاند. آشکار است که همة اين مآخذ، حتّي فهم عرفي (با توجه به اينکه در آن دوره، قرآن پديدة نوظهور و بدون سابقه در ميان امّت بود و لذا کسي سابقة ذهني از آن نداشت جز پيامبر)، در انحصار رسول خدا(ص) بوده و لذا تنها مفسّر آن عصر هم خود ايشان بودند. اين دانش، بنا به وظيفة تعليم که بر عهدة پيامبر(ص) بود، به مؤمنين آموزش داده شد و برترين آموزندگان آن علي ـ عليهالسلام ـ بود.
در اينکه چه مقدار از قرآن کريم در عصر رسالت تفسير شده نيز نظرات مختلف است اما صائب به نظر ميرسد که کلّ قرآن را پيامبر(ص) تفسير کرده باشد از براي آنان که قوه و توان درک و فهم و تحمّل آن را ميداشتند. همچنين، وجهي از تفسير آيات را احتمالاً بر اساس سيرة نبوي (تفسير عملي) ميتوان دريافت .
از تفسير قرآن در عصر رسالت اثر مکتوبي به دست ما نرسيده هرچند تفاسير پيامبر(ص) به امر آن حضرت مکتوب ميشدند.ليکن روايات متعددي در اين زمينه نقل گرديده است.
تفسير در عصر امامان معصوم(ع)
دوران امامت ائمة معصومين(ع) از رحلت پيامبر(ص) آغاز شده و تا قيامت ادامه دارد. تاريخ تفسير قرآن، تحول تفسير قرآن کريم را از زمان امام علي(ع) تا پايان عصر غيبت صغرا (329ق) پي ميگيرد. دورة قبل از غيبت صغرا، عصر حضور عنوان داده شده است و منظور از آن زماني است که ائمة معصومين(ع) در جامعه حضور فيزيکي داشتند.
مفسّرين اين دوره را در چهار دسته ميتوان قرار داد:
مفسّران برگزيدة خدا: به اعتقاد شيعيان دوازده نفر به عنوان جانشينان حضرت رسول(ص) از سوي خداوند نصب شدهاند تا کارها و شئونات آن حضرت(ص) را جز دريافت و تبليغ وحي، عهدهدار شوند. يکي از کارها و شئونات پيامبر(ص) تفسير قرآن کريم بوده که دوازده امام عليهم السلام يکي پس از ديگري آن را بجا آوردهاند. بر مفسّر بودن ائمه(ع) هم روايات توصيفي (مبيّن اوصاف و شيوة تفسير آن معصومين) و هم روايات تفسيري (متضمن تفسير آيات از سوي ايشان / تفاسير مأثور از امامان) دلالت دارند. نويسنده در بخشي از اين بررسي به دلايل برگزيده بودن امامان(ع) از سوي خداوند اشاره کرده و مواردي همچون حکمت خدا و نصوص امامت، حديث ثقلين و روايات صريح در اين زمينه نقل گرديده است. تفسير اين مفسّرانِ برگزيده منتج به حفظ دانش و آثار تفسيري رسول خدا(ص)، تعليم تفسير و تعميق و توسعة آن، آموزش روش صحيح تفسير، هشدار به مفسّران فاقد صلاحيت و تحذير از تفسير به روشهاي انحرافي، نقض تفسيرها و برداشتهاي نادرست از آيات، و نفي اسرائيليات بوده است.
مفسّران صحابي: سيوطي ميگويد اينان پانزده نفر بودند و فقط از چهار نفر ـ امام علي(ع)، ابن عباس، ابن مسعود، ابيّ بن کعب ـ رواياتي در بيان علم آنها به معاني قرآن و مفسّر بودنشان آورده است. نويسندة تاريخ تفسير قرآن معتقد است سيوطي اساساً نميبايست کساني را که هيچ اثر تفسيري از آنان ذکر نکرده يا آنچه ذکر کرده بسيار اندک است، در شمار مفسّران صحابي بياورد. در حالي که از کساني همچون حسنين(ع) که از صحابة رسول خدا(ص) هم بودهاند و مطالب تفسيري از آنها ذکر شده يا بزرگاني مانند حضرت زهرا(س) و سلمان و ابوذر و مقداد و... به عنوان مفسّران صحابي ياد نکرده است. سپس دلايل و براهين تاريخي دربارة برخي از مشهوران مفسّران را که زمان رسول خدا(ص) را درک کردهاند، ميآورد تا نشان دهد کدام يک را ميتوان به عنوان مفسّر قرآن در نظر گرفت و کدام را نه.
مفسّران تابعي: اين گروه از مفسّران بسيارند و ذهبي از پنج نفر در مدرسة تفسير در مکۀ مکرمه، سه نفر در مدرسة تفسير در مدينۀ منوّره، و هفت نفر در مدرسة تفسير در عراق به عنوان مشاهير آنان نام ميبرد. ميثم تمار، علقمه بن قيس، مسروق ابن جدع، عمرو بن شرحبيل، عبيده بن قيس بن عمرو سلماني کوفي، مرّه همداني کوفي، زرّ بن حبيش، ابوالعاليه رفيع بن مهران رياحي بصري، ابو سليمان بن وهب جهني کوفي، سعيد بن مسيب، سعيد بن جبير، ابراهيم نخعي، ابوصالح ميزان بصري، ابوالقاسم ضحاک بن مزاحم هلالي خراساني، جابر ابن زيد، مجاهد بن جبر مکي، ابو عبدالرحمن طاووس بن کيسان يماني، ابو عبدالله عکرمه بن عبدالله بربري هاشمي، و سي نفر ديگر در اين بررسي به عنوان مفسّران تابعي معرفي شدهاند.
مفسّران بعد از تابعين: اين گروه از مفسّران دورة امامان(ع) را درک کردهاند اما با صحابه ديدار نداشته يا مستنداً روايتي از آنان نشنيدهاند. اين گروه نيز شمارشان زياد است و نويسنده اجمالاً آنها را معرفي کرده؛ از جمله ابو بصير يحي بن قاسم، ابو جعفر محمد بن علي بن ابي شعبه حلبي، مقاتل بن سليمان، ابن جريج، سکوني، و افزون بر يکصد و پنجاه نفر ديگر که البته مفسّران آن عصر به اينان محدود نبوده است.
حاصل بحث آنکه در تمام دوران عصر حضور، تفسير قرآن کريم استمرار داشته است و اين استمرار در تفسير زير نظر يکي از برگزيدگان خداوند صورت ميگرفته و ائمه(ع) به تربيت شاگرداني براي تفسير درست قرآن کريم اهتمام داشتهاند. نيز بيشتر مفسران عصر حضور از کوفه بودهاند.
آثار تفسيري عصر حضور
بنابر منابع معتبر، کتابهاي تفسيري زيادي در عصر حضور به نگارش درآمدند که بيشتر آنها چاپ نشده و از آنها آگاهي در دست نيست. اين آثار را در سه دستة کتابهاي موجود، کتابهاي مفقود، و روايات و آراي پراکنده ميتوان جاي داد.
کتابهاي موجود: اين کتابها شامل تفسير عرفاني منسوب به امام صادق(ع)، التفسير الصوفي للقرآن عند الصادق(ع)، تفسير منسوب به امام حسن عسکري(ع)، تفسير مأثور از عمر بن خطّاب (که نويسنده معتقد است محتواي آن ويژگيهاي تفسيري ندارد)، آثار تفسيري عايشه (که در واقع گردآوري سخنان او در ارتباط با قرآن است)، آثار تفسيري منسوب به ابن عباس (شامل شش کتاب که به نام او گردآوري شدهاند)، تنوير المقياس من تفسير ابن عباس (که منسوب است به محمد بن يعقوب فيروزآبادي و نميتوان همة آراي مندرج در آن را از ابن عباس دانست)، غريب للقرآن في شعر العرب، صحيفة علي بن ابي طلحه (که در واقع گردآوري روايات تفسيري از طريق علي بن ابي طلحه از ابن عباس است و تأليف ابن عباس يا علي ابن طلحه به شمار نميرود)، تفسير سعيد بن جبير، تفسير الضحاک، تفسير مجاهد، تفسير حسن بصري، و تفاسير ديگر به اضافة تفسيرهاي روايي ضمني (که به صورت کتاب مستقل نبودهاند).
کتابهاي مفقود: به اين کتابهاي تفسيري در فهارس و متون رجالشناسي اشاره شده اما چيزي از آنها به دست ما نرسيده است. از آن ميان ميتوان به اينها اشاره کرد: تفسير و تأويلهاي مکتوب در مصحف امام علي(ع)، تفسير ابي الجارد و يا کتاب الباقر(ع)، تفسير صد و بيست جلدي به املاي امام هادي(ع)، تفسير و تأويلهاي مصحف ابيّ بن کعب، نسخة کبيرة ابيّ بن کعب، نکات تفسيري مصحف ابن مسعود، سه کتاب تفسيري از ابن عباس، تفسير ميثم تمار، تفسير طاووس يماني، تفسير عکرمه، و بيش از يکصد و سي اثر ديگر.
روايات و آراي پراکنده در کتابهاي تفسيري: در کتب تفسيري شيعه و سنّي بسياري از آثار تفسيري عصر حضور پراکنده نقل شدهاند و بيشتر آنها سنديت ندارند.
بنابراين، آثار تفسيري مفقود منسوب به عصر حضور بسيار بيشتر از آثار موجود منتسب به آن عصر هستند و با توجه به عناوين اين آثار ميتوان حدس زد که گرايش تفسيري آن دوره فقهي بوده است. نيز منابع و مصادر آثار تفسيري موجود يا از کتب خطّي است، يا از گردآوري مطالب پراکنده در آثار مختلف، يا متون منضم به آثار روايي، يا استخراج از کتابهاي تفسيري و روايي شيعه و سنّي. در اين عصر، تفسير کامل قرآن کريم ديده نميشود بلکه آيات به صورت گزينشي تفسير شدهاند بجز تفسير مقاتل بن سليمان.
مآخذ و مستندات و ويژگيها و تطورات تفسير در عصر حضور
بررسي آثار تفسيري آن عصر نشان ميدهد که بيان معنا بدون استناد به چيزي است؛ هرچند کمابيش استناداتي به آيات قرآن کريم، روايات نبوي، و روايات منقول از ائمه(ع) ديده ميشود. نويسندة تاريخ تفسير قرآن مآخذ و مستندات تفاسير اين عصر را به دو گروه متصل و منفصل تقسيم کرده است. مآخذ متصل اموري هستند همراه با آيات؛ مانند ويژگيهاي کلامي، فضاي نزول آيات، سياق و... . مآخذ منفصل اموري هستند که از آيات جدايند؛ مانند آيات قرآن کريم (استفاده از آيات براي تفسير آيات ديگر)، روايات نقلشده از پيامبر(ص)، روايات نقلشده از ائمه(ع)، آراي صحابه و…
دقّت در آثار تفسيري عصر حضور نشان ميدهد که اين تفاسير روايي يا نقلي محض نبودهاند و در آنها اجتهاد هم ديده ميشود.
روند تکاملي تفسير در اين دوره نيز حاکي از توسعۀ تدريجي قلمرو تفسير و اخلاف کمّي روايات منقول از ائمه(ع) است. همچنين در اين دوره، اسرائيليات به روايات تفسيري راه يافتند. ويژگي ديگر تفاسير اين دوره، تفوق روش تفسير ترتيبي است بر روش موضوعي.
تفسير در عصر غيبت صغرا
فصل آخر تاريخ تفسير قرآن به روند تفسير قرآن کريم در عصر غيبت صغرا (از 260 تا 329ق) اختصاص دارد. نويسنده از هشتاد و چهار مفسّر قرآن کريم در اين دوره ياد ميکند و متذکر ميشود کسان ديگري را هم بر اين فهرست ميتوان افزود ضمن آنکه مفسّر بوده همة آنان که در کتب شيعه و سنّي به عنوان مفسّر معرفي شدهاند، محرز نيست.
آثار تفسيري عصر غيبت صغرا که چاپ شدهاند، از نظر نويسنده به دو گروه؛ تفسيرهاي موجود شيعه و تفسيرهاي موجود اهل تسنّن تفکيک شده و براي دستة اول، پنج تفسير و براي دستة دوم، دوازده تفسير ذکر ميشود. کاملترين تفسير اين عصر در دستة دوم جامعالبيان (طبري) و در دستة اول، القمي است که هر دو روايي اجتهادي هستند.
از ويژگيهاي تفسير در اين دوره، فقدان دسترسي مستقيم انسانها به برگزيدة خداست. با اين حال گرايش به تفسير قرآن کريم و نوشتن کتابهاي تفسيري همچنان وجود داشت.
کتاب تاريخ تفسير قرآن نوشتة تحقيقي حجتالاسلام والمسلمين علياکبر بابايي، اثري موجه و خواندني است. در اين کتاب موضوعات مختلف مربوط به تاريخ تفسير قرآن کريم در ميان مسلمين به خوبي طبقهبندي و ارائه شدهاند که در تفهيم مطالب به خواننده بسيار مؤثر است. بيترديد مطالعة اين کتاب براي درک تحولات تفسير قرآن کريم از آغاز بعثت تا پايان عصر غيبت ضرورت دارد و ميتواند کليدي باشد براي تتبعات و تحقيقات ديگر و بررسي متون تفسيري مربوط به آن دوره.
مراحل تكوين و تدوين تفسير
يكى از موضوعات مطرح شده در تاريخ تفسير، بحث مراحل تكوين آن است . آنچه در زير مى آيد در اين باره است :
مراحل تكوين و تدوين تفسير را پنج مرحله مى باشد:
1- مرحلهء اول كه صرفاً نقل روايت بوده و چنانكه گفتيم جدا از علم حديث نبوده ، اما هنوز تدوين نشده بوده است . در اين مرحله روايات تفسيرى صحابه از قول پيامبر (ص ) و يا از قول يكديگر نقل مى شد و تابعين نيز ازصحابه يا از يكديگر نقل مى كرده اند. و رونق اين مرحله حداكثر تا پايان قرن اول هجرى است .
2- مرحلهء دوم از ابتداى تدوين رسمى حديث است (يعنى از آغاز قرن دوم ). با تدوين و تبويب احاديث ، تفسير بابى از ابواب آنها بوده و هنوز قرآن به صورتى كه بعدها سوره به سوره و آيه به آيه از آغاز تا انجام تفسيرمى شود, تفسير نشده بوده است . شايد بتوان گفت اين مرحله تا اواسط قرن سوم ادامه داشته است .
3- مرحلهء سوم مرحله اى است كه تفسير از حديث جدا مى شود و علمى مستقل مى گردد و تفاسير جامعى كه به تمامى قرآن مى پردازد، تأليف مى شود. ابن ماجه (م 273ق ) و ابن جرير طبرى (م 310ق ) و ابوبكر بن منذر نيشابورى (م 318ق ) و ابن ابى حانم (م 327ق ) و ابوالليث نصربن محمد سمرقندى (م 375ق ) وعده اى ديگر اين استقلال تفسير را تحقق بخشيده اند.
4- مرحلهء چهارم از حدود تفسير مأثور (تفسيرى كه متكى بر اثر يا حديث است ) فرا مى گذرد، و اگر هم حديثى ذكر شود غالباً سلسلهء راويانش حذف مى شود. مفسران ، احاديث تفسيرى را بى آنكه به حديث بودنش اشاره كنند، مانند اقوال عادى مفسران سلف مى گيرند; و بويژه اسرائيليان و نصرانيات را با تفسير مى آميزد ودشواريهاى بسيارى بر مى انگيزد. و تشتت آراء و اختلاف اقوال در تفاسير بالا مى گيرد، چنانچه فى المثل درتفسير "مغضوب عليهم " و "الضالين " كه طبق احاديثى صحيح كه از خود پيامبر (ص ) و صحابه و تابعين نقل شده ، مراد از آنها يهود و نصارى است ، دهها قول مختلف و نامربوط نقل مى كنند.
5- مرحلهء پنجم گسترده ترين دورهء تاريخ تفسير است كه از عصر عباسى تا امروز ادامه دارد، و مشخصهء آن آميزش تفسير عقلى (= درايى) به تفسير نقلى (= روايى يا اثرى يا مأثور) است كه خود انواع گوناگونى دارد. تنوع علوم و مذاهب و مشارب فكرى و فلسفى و عرفانى و كلامى و علمى به حوزهء تفسير نيز كشانده مى شود وعالمان و ماهران هر فن از نظر گاه علم و فن خويش تفسير مى نويسند چنانكه مثلاً نحويان بيشتر به مسائل نحو واعراب قرآن مى پردازند: از جمله : زجاح (ابراهيم بن السر، 241ـ 311قمرى ) در معانى القرآن يا واحدى (على بن احمد، م 468ق ) در تفسير بسيط و يا ابوحيان نحوى (محمد بن يوسف ، 654ـ 745قمرى ) در تفسيرالبحرالمحيط ; و صاحبان علوم عقلى ، تفسير را با نقد و نقل آراء كمى و فلسفى مى انبارند چنانكه فخر رازى (محمد بن عمر، 544ـ 606قمرى ) در مفاتيح الغيب و فقها بيشتر به تقرير ادلهء فقهيه و رد بر مخالفان مذهب خويش مى پردازند همچون جصاص (احمد بن على ، 305ـ 370قمرى ) در احكام القرآن و قرطبى (محمد بن احمد، م 671قمرى ) در الجامع لاحكام القرآن كه بيست مجلد است و ابن العربى (محمد بن عبدالله ، 468ـ543قمرى ) در احكام القرآن .
نيز مفسرانى بوده اند كه تفسير تاريخ نگرانه و تاريخ نگارانه نوشته اند از جمله : ثعلبى (احمد بن محمد،متوفاى 427قمرى ) در الكشف و البيان فى تفسير القرآن و خازن (على بن محمد، 678ـ 741قمرى ) در تفسيرلباب التأويل فى معانى التنزيل .
گاه نيز طرفداران مذهب كلامى و عرفانى خاص (البته به قول ذهبى اهل بدع ) تفاسيرشان را از آرا و اقوال كلامى يا عرفانى خويش آكنده اند نظير زمخشرى (محمود بن عمر، 467ـ 538قمرى ) در كشاف و ابن العربى (محمد بن على ، 570ـ 638قمرى ) كه نبايد با ابن العربى فقيه سابق الذكر صاحب احكام القرآن اشتباهش كرددر تفسير كه منسوب به اوست و ابوعبدالرحمن سلمى (محمد بن حسين ، 325ـ 412قمرى ) در حقائق التفسير (التفسير والمفسرون ذهبى ، 140ـ 148).
مراحل تكوين و تدوين تفسير نزد شيعهء اماميه و از نظر آنان با آنچه محمد حسین ذهبى در کتاب تفسیر و مفسورین مى گويد، فرق دارد شادروان علامه طباطبايى مى نويسد كه "شيعه براى اقوال صحابه و تابعين ، مانند ساير مسلمين هيچگونه حجيتى قائل نيست ، مگر از راه روايت از پيغمبر اكرم (ص ) و به نص خبر متواتر ثقلين قول عترت و اهل بيت را تالى قول پيغمبراكرم (ص ) و مانند آن حجت مى داند" به نظر ايشان ، مفسران شيعه به سه طبقهء بزرگ تقسيم مى شوند. طبقه اول : بعضى از صحابهء پيامبر و اصحاب ائمه مانند رزاره و محمد بن مسلم (از فقهاى شيعه و از اصحاب امام پنجم و امام ششم ) و معروف و جرير (از اصحاب امام ششم). طبقه دوم : اهل نخستين تأليفات در حوزه شيعه و كسانى چون فرات بن ابراهيم و ابوحمزهء ثمالى و عياشى ، و على بن ابراهيم قمى و نعمانى ، نظر به اينكه زمان دسترسى به ائمهء اهل بيت (ع ) طولانى بود و تقريباً سيصد سال ادامه داشت ، طبعاً اين دو طبقه ترتب زمانى نداشته و متداخل بودند . طبقهء سوم : طبقهء ارباب علوم مختلف اند مانند سيد رضى (در حقائق التأويل )و سيد مرتضى (در امالى كه مجالس تفسيرى بسيارى دارد) و شيخ طوسى و شيخ طبرسى ، (و ابوالفتوح رازى )، تا ملاصدرا و فيض كاشانى و سيد هاشم بحرانى و حويزى تا برسيد به معاصران (قرآن در اسلام ص 81ـ 85).
نتیجه گیری
تفسیر قرآن کریم از زمان پیامبر (ص) آغاز شده و در تمام دوره های تاریخ وجود داشته و همچنان ادامه دارد . در این زمینه افراد زیادی اعم از صحابه ، دانشمندان و علماء ، هم در مذهب شیعه هم در مذهب تسنع سعی و تلاش خود را به کار گرفته تا بتوانند در این راه خدمتی کرده باشند و مسلما همیشه اختلافات واشتراکاتی بر سر تفسیر این کتاب آسمانی وجود داشته است . اما این اختلافات در هیچ دوره ای نتوانسته جلوی روند تفسیر را بگیرد . در این دوره هم که که انسان ها دسترسی مستقیم به برگزیده خدا ندارند ، با این حال گرایش به تفسیر قرآن همچنان وجود دارد
منابع
1. بابایی ، علی اکبر ، 1387 ، تاریخ تفسیر قرآن ، تهران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر