۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

تاثیرمسیحیت برغرب

 


 
چکیده

بتدریج چنین برداشت شد که دین مسیحیت نمی تواند بسیاری از مشکلات و نارسائی ای جامعه را پاسخگو باشد و می بایست در بسیاری از مناسبات و روابط از آنان چشم پوشی کرد تا بتوان به پیشرفت نائل آمد. البته ذکر این نکته مهم است که کلیسا هیچ گاه قدرت سیاسی را تصاحب نکردو اصولا، نمی توانست بر اساس موازین دینی خود به قدرت سیاسی دست پیدا کند.
یک کلیسا قدرت سیاسی را تحت کنترل خود گرفت مذهب و سیاست هر دو در بوجود آمدن اوضاع نابسامان این دوران بودند. بدین ترتیب بود که رنسانس مصادف شد با نهضت های دینی فکری- عقلانی – تجربی که بساط فلسفه و اندیشه دوران قرون وسطی را در هم پیچید و اندیشه های نوینی را جایگزین کرد که از دو نهضت مهم فکری یعنی « عقل گرایی» و « حس گرایی » تغذیه می شد.



واژگان کلیدی: مسیحیت، کلیسا، موازین، رنسانس، فلسفه، عقل گرایی، حس گرایی





مقدمه

چه زیبا می گوید دکتر علی شریعتی که ایستادن دربرابر غرب هر گونه بعنوان فرو رفتن در خویش است و نه قهر متعصبانه نسبت به غرب، بلکه درست بر عکس، کسی بتواند بایستد، که ایستادن را بداند وکسی ایستادن را می داند که آنچه را باید در برابر ش به مقاومت بپردازد، بخوبی بشناسد برای آن که بتوان تاریخ غرب را بررسی کرد به ناچار می بایست گذاری هم به غرب باستان و دیگری روم باستان جستجو کرد که به حق تأثیر شگرفی برای امروز غرب و شکل گرفتن پایه ی نخستین غرب امروز داشتند. این دو تمدن از لحاظ علم و فلسفه بسیار غنی بودند و بسیاری از پایه های فکری فیلسوفان و دانشمندان معاصر غرب را می توان در این تمدن های باستانی جستجو کرد. اما پیرامون علم و فلسفه مغرب زمین هیچ دورانی را نمی توان چون سده ی ششم قبل از میلاد مسیح متذکر شد.

چرا اگر نو آوری و خلاقیتی بوده اوج آن در این دوران رخ داده است. این دوران مصادف است با ظهور فیلسوفانی که هر یک از آنها خشتی از امارات در حال ساخته شدن تفکر غرب را گذاشتند. و اما نکته ی مهم آن که به سادگی می توان از منابع وکتب این فیلسوفان مطالبی را استخراج و استنباط کرد که آگاهی به کلی نظریات فیلسوفان قبل و بعد خود را نقض می کنند و چیزی جدای از آنها ارائه می دهند برای نمونه می توان شک گرایی هراکلیتوس را در برابر واقع گرایی ارسطو و یا فرد ورزی شقراطی را در برابر وحدت سیاسی افلاطونی ذکر کرد. اما در هنگام جستجو در غرب باستان به تمدن پیشرفته ی دیگری در آن زمان برخورد می کنیم که همانا تمدن روم باستان است. در روم باستان محرک و الهه پرستی بسیار رواج داشت و مظهر اصلی معنویت شعله مقدسی بود که زندگی و پایندگی را به رومیان باستان نوید می داد. همانا سیاست امروزی غرب را می توان در بهانه های تاریخ باستان غرب خصوصا تمدن روم باستان جستجو کرد: تمدن روم باستان 4 قشر اجتماعی داشت که عبارت بودند از: پاتریسین ها، پلب ها، بردگان و ملل تابعه (که شامل ملت های یهود- اعراب و ارضی بودند)، گروه چهارم ملل تابعه تحت نظارت دولت مرکزی بودند. و از دولت مرکزی حقوق و مزایا دریافت می کردند و در صورت نیاز به مراوده ی اقتصادی و اجتماعی می بایست از دادگاه های رومی اجازه می گرفته که این مسئله نشان دهنده سیاست بالای تمدن روم باستان است چراکه بدین ترتیب می توانست اقشار بیگانه جامعه را زیر نظر داشته باشد.

غرب وترویج مسیحیت

کنفرانسی که در کلورادوی آمریکا در 1978 م بر پا شد و در آن به چهل راهکار و بحث و مناقشه پیرامون آنها و موضع غرب و جبهه‌ی ترویج مسیحیت اشاره شده است. پس غرب همچون جبهه‌ای رویاروی ما قرار می‌گیرد و این جبهه دارای سنگرهایی است که هر یک از گروه‌های غرب در کنار یکی از آنها مستقر شده و متفکران استراتژیکی هم در کنار هر حفره کمین کرده‌اند و در عین حال سیاستمداران و دانشمندان حوزه‌ی فرهنگ و علوم اسلامی را هم می‌بینیم که هر یک از آنان در حوزه‌های مختلف به فعالیت، مشغول اند.روند ترویج مسیحیت نیز یکی از جبهه‌های مقاومت در غرب است و در این راستا تاریخ طولانی‌ای هم دارد. زمانی که ترویج مسیحیت فعالیت خود را شروع کرد، هدفش مسیحی کردن مسلمانان بود؛ ولی این روند چندان هم آسان طی نشد و برایشان مشکل بود؛ لذا اکتشاف و اتخاذ جای پایی برای خود در کلیساهای شرق را شروع کردند، به این نحو که مسیحیان شرق را به جانب مذاهب غربی سوق دادند و در این میان می‌بینیم که که کلیساهای ملی شرق بر ضد حرکت‌های ترویج مسیحیت ایستادند و سپس مشخص شد که اولین تحولات پیش روی مذاهب غربی، سیاست بود که در آن نقش داشت؛ لذا زمانی که بین محمد علی و فرانسه رابطه‌ی دوستی برقرار بود، به نظر می‌رسید که محمد علی بعضی قبطیان را به مذهب کاتولیکی دعوت می‌کرد و در نتیجه غالی پاشا، وزیر امور مالی دوره‌ی محمد علی و خانواده اش و بعضی افراد دیگر به این مذهب گرویدند، و بعدها که آمریکاییان و مراکز اعزامی تبلیغ مسیحیت به این عرصه وارد شدند، بعضی قبطیان به مذهب پروتستان روی آوردند و کلیسای پروتستان شکل گرفت و در گام بعد مدارس دخترانه و پسرانه و سپس دانشگاه آمریکایی در بیروت، قاهره و استانبول گشوده شد. ودرخصوص احیای آن کلیساها عبارت «احیای استخوآنهای پوسیده و خشکیده» را به کار می‌برند و به اعتبار این که آن کلیساها، استخوآنهای قدیمی و پوسیده‌ای هستند و می‌خواهند که به آنها زندگی ببخشند، چرا؟! چون در بطن این نقشه محوری قرار دارد که آن را با تکیه‌ی متقابل بر کلیساهای بومی، ترویج مسیحیت می‌نامند. و اگر غرب از دوره‌ی غرب از دوره‌ی ناپلئون بر روی اقلیت‌ها سرمایه گذاری می‌کند تا دیوار مقاومت شرق را در هم بکوبد، اینک که قضیه را شدّت بخشیده به مسیحی کردن بعضی از مسلمانان اکتفا نمی‌کند و نقشه‌ی کشیده شده در راستای مسیحی کردن تمام مسلمانان و محو اسلام از صحنه‌ی روزگار است و تلاش و فعالیت‌هایشان با مرکزیت کلیساهای بومی، حول ایجاد شبهه راجع به قرآن و فرهنگ اسلام و تمرکز بر کارهای مدنی است. روند ترویج مسیحیت با شکست مواجه شده است، چرا که مروّجان آن، مسیحیت و نصرانیت را به فرهنگ و تمدن غرب پیوند می‌دهند و صراحتاً می‌گویند:

«مسلمانان به نصرانیت از این حیث که دینی بیگانه است، می‌نگرند و بدین علت آن را رد می‌کنند، زیرا دیانت افراد بیگانه و استعمارگر و سفیدپوستان است» از این جا است که مبلغین مسیحی می‌کوشند تا محتوا و مضامین نصرانیت را در قالب فرهنگ اسلامی ارائه بدهند به حدّی که حتی برنامه‌ای نصرانی مخصوص رمضان مهیّا ساخت و به پذیرش مسجدی عیسوی که در آن نصرانی یا مبشّرین با رکوع و سجود به نماز می‌پردازند، فرا می‌خوانند! و بالاتر از این، از کسی که مسیحی می‌شود، می‌خواهند که از سرزمین اسلام خارج نشود و در ظاهر مسلمان و در باطن نصرانی باشد!! و اعتراف می‌کنند که شمار گروندگان که به مسیحیت زیاد می‌باشد و لکن تعدادشان نسبت به شهروندان کارگر جهان اسلام به نسبت یک به صد است. چنان که درباره‌ی ترویج مسیحیت از طریق کار گذاشتن و کاشتن نصرانیت بین مهاجرین مسلمان ساکن کشورهای غربی صحبت می‌کنند و می‌گویند: آنان (مهاجرین مسلمان در کشورهای غربی) در جوامعی غیر اسلامی زندگی می‌کنند که از اعتقاداتشان حمایت نمی‌شود و همین که خواستار تفکر مادی گرایی و سکولاریستی شده و بدان گرایش پیدا کنند، خود مقدمه‌ای برای ترویج مسیحیت است، زیرا این بینش و طرز تفکر، عقاید را متزلزل می‌سازد. آنگاه درباره‌ی نقش برجسته‌ی زنان به عنوان یکی از مهره‌های ترویج مسیحیت صحبت می‌کنند و می‌گویند: به درستی که مواجهه و رویارویی با کتاب و سنّت در کل کاری عبث و بیهوده است؛ چرا که نه انجیل و نه گفته‌های نصرانیت هیچکدام توانایی ایستادگی در برابر اسلام را ندارند، از این رو می‌گویند: ما خواهان اسلام مردمی، اسلام عوام و اسلام جنیّات و شیاطین هستیم!! و دین نصرانیت و مسیح به اعتبار این که عاری از جنیات و شیاطین است، به آنان ارائه می‌گردد و در مورد زن شرقی مسلمان از این حیث که اعتقاد و ایمان بیشتری نسبت به مسأله‌ی شیاطین و جنیات دارد. بنابراین به همان اندازه که بیداری اسلامی روزنه‌هایی در برابر دخالت غرب مسدود کند، تهاجم و حملات غرب شدت بیشتری خواهد گرفت.

پس آنان اسلوب‌های قدیمی ترویج مسیحیّت را مورد انتقاد قرار داده و ضمن اعتراف به خطاهایشان گفتند: از امروز به بعد تکیه بر اسلوب‌های قدیمی تبلیغ مسیحیت برای مواجهه با اسلامی که به شکل بنیادین در حال تغییر و تحول است، کارساز و ممکن نیست. استراتژی اروپایی و آمریکایی ترویج مسیحیت ارتباط تنگاتنگ و محکمی با اندیشه استعماری دارد و غرض از تشکیل این کنفرانس پذیرش عدم کارآیی و غیر مفید بودن روش تقلیدی مسیحی کردن مسلمانان بود. مسیحیان پروتستان در خاورمیانه به شکل عملی و عمیق و مؤثری بر فرایند مسیحی کردن مسلمانان، اصرار می‌ورزند و باید که کلیساهای داخل، گوشه گیری و عزلت نشینی را کنار بگذارند و با عزم و اراده‌ی جدید، فرهنگ‌ها و جوامع و مسلمانانی را که جهت مسیحی کردن آنان تلاش می‌شود، در نوردند و هموطنان مسیحی ساکن کشورهای اسلامی و مراکز اعزامی غیر بومی ترویج مسیحیت نیز لازم است که با تمام توان در راه اعتماد متقابل و همکاری مشترک جهت مسیحی کردن مسلمانان با هم کار کنند. درباره‌ی مبلغین مسیحی ای که در اطراف و اکناف جهان به ترویج مسیحیت می‌پردازند، می‌گویند: «به رغم این که شمار مبشرین پروتستانی که از آمریکای شمالی به خارج اعزام می‌شوند، بیشتر از هر زمانی است، تعداد آمریکاییان متخصص ساکن در آن سوی دریاها بیشتر از تعداد مبشرین دیگر و به نسبت صد به یک است. این امکان برای کسانی که متخصص و کار کشته و ماهر می‌گردند وجود دارد که به خاطر مسیح، کار کنند و این امر، بسیار مهم است؛ به خصوص در کشورهایی که حکومت‌هایشان مانع ترویج علنی مسیحیت می‌شوند. آنان (متخصصان) می‌توانند و باید که تبلیغ را به پایان برسانند و تحقق این مهم، مستلزم همکاری نزدیک جهت مسیحی کردن جهان اسلام است. گرایش و تغییر به سوی مسیحیت مستلزم بروز لرزش و تکانی در تعادل انسان است و با دقت در این سخن قضیه واضح تر می‌شود: «برای ایجاد گرایش به مسیحیت در این میان، به ناچار باید یک سری بحران ها در قالب عواملی طبیعی همچون فقر، بیماری، سوانح و جنگ‌ها و یا به صورت عوامل معنوی ای چون تبعیض نژادی یا وضعیت پست اجتماعی ظهور کنند، باید چنین شود در غیر این صورت و در غیاب چنین اوضاع و بستری، هرگز شاهد گرایش چشمگیری به سوی مسیحیت نخواهیم بود و کمک به نیازمندان در فرایند ترویج مسیحیت، امر مهمی به حساب می‌آید». راجع به اقدامات و چگونگی فعالیت‌های مؤسسات مسیحی، از نشریات و مجله‌های ترویج مسیحیت برایتان بعضی ارقام و آمارها را برمی‌شمارم که کمیت نیروی مادی و امکاناتی را که به این نقشه‌ها اختصاص یافته روشن می‌سازد. در پایان کنفرانس ساخت دانشکده «زویمر» که از مشهورترین مبشرین عصر حاضر است را تصویر کردند. (معروف است که نقش آمریکا در این امر درست همان نقشی بود که در جامعه بین الملل داشت و اجرا می‌کرد و راجع به چرایی این قضیه و این که چرا کلیساها همگی آمریکایی و مروجان مسیحی و مبشرین، همه آمریکایی بودند – همان طور که کنفرانس اقتضا می‌کرد – لازم است که ما نیز حاکمیت جهان اسلام را به دست گیریم. چنانچه آمریکا موقعیت خود را در رهبری جهان یا در جامعه‌ی بین الملل کسب کرد) و این دانشسرا را به عنوان مرکز و نقطه‌ی اصلی حرکت‌های ترویج مسیحیت و مراکز اعزامی‌شان به حساب آوردند. اما در مورد آمارهایشان گفته می‌شود: 088/12 مؤسسه فنی برای مسیحی کردن مسلمانان، 200/99 دانشکده برای ساماندهی مبلغان مسیحی، 250/208/4 مبشّر مسیحی حرفه‌ای، 82 میلیون دستگاه کامپیوتر در مؤسسات تبلیغ مسیحیت، 44 هزار مجله تخصصی ترویج مسیحیت با روش‌های مستقیم و غیر مستقیم وجود دارد. بار دیگر برمی‌گردیم به ارقام و آمارها و می‌بینیم که 610/88 عنوان کتاب در خصوص ترویج مسیحیت چاپ شده است. 240/2 ایستگاه تلویزیونی در این زمینه مشغول فعالیت اند. تا سال 1991 م، 53 میلیون نسخه از انجیل در جهان اسلام توزیع شده است، 673/10 مدرسه در جهان اسلام پخش و مستقر هستند که فرزندانمان را به آن مدارس می‌فرستیم. 9 میلیون دانش آموز در مدارسی که توسط مراکز ترویج مسیحیت در جهان اسلام بنا شده‌اند، مشغول به تحصیل اند. 680 خانه برای سالمندان و یتیمان که توسط بانیان مسیحیت اداره می‌شوند، 050/10 باب بیمارستان، 163 میلیارد بودجه‌ی مراکز اعزامی ترویج مسیحیت، 9 میلیون دلار هزینه سالانه‌ی کلیساهایی که در این عرصه در حال فعالیت هستند، 8 میلیارد دلار هزینه مراکز اعزامی تریوج مسیحیت، از جمله ارقام و آمارهایی است که در نشریاتشان درج شده است و برآوردهایی نیست که مسلمانان انجام داده باشند.



قرون وسطی

قرون وسطی که بیشتر محققین و نویسندگان از« به دوران ظلمت و تاریکی » یاد می کنند از سده چهارم میلادی تا سده ی چهاردهم (آغاز عهد رنسانس) بر حزب زمین حاکم بود. مسیحیت توانست خود را در امپراطوری باستان رساند و از آن جا نشر و گسترش به سایر ممالک مغرب زمین نفوذ کند، امپراطوری باستان خود را مدار مسیحیت تعریف شده ای می دانست که بر تعلیمات و آداب نا درست آن تأکید می ورزید و بدین ترتیب بساط علم و حکمت و حوزه های فلسفی در سراسر روم باستان بر چیده شد و از آنجایی که غرب باستان تا حدود بسیاری خود را وامدار فلسفه و اثر تعدی آن می دانست بدین ترتیب زمینه ی مهمی به وجود آمد تا باعث انحطاط تمدن غرب باستان شود و آن همه حکمت و فلسفه که در طول سالها بدست آورده بود با نفوذ مسیحیتی که از دین مسیحیت تنها ناشی را یدک می کشید به پایان رسید و دوران سیاسی در غرب رقم خود که حدود 10 قرن مردمانش را و قشر روشنفکر و فیلسوف و حکیمش را به انزوا کشاند. بسیاری بر این عقیده اند که 2 عامل اساسی باعث شد که غرب باستان به دوران قرون وسطی گذار کند: اول آن که امپراطور ی بخش اعظمی از روم با فعالیت فلاسفه حکما مخالفت کرد و دوم رشد و توسعه مسیحیت و کلیسا های متحجر و منجمد و مراکز دینی وابسته به کلیسا ها که دین را به بدترین وجد ممکن به مردم عرضه می کردند. در واقع قرون وسطی با تجربه ای منحصر بفرد و تحول آخرین از وفاق قدرت سیاسی (امپراطور) با قدرت دینی (مکتب) آغاز و در اثر همین وفاق بود که توانست مدت ها به حیات خود ادامه دهد. البته ذکر این نکته مهم است که کلیسا هیچ گاه قدرت سیاسی را تصاحب نکردو اصولا، نمی توانست بر اساس موازین دینی خود به قدرت سیاسی دست پیدا کند. یک کلیسا قدرت سیاسی را تحت کنترل خود گرفت مذهب و سیاست هر دو در بوجود آمدن اوضاع نابسامان این دوران بودند.



بر خلاف بسیاری که ظلمانی بودن اواسط قرون وسطی (500 تا 1000 میلادی) را به دین و مکتب نسبت می دهند، در حقیقت آنچه که معلول بوجود آمدن این شرایط گشت نتیجه شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه اروپا بود. مسیحیت در ابتدا خود را دینی عرفانی و معنوی معرفی کرد که فاقد 2 اصل اساسی بود: اول آنکه این دین برنامه ی منظم و فراگیری برای زندگی فردی و اجتماعی و فرهنگی سیاسی جوامع بشری نداشت و دوم آن که مسیحیت از قوانینی که دخالت مستقیم کلیسا در امور سیاسی را توجیح کند بی بهره بود. در این قرون، امپراطوری و سپس پادشاهی و در نهایت فئودالهای منطقه روم بودند که از نقش تعین کننده ای در تولمات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی برخوردار بودند. کلیسا و دین نیز که فعالیت در این زمینه ها از وظایف خود نمی دانست در مقام توجیح شرایط موجود برآمد و نتیجه همین عکس العملهای کلیسا در قبال سیاست حاکم بود که موجب شد تا عده ای به سرزنش دین و کلیسا برآیند و در جهت حذف آن قدم بر دارند.

علاوه بر نتایجی که آوردیم می توان به این موضوع زیر اشاره کرد که پس انسان که طیب با و روحانیت کلیسا ؛ مردم را به شرکت کردن در جنگ تشویق کرد نه زمانی که این تشویقات و تبلیغات باعث به هدر رفتن در پایه های اقتصادی و انسانی کلانی شده از نفوذ گذشته ی کلیسا در زندگی مردم بیش از پیش کاسته شد. و رفته رفته حیثیت و اعتبارات دینی خدشه دار شد. و توجه و اقبال به دین و معنویت در بین مردم اروپا بسیار کم شد. و دین دارای نوین شکل گرفت که درآن بجای پرداختن دقیق به علم کلام، بر روی فعالیت هایی چون شرکت در مجالس مذهبی، کمک به اقشار طبقه جامعه و نوشتن سایه های دینی تأکید شدو زمینه ای گذار به سوی جامعه ای مدرن بتن بر عقل بشری و بدور از معنویت وآیه و آیه های زندگی بوجود آمد.

دوره رنسانس

این دوره نیز از ویژگی های جهان غرب است همان گونه که قرون وسطی نیز از مختصات جهان غرب پیش از رنسانس به شمار می رود. آنچه را که می توان یکی از مهمترین دلا یل به وجود آمدن این دوران دانست نقش دین مسیحیت بود، چرا که تا پیش از این در قرون وسطی بعلت نقش حمایتی و توجیهی کلیسا از نظام سیاسی آن زمان و مشکلات فراوانی که انسان غربی دوران قرون وسطی آن را تجربه کرده بتدریج چنین برداشت شد که دین مسیحیت نمی تواند بسیاری از مشکلات و نارسائی ای جامعه را پاسخگو باشد و می بایست در بسیاری از مناسبات و روابط از آنان چشم پوشی کرد تا بتوان به پیشرفت نائل آمد. به بیان دیگر مسیحیت بعلت از دست دادن موقعیت مناسب خود کرد که حتی در ادامه اندیشه های ناب دینی نارسا می باشد و می بایست از موقعیت خطیر خود غرب گردد و تا جای خود را به اندیشه های نوینی دهد که تا آن برخورد جرقه ای در ادیان روشنفکران زده شده بود.

بدین ترتیب بود که رنسانس مصادف شد با نهضت های دینی فکری- عقلانی – تجربی که بساط فلسفه و اندیشه دوران قرون وسطی را در هم پیچید و اندیشه های نوینی را جایگزین کرد که از دو نهضت مهم فکری یعنی « عقل گرایی» و « حس گرایی » تغذیه می شد. و با روی کار آمدن حس گرایی و عقل گرایی به تدریج واقعیات و حقایق الهی به فراموشی سپرده شد و از روش های طیبی و ماده ای جلوگیری شد که این جلوگیری تا به امروز یعنی در دوران مدرنیسم نیز نمایان و مشهود است و تأثیرات خود را به صورت مستقیم و یا غیر مسقیم بر تناسبات تمامی انسان ها گذاشته و در زندگی و روح و روان بشر امروزی رخنه کرده است.

بنا براین در مجموع می توان عواملی چون بر خورد روشنفکران با این، برداشت های نوین و غیر واقعی از دین و دین داری؛ بی بهره بودن کلیسا از دایه های معرفت شناسی و همچنین دنیا طلبی ارباب کلیسا در تمدن وسطی را از زمینه های موثر در ظهور رنسانس دانست.

وسائل دعوت به مسیحیت

قبل از اینکه با وسایل مسیحیان در دعوت شان آشنا شویم باید بدانیم که آنها در این زمینه از دو راه پیش می روند یکی وسایل آشکار و صریح، و دیگری وسایل مخفی و دور از انظار عامه، چنانکه از وسایل عصری که جهانیان جدیداً با آن آشنا شده اند استفاده مینمایند، و شاید وسایل عصری را بیشتر اهمیت دهند، دعوتگران مسیحیت همهء این راه ها و وسایل را تجربه نموده اند و نظر به شرائط مکان و زمان آن را تغییر میدهند. وسایلی که صورت آشکار و علنی در راه گرائیدن مسلمانان به مسیحیت از آن استفاده میشود به دو دسته تقسیم می گردد:

1.فراخواندن مسلمانان به مسیحیت از راه مناقشه و مناظرۀ علمی و یا مشکوک نمودن جانب مقابل در اعتقادش.

2. جنگ های صلیبی و محاکم تفتیش و اختطاف کودکان و سرقت و دريا ربايي ، و از بین بردن مسلمانانیکه مانع دعوت آنها قرار می گیرند، و اشغال و به استعمار کشاندن کشورهای اسلامی.

چنانکه مؤسسات و انجمن های مسيحی متعددیکه بطور علنی و با همکاری کشورهای غربی تأسیس گردیده است، در این راه دست درکار اند. مؤسسات و انجمن هائیکه بخاطر دعوت مسیحیت انشاء و تأسیس شده است بیشتر از سی مؤسسهء رسمی است که از سالهای 1765 میلادی تا حال در کشورهای مختلف جهان مشغول دعوت به مسیحیت اند. اما وسایل مخفی و زیر پرده ای که در راه دعوت به مسیحیت و یا تأمین مصالح مسیحیان از آن استفاده می نمایند قرار آتی است:

1 .هیأت های دپلوماتيك

كه از جانب کشورهای غربی به کشورهای اسلامی اعزام میگردند، ومؤسسات و شرکت های ساختمانی و تعلیمی رسمیی که مشغول کار و فعالیت در سرزمین های اسلامی اند. دعوتگران مسیحیت از این فرصت استفاده میکنند وبه شکل غیر مستقیم مسلمانان را بسوی مسیحیت دعوت مینمایند و یا اقلاً محبت و دوستی غربیها را در دلهایشان جا میدهند.



2.مکتشف ها

مکتشفین جغرافیائی که از جانب دانشگاه های غربی به کشورهای اسلامی اعزام میگردند، دعوتگران مسیحی از این راه نیز استفاده می نمایند.





3. طبابت

هیأت های طبی که در ردیف مؤسسات کمک های انسانی و علاج مردمان بی نوا و تنگدست به کشورهای اسلامی فرستاده می شوند، آنها در قدم اول کلینک ها و شفاخانه ها را تأسیس می نمایند سپس به تدریج و بازرنگی دعوت به مسیحیت می نمایند.

4. آموزش حرفه یا پیشه

مؤسسات غربی که جوانان مسلمان را حرفه یا صنعت می آموزند، مسیحیان زیر پوشش اين نام دعوت خویش را به پیش می برند.

5. تعلیمات عالی

هیأت های تعلیمی اعزام شده بخاطر تأسیس دانشگاه یا فاکولته ها در کشورهای اسلامی، این مؤسسات علمی بخاطر شکار جوانان به دام مسیحیت و یا بخاطر تجسس به کشورهای اسلامی فرستاده می شوند. چنانکه جوانان ذکی و با استعداد را زیر تربیه و نظارت خویش قرار میدهند تا در آینده آنها را شخصیت های بارز معرفی نمایند و اکثراً زمام امور و یا پست های بلند به آنها سپرده می شود و در مقابلِ دین اسلام و مسلمانان از آنها استفاده صورت می گیرد.

6.مؤسساتی که بنام کمک و همکاری در کشورهای فقیر گسیل می شوند

این مؤسسات از راه کمک و همکاری با مردان و زنان و کودکان، لباس، مواد غذائی و خیمه و... را به مردمان تقدیم مینمایند و میگویند: این نعمت عیسی پسر مریم است که به شما ارزانی نموده است و یا بطور کنایه و یا غیر مستقیم که باعث برخورد یا افشای اسرار آنها نگردد، زهر خویش را می ریزند.





7. شکار زنها

دعوتگران مسیحیت درک کرده اند که زنها میتوانند تأثیر مستقیم بر خانواده و فرزندان و همزیستان شان داشته باشند، لذا قبل از همه می کوشند تا زن را از دايرهء اخلاق و محیط اسلامی بیرون آرند، سپس در برهنه نمودن آنها می کوشند. آنها کورسهای مختلف و به نام های مختلف در قریه جات و دهات و شهرها تشکیل میدهند.

کورسهای حرفوی که هرگز به زن تعلق ندارد تأسیس می نمایند و در بعضی جاهائیکه هدف شان بجا خورده است کورسهای رقص و موسیقی و هنر را ایجاد نموده اند، اما در مورد حقوق زن و مساوی بودن آنها با مردان سخنانی است که همه روزه از طریق رسانه های جمعی پخش می گردد، می خواهند زن در امور سیاسی و فرهنگی نقش فعال داشته باشد، زیرا آنها به نتیجه رسیده اند که زن شکاری مناسب و خوبی برای تطبیق و پخش اهداف مسیحیت است.

8. کارگران ومتخصصین

کارگران و متخصصین مسیحی که در امور طبی، ساینس و تکنالوجی، ودیگر حرفه ها در کشورهای اسلامی کار میکنند آنها در راه دعوت به مسیحیت نیز نقش بارزی را بازی می کنند زیرا آنها میان توده ها و اقشار جامعه هستند و به تدریج مردمان ضعیف را به دام خویش می گیرند.

9. بورس های تعلیمی

محصلان و شاگردانیکه بخاطر تعلیمات عالی به کشورهای غربی فرستاده می شوند، شکار خوبی برای دعوتگران مسیحیت اند، آنها برنامه های متنوع را برای محصلان خارجی مخصوصاً مسلمان ها آماده می نمایند مانند دعوت و مهمانی به منازل مسیحیان و یا برنامه های فرهنگی یا اجتماعی در یکی از کلیساها یا میدان های ورزشی مربوط به کلیساها.

همچنان در خارج از ساحۀ دانشگاه ها دعوتگران می کوشند با آنها ارتباط بگیرند و به نام همکاری و یا دوستی این ارتباط را نگهمیدارند، تا آهسته آهسته بعضی افکار و معتقدات خویش را به آنها باز گو نمایند تا اینکه رفته رفته بحث و نقاش اینچنین مسایل شکل عادی را بخود بگیرد، جوانانیکه معلومات کافی از دین و آئین خویش ندارند زودتر منحرف می گردند. چنانکه جوانان بی بضاعت و تنگدست بعد از اینکه مبلغی را از طریق کلیساها و یا انجمن های تعاونی بدست می آورند، در دام و زیر منت آنها گیر می مانند.

10. تبادلۀ کلتور و فرهنگ میان کشور های غربی و اسلامی

تبادلۀ کلتور میان کشورهای اسلامی و غربی از مهمترین وسایل دعوت به مسیحیت به شمار می رود، درین تبادله ها بهره و نصیب کشورهای اسلامی غالباً، تقدیم و پیشکش نمودن تقالید، کلتور و عنعنات مردمی از جمله رقص، موسیقی و لباسهای مردانه وزنانه و خوردنی های وطنی، و صنایع دستی و غیره می باشد، و یا توزیع کردن بعضی از کتابها و رساله های که طبيعت کشور و حالت مردم را بیان می کند می باشد، ولی نصیب و بهرۀ کشورهای بیگانۀ غربی عبارت از تأسیس مراکز فرهنگی دائمی، و گرد آوردن شخصیت های ملی و فرهنگی این کشورها درین مراکز می باشد، و از لابلای این مراکز جوانان و افراد این کشور را به مسیحیت دعوت می دهند و یا اینکه آنها را به فرهنگ پوچ و بی معنای خود مفتون می سازند.

11. وسایل و رسانه های خبری

وسایل و رسانه های خبری مانند رادیو، تلفزیون، سینما، تالارها و دیگر وسایل ارتباطی ونقل معلومات مانند انترنت همه در حملات مسیحیت بر کشورهای اسلامی سهم فعال دارند، که از جمله وسایل مخفی به شمار می روند لیکن وسایل معلوماتی وارتباط آشکار خیلی زیاد است که با زبان های مختلف از طریق شبکه ها و اقمار مصنوعی برای ساعت ها پخش می گردد، اینچنین وسایل در نشر عقاید مسیحیت و غیره نقش مهم و سریع الوصول را دارا است.

چنانکه افلام و نمایشنامه ها و سریال ها و برنامه های فرهنگی و تعلیمی که در تلویزیون و کانال های کشورهای اسلامی پخش می گردد، همه در نشر فرهنگ غرب، و اجرای شعائر دینی و مذهبی آنها و اصطلاحات و حرکات و تقالید مردمان غرب نقش فعال دارند، حتی در افلام کارتونی که اکثراً ساخت کشورهای غربی است، کوشیده شده تا تمدن و کلتور غرب در مغزهای کودکان مسلمان ریشه دواند.



کورسهای زبان انگلیسی و برنامه های رادیوئی که بخاطر تعلیم زبان انگلیسی آماده میشود، بطور واضح فرهنگ غرب را به جوانان مسلمان می آموزاند و حکایات وقصه های دوستی دختر و پسر یا پیک شراب و... را در آن درج می کنند تا همچو مسایل در نظر فرد مسلمان عادی گردد. هرگاه مردم را آمادۀ پذیرش کلتور خود نمودند به آسانی مسیحیت، کفر و الحاد را قبول خواهند کرد.



خدمات مسیحیت

ارزشي که علم به زندگي و تاریخ می بخشد چنان نیست که از دستبرد مرگ و زمان جهانخوار در امان باشد. از این روي، مردم جزمیت و ایقان معتقدات دیني را بر ناپایداري و بی اعتمادي خرد و تعقل ترجیح میدهند; و چون افكار مشتت و سرسامآور و آرا و عقاید ناموثق روح و جان آنها را خسته و مانده می سازند،رهبری و راهنمایي كلیسایي بر حق، اعتراف صفابخش آن، و ثبات اصول و معتقدات كیشي دیرین را باآغوش باز پذیره میشوند، و آنان که شرمناك از قصور، محروم از دیدار عزیزان، سیه روي از گناه، وهراسان از مرگ بودند، به یاري و لطف حق، خود را وارسته از وحشت و گناه، تسكین یافته و سرشار ازامید، و مهتدي بر صراط مستقیم و ابدیت احساس میكند.

در همان حال، دین به جامعه و دولت توانایي و كفایتي عمیق و استادانه میبخشد; شعایر و آیینهاي دیني روح را آرامش میدهند و چون رشتهاي نسلها را به هم می پیوندند; كلیساي بخش، محل انجمن می شود و افرادرا به گوشه تاري به هم میبافد واز آن نسج جامعه را به وجود میآورد. كلیساهاي جامع به عنوان نتیجه ومظهر مفاخرت اتحاد شهرداریها به آسمان قد می افرازند. هنرهاي دیني، زندگي را آراسته و زیبا می سازند،و موسیقي مذهبی نواي آرامبخش خود را تا عمق جان فرد و جامعه سرایت میدهد. دین به قوانین اخلاقي،که مغایر سرشت و طبیعت بشر اما مفید تمدن است، تقدس و اعتباري آسماني اعطا میكند: خداوند قادري ناظر اعمال ماست که نیكوكاران را بهشت سعادت ابدي وعده میدهد و بدكاران را به عذاب و لعنت جاویدمی ترساند.

انحطاط كلیسا

كلیسا در سراسر قرن چهاردهم گرفتار شكست و انحطاط سیاسي و فساد اخلاقي بود. كلیسا كار خود را باصمیمیت و اخلاص واقعي پطرس حواري و بولس حواري آغاز كرد; به یك نظام باشكوه اخلاقي،انضباطي، خانوادگي، علمي، و بینالمللي ارتقا یافت; و اینك در این وضع بود که به صورت یك دلبستگي شدید و مستمر به شهرتطلبي و مالاندوزي تنزل می یافت. فیلیپ چهارم وسایلي برانگیخت تا یك نفرفرانسوي به پاپي برگزیده شد; آنگاه او را بر آن داشت تا مقر خود رابه آوینیون در ساحل رون منتقل سازد. پاپها مدت شصت و هشت سال چنان آشكارا وسیله مطامع و زنداني شاهان فرانسه بودند که احترام و درآمدشان از ممالك دیگر به سرعت كاهش پذیرفت.

در میان تمام این طغیانها و نارضایتیها، پاپها ھمچنان مدعي تفوق كامل قدرت خود بر پادشاهان روي زمین بودند. در سال ١٣٢۴ آگوستینو تریونفو، تحت حمایت پاپ یوآنس بیست و دوم، در جواب حملات ویلیام آكمي و مارسیلیوس پادوایي به حكومت پاپهاا، رسالهاي نوشت و گفت که قدرت پاپ از جانب خداونداست، زیرا خلیفه و قائم مقام او بر زمین است و اطاعت پاپ، حتي اگر مستغرق در گناه باشد، واجب است.شوراي عمومي كلیسا تنها به جرم الحاد و بدعت آشكار می تواند وي را معزول كند، اما غیر از این هیچ قدرتي، جز قدرت خداوند، فوق قدرت او نیست; قدرت او از قدرت تمام سلاطین برتر است. وي میتواندشهریاران و امپراطوران را به دلخواه خود عزل كند، حتي اگر خلع آنها موافق میل رعایا وانتخاب كنندگانشان نباشد; میتواند احكام فرمانروایان را باطل، و قوانین كشوري آنها را لغو كند.

فیلسوفان انقلابي، تقریبا در یك قرن پیش، پایه هاي نظري ((نهضت شورا)) را مستقر ساخته بودند. ویلیام آكمي علیه یكي دانستن و عینیت دادن كلیسا با روحانیت به اعتراض برخاست و اعلام داشت که كلیسا مجمع كل مومنان مسیحي است، و قدرت كل از قدرت هر یك از اجزا است. ممكن است مجمع، قدرت خودرا به شورایي عمومي که از تمام اسقفان و راهبان تشكیل میشود تفویض كند; چنین شورایي البته قدرت آن را دارد که پاپ را برگزیند، تثبیت كند، مورد توبیخ قرار دهد، و یا از مسند فرمانروایي به زیر كشد.





اوضاع در حال تغییر

اما در همان حال که به نظر می رسید كلیسا عظمت و اقتدار خویش را دوباره دارد به دست می آورد، اروپادستخوش یك سلسله تحولات اقتصادي، عقلاني، و سیاسي بود که آهسته پایه هاي بناي مسیحیت لاتین را سست می كرد.

رشد و ترقي اقتصاد صنعتي و مالي قرن پانزدهم، انتقال كار و فعالیت از روستاها به شهرها، روي كار آمدن طبقه سوداگر، توسعه اقتصاد محلي و بیرون آمدن آن به صورت اقتصاد ملي و بین المللي، براي دیني که با نظام فئودالي و تغییرات غمافزاي مزارع مناسبت كامل داشت علامت شوم و بدیمني بود. سوداگران هم مخالف تضییقات كلیسا و هم مخالف باجگیریهاي فئودالها بودند; كلیسا با یك تردستي مشعشعانه شرعي به ضرورت بهره گرفتن در برابر قرضه هایي که می داد گردن نهاد; در سال ١۵٠٠ ، قانون دیرین منع((ربا)) به كلي مورد بی اعتنایي قرار گرفت. حقوقدانان و سوداگران به تدریج جاي نجبا و روحانیان را در اداره حكومت گرفتند. قانون نیز پیروزمندانه سنن واعتباري را که در عهد امپراطوري روم داشت دوباره به دست آورد، گرایش امور را به مرحله مادي ومدني رهبري كرد، و خود آهسته آهسته جاي قوانین كلیسایي را در نظامات زندگي مردم گرفت. دادگاه هاي كشوري اختیارات قضایي خود را توسعه دادند، و محكمه هاي كلیسایي راه زوال گرفتند.

كشورهاي سلطنتي جوان، که درآمدهاي بازرگاني و صنعتي آنها را غني و مقتدر ساخته بود، روز به روزبیشتر خود را از زیر سلطه كلیسا بیرون كشیدند. پادشاه خوش نداشتند که آنها نمایندگان یا سفراي پاپها، که جز پاپ قدرتي را به رسمیت نمی شناختند، در قلمرو حكومت رحل اقامت افكنند، و كلیساي هر ملتي دولتي شد در میان همان دولت. در انگلستان، قانون نظارت قضایي ( ١٣۵١)و قانون مودیان مالیاتي ( ١٣۵٣) نیروي قضایي و مالي كلیسا را سخت محدود كرد.




نتیجه گیری

ترویج مسیحیت نیزیکی ازجبهه های مقاومت درغرب است.وقتی ترویج مسیحیت فعالیت خودراشروع کردهدفش مسیحی کردن مسلمانان بود ولی این روندچندان آسان هم نبود.اگرغرب ازدوره ی ناپلئون برروی اقلیت ها سرمایه گذاری می کند تادیوار مشرق رادرهم بکوبد واین قضیه به شدت به مسیحی کردن بعضی ازمسلمانان اکتفا نمی کند و نقشه کشیده شده درراستای مسیحی کردن تمام مسلمانان ومحو اسلام ازصحنه ی روزگار است. مبلغین مسیحی می کوشندتامحتوا ومضامین نصرانیت رادرقالب فرهنگ اسلامی ارائه دهند وبه پذیرش مسجد عیسوی که دران نصرانی یامبشرین به رکوع وسجود به نماز می پردازند. وهدفشان این است که کسی مسیحی می شود ازسرزمین اسلام خارج نشود وبه ظاهر مسلمان ودر باطن نصرانی باشد. بسیاری براین عقیده هستند که دوعامل باعث شدکه غرب باستان به دوران قرون وسطی گذرکند. اولی امپراطوری که بخش اعظم از روم بافعالیت فلاسفه حکما مخالفت کرد ودوم رشدوتوسعه مسیحیت وکلیساهای متحجر ومنجمد که مراکز دینی وابسته به کلیسا که دین رابه بدترین وجه ممکن به مردم عرضه می کرد.























منابع

ترجمه دکتر انصاري عبدالمعبود ، 1374، اخلاق پروتستان و روح سرمايه داري، تهران، .

ترجمه رشيديان عبدالکريم ،1381، ، از مدرنيسم تا پست مدرنيسم ، تهران

برگرفته از کتاب التنصیر مفهوم و اهدافه و وسائله ، و دراسات فی الادیان والتنصیر فی البلاد الاسلامیة
http://Bashgahandisheh.com
http://pymansetareh.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر