۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

نقش اسلام در شکل گیری تمدن اسلامی







چکیده 
قرآن به ِانحاء گوناگون بر تمدن اسلامي تأثير نهاده . در يك نگاه كلي , چهار نوع يا قسم تأثير پذيري را مي توان براي تمدن اسلامي ,از قرآن ,تشخيص داد. 1-تأثير مستقيم كه علوم و دانش هاي چون تفسير ,شأن نزول قرائت ,اعجاز و تاريخ قرآن كه در راستاي تحقيقات تاريخ ارتباط مستقيم بين روند گسترش اسلام و اقدامات اسلام ستيزانه و اسلام هراسانه وجود داشته است. هرگاه روند گسترش اسلام به ويژه در سرزمين هاي غرب شدت گرفت در واكنش به آن تلاشهایی براي مخدوش كردن چهره اسلام و مسلمانان نیز تشدید شده است .

 واژگان کلیدی:  نمدن،اسلام،قرآن،تاریخ،جهل

 نقـش رسانه هـاي غـرب در شكل گيري اسلام هراسي
چيزي حدود چهارصد سال از انعقاد نطفة‌ غرب جديد مي‌گذرد. از قرن شانزدهم تا امروز كه غرب در حوزة‌ فرهنگي و تمدني آخرين مرحلة قد كشيدن را تجربه كرده و افول و غروب را به تجربه نشسته است. در طي اين مدت بيش از دويست سال تجاوز به مرزهاي خاكي جهان اسلام و هجمة‌ فرهنگي به اين سرزمين و فرهنگ و تمدن و اخلاق مردم اين سرزمين را شاهد بوده‌ايم.چند سالي است كه با بروز ترك و شكاف بر ديواره‌هاي تمدن متجاوز غربي، شاهد نوعي تمايل به اسلام در جهان غرب هستيم. يكي از نمايندگان پارلمان هلند دربارة اين موج اسلام‌گرايي از تعبير «سونامي اسلامي» ياد مي‌كند. يك نگراني كه امروزه به مهم‌ترين بحران اجتماعي براي شهروندان اروپايي و آمريكا ياد مي‌كنند.عليرغم وجود خشونت در بسياري از نقاط جهان، از ايرلند گرفته تا لبنان و حوزه درياي آرام و درحاليكه بسياري از مذاهب از مسيحيت گرفته تا هندوييسم در گير آن هستند، جهان غرب اسلام را بيش از هر مذهب ديگري به خشونت پيوند مي دهد. تسلط مسلمانان بر اسپانيا، جنگهاي صليبي، كه آغاز آن ازسوي مسلمانان نبود، و استيلاي امپراطوري عثماني بر اروپاي شرقي، خاطره اي تاريخي از اسلام به دست مي دهد كه با قدرت و خشونت همراه است. به علاوه، جنبشهايي كه در چند دهه گذشته در خاورميانه به وجود آمده اند، به خصوص آن هايي كه به نام اسلام و در پي حل مشكلات جهان اسلام هستند، بدون آنكه مسلمانان در ظهورشان نقشي داشته باشند، به نوعي اين تصوير را در غرب رواج داده اند كه اسلام همراه با خشونت است.
اسلام هراسي، از اصطلاحات تازه اي است كه به تازگي و به طور خاص، در زمينه رابطه اسلام با غرب، نسبتا تداول يافته است. مي توان گفت اين پديده در تاريخ كهني ريشه دارد كه سرشار از سلسله درازي از روابط نا آرام ميان غرب و اسلام است و در طي اين روابط نا آرام، هراس از اسلام در ذهنيت غرب تثبيت شده و موجب شده تا آنان اسلام را چونان خطري جدي بنگرند كه تهديد كننده هر چيز غربي است. شايد بتوان عقبه آن را به جنگ هاي صليبي كه بين مسلمانان و مسيحيان اروپايي در گرفت دانست. در جنگ هاي صليبي تعداد زيادي از مسيحيان و همچنين مسلمانان كشته شدند.در دوران معاصر از حدود يك قرن پيش موج مهاجرت مسلمانان به غرب دامنه دار شده و مسلمانان مقيم در اروپا و غرب، با مقاومت در برابر حل شدن در فرهنگ غربي و پافشاري بر نقاط افتراق و تقيد به ظواهر ديني و شرعي، از نگاه غربي ها به «كلني هاي ناآشنا و بيگانه» مبدل شده اند. در كنار چنين مسئله اي رسانه هاي غربي تصويري غيرواقعي از مسلمان و مسلماني ارائه داده و برداشتي يك جانبه از اسلام را به افكار عمومي اروپا و غرب عرضه كرده اند كه در آن مسلمانان خود را برتر از ديگران مي دانند؛ اسلام درصدد است بر سراسر جهان حكومت كند؛ قوانين اسلامي با حقوق بشر همخواني ندارد؛ اسلام ديني خشونت طلب، عصبي و مولد انديشه تروريسم است؛ اسلام، جهاد و جنگ و خونريزي را امري مقدس بر مي شمارد؛ مسلمانان افرادي بدبين، منزوي، جدايي طلب، گوشه گير و بي اعتنا به تغيير و تحول هستند و...
واژه‌ي اسلام‌ترسي در قاموس سياسي اروپا، معاني مشخصي دارد، چنان كه در قرن نوزدهم، واژه‌ي «سامي‌ستيزي» چنين وضعي داشت، تحت اين عنوان كه منظور از آن تروريسم اسلامي است، ده‌ها همايش و ميزگرد سياسي و فكري در غرب برگزار شده است تا به بررسي نقاط هراس از اسلام و مسلمانان و ابعاد فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي آن بپردازد.در كميسيون تحقيق پيرامون «اسلام هراسي»، ريچارد چارلز اسقف لندن و خاخام جولياتوبرگر و پروفسور اكبر احمد، استاد انسان شناسي دانشگاه كمبريج و دكتر زكي بدوي متفكر مسلمان و رييس شوراي يهودي برابري نژادي مشاركت دارند.اين پژوهش اشاره مي كند كه در بيست سال گذشته، پديده‌ي اسلام‌هراسي روشن‌تر، خشن‌تر و خطرناك‌تر شده است و برانگيختن هراس از اسلام، گاه به گونه‌اي ويران‌گر و خباثت‌آميز جريان داشته است و به بخشي از زندگي روزمره بريتانيايي‌ها تبديل گشته است.اين پديده شبيه سامي‌ستيزي است كه در اوايل قرن بيستم رواج داشته است. اين پژوهش مي‌افزايد: شيوع احساسات ستيزه‌جويانه نسبت به مسلمانان، مي‌تواند صداهاي معتدل در متن اقليت‌هاي مسلمان را خفه كند و تندروي و دشمني نسبت به فرهنگ غربي را برانگيزد.

نقش قرآن در تمدن اسلامي
بذر اسلام در شرايطي ,در صحراي سوزان عربستان جوانه زد كه شبه جزيره به سان مرداب ساكتي مي ماند . در چنين شرايط سختي كه مردم از زندگي جز كوچ نشيني و صحرا گروي ,جهت يافتن چراگاهي براي احشام خود ,ديگر نمي فهميدند ,اعتقادات و جهان بيني شان , مانند زندگي صحراي شان ,ساده و بي روح شده بود و خدايان سنگي و طلايي و چوبي و انواع باورها و اعتقادات خرافي بر زندگي شان سايه افكنده بود چه كسي باور مي كرد كه درخت عظيمي چون اسلام كه با روح صحرايي آنجا به كلي بيگانه بود ,به بار نشيند وزندگي را براي اهالي آن , دلپذير و دوست داشتني نمايد
اين است كه سر برافراشتن ناگهاني اسلام از دل اين كوير سوخته و بي جان ,كمتر از يك زمين لرزه شديد, مهيب و تكاندهنده نبود, زمين لرزه اي كه نه تنها عربستان بلكه هزاران  كليومتر آن طرف تراز نواحي  اطراف نيز  زيرو رو كرد و پس از اندك فاصله اي تمدني چنان عظيم و مشعشع از آنجا قد بر افراشت كه يكي از دوره هاي افتخار آميز تاريخ انسان به حساب مي آيد.
بدون شك روح اين تمدن عظيم از تعاليم اسلامي مايه مي گيرد و در درجه اول ,قرآن بود كه تار و پود آن را تنيد و زمينه را براي شكل گيري و شكوفايي آن مهياكرد.اين مقاله ,ضمن تعريفي از تمدن ,مي كوشد , تأثيرات كتاب مقدس(قرآن )را بر تمدن اسلامي ,باز نمايي و تبيين نمايد.

نقـش رسانه هـاي غـرب در شكل گيري اسلام هراسي
عوامل شكل گيري اسلام هراسي
در تحليل پديده اسلام هراسي، مانند تحليل هر پديده ديگر نمي توان آن را تك سبب و تك علتي دانست. اسلام هراسي اسباب متعددي دارد كه از درجه اهميت و قدرت متفاوتي برخوردارند. اكنون خواهيم كوشيد تا برجسته ترين اسباب و عوامل آن را بررسي كنيم.
الف. سرشار بودن تاريخ از درگيري هاي ميان اسلام و غرب
مي توان گفت كه فتوحات اسلامي، مرزها و آفاق اسلام را در طول قرن ها درهم نورديد و حوادث ناشي از آن، مانند درهم شكستن كاروان هاي نظامي روم و انهدام مراكزشان در زير گام هاي سربازان مسلمان، نخستين تجربه هاي دردناكي بود كه غرب در رابطه اش با جهان اسلام، با آن رويا رو مي شد. همين تجربه ها بود كه تخم ترس از اسلام را در ذهنيت غربي كاشت و موجب پرورش گرايش بيمارانه اي در آن گرديد كه بر رابطه اش با جهان اسلام حاكم شد.
ب. جهل نسبت به اسلام
بنا به باور رايج (و حديث امام علي عليه السلام) انسان عادتا مايل به عداوت به چيزي است كه بدان جهل دارد؛ يعني به گونه اي جاهلانه آن را خطري پيچيده بر خويش مي شمارد كه اجتناب از آن را اقتضا مي كند. حال همين امر است كه مي تواند ترس از اسلام و تمايل به ستيز با آن و نفرت به آن را در ميان غربي ها تفسير كند. چرا كه در غرب، اطلاعاتي سطحي نسبت به اسلام وجود دارد كه از منابعي نامطمئن و فاقد احاطه علمي به اسلام اخذ شده است. مواد درسي دانشگاهي در غرب، هنوز هم اطلاعات غلط و گمراه كننده اي از اسلام در خود دارد كه در مكتب شرق شناسي ريشه دارد. آنان اسلام را از طريق مستشرقين مي شناسند. يعني غربياني كه در زمينه شرق و به طور خاص اسلام دست به پژوهش زده اند در حالي كه خود تفكرات غربي دارند. و امروزه به درستي مي دانيم كه هستي شناسي و معرفت شناسي انسان ها در تمدن هاي مختلف متفاوت است. معرفت شناسي يك انسان غربي با يك انسان شرقي يكي نيست. و همين طور به طريق اولي يك انسان مسيحي و يك انسان مسلمان. كسي مي تواند از اسلام و مبادي و مباني آن صحبت كند كه در محيط معرفتي و فرهنگي آن زندگي كرده و با آن پرورش يافته است. و اساسا به همين علت است كه مي بينيم بسياري از تحليل هاي مستشرقين و اسلام شناسان غربي درست از آب در نمي آيد.

ج. تعارض منافع و اختلاف خاستگاه هاي ارزشي
بخش مهمي از اين چالش، بر تعارض منافع ميان اسلام و غرب استوار است. بسياري از انديشه هاي ليبرال دموكراسي با مباني ديني و اسلامي ناسازگاري دارد. موضوعاتي نظير آزادي هاي كامل فردي، جنسي، معاشرتي، آزادي استفاده از مشروبات الكلي، آزادي هاي بي قيد و بند زنان و ... از اين دست اند. البته اين نكته نيز بايد گفته شود كه غرب تا حدي آمادگي پذيرش اسلام معتدل را دارد؛ اسلامي كه منافع سياسي و اقتصادي اش را تضمين كند و تهديدي براي آن نباشد.مراحل اسلام هراسي
پديده اسلام هراسي در دنياي معاصر را مي توان به لحاظ تاريخي در چند مرحله تقسيم بندي نمود. اين مراحل به اجمال عبارتند از:مرحله اول:
مرحله اول اين پروژه به صورت مشخص از اواخر دهه 80 ميلادي آغاز شد. چرائي عملياتي شدن اسلام هراسي و اسلام ستيزي نيز به موضوعاتي چون پيروزي انقلاب اسلامي و رشد و از سرگيري جريان هاي تندرو و بنيادگراي اسلامي در جهان اسلام دانست. انقلاب اسلامي ايران در سال هاي نخست پيروزي باعث به وجود آمدن و ظهور خود آگاهي ديني در ميان مسلمانان و بازيابي هويت اسلامي شد و اين مهم نيز گفتمان بيداري اسلامي را به منصه ظهور رسانيد و گفتمان بيداري اسلامي تدريجا به گفتمان مسلط جهان اسلام تبديل گرديد.مرحله دوم:
كه از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي در 1989 آغاز مي شود. با فروپاشي بلوك شرق و شوروي سابق مطابق ديدگاه هاي محافظه كارانه افرادي چون لئو اشتراوس مبني بر وجود يك دشمن واقعي يا فرضي به عنوان يكي از راهبردهاي سياست خارجه ايالات متحده، پروژه اسلام هراسي مورد اهتمام و توجه بازيگران سلطه گر قرار گرفت. در همين راستا مراكز تصميم ساز ايالات متحده سعي كردند براي پر كردن خلأ بيگانه هراسي و محاصره انديشي، خطر اسلام را جايگزين خطر كمونيسم نمايند.از اين رو و در فاز جديد، راهبرد اسلام هراسي را از مجاري صرف تبليغاتي خارج كرده و به آن زير ساخت به اصطلاح علمي و فرهنگي دادند. در اين رابطه و در سال 1993 تئوري برخورد تمدن ها از سوي« ساموئل هانتينگتون» مطرح گرديد. هانتيگتون در نظريه خود كه به جهان پس از فروپاشي بلوك شرق نظر دارد سخن از شكل گيري تمدن ها مي كند و از اين پس روابط و منازعات بين الملل را در عرصه فرهنگي و تمدني مي داند. وي از ميان تمدن هاي نام برده بيش از همه به تمدن اسلامي تاكيد مي ورزد. و معتقد است كه جهان غرب بايد به گونه اي اين تمدن را مهار كند.القاء اين مفاهيم كه قوانين اسلامي ناقض حقوق بشر است. اسلام ديني خشونت طلب و مروج عصبيت است، دين اسلام بنيادگرا و مخالف علم و پيشرفت مي باشد، اسلام مولد انديشه تروريسم است و... بخشي از فاز جديد اسلام هراسي و اسلام ستيزي در اين مرحله را شامل مي شود.مرحله سوم:
سومين موج اسلام هراسي پس از حادثه 11 سپتامبر و انفجارهاي نيويورك و واشنگتن عملياتي شد. در اين مرحله رسانه هاي تحت كنترل نظام سلطه سعي كردند بنيان روابط جهان اسلام و غرب را دگرگون سازند، از اين رو به شدت و حدت گسترده اي اين عبارت كه خطوط گسل تمدني بين اسلام و غرب فعال شده است را القا مي كردند. بعد از واقعه 11 سپتامبر بود كه جورج بوش اعلام مي كند كه جنگ هاي صليبي مجددا شروع شده است. وي كشورها را از اين پس به دو گروه دوست ايالات متحده و دشمن ايالات متحده تقسيم بندي مي كند. كه هر كه با ما نيست پس بر ما است. از اين روي سخن از محور شرارت كرده و كشورهاي ايران و كره و سوريه را به عنوان كشورهاي حامي تروريست و نقض كننده منافع دنياي آزاد و جهان غرب معرفي مي كند.دو روز پس از انفجارهاي 11 سپتامبر، روزنامه هرالدتريبون در مقاله اي به قلم جان وينكور نوشت كه اين حوادث برخورد تمدن هاي اسلامي و غرب را آشكار ساخته است.اسلام هراسي و اسلام ستيزي توسط امپراتوري هاي خبري و رسانه اي نظام سلطه آنچنان ساماندهي شد كه نخست وزير وقت ايتاليا در اظهاراتي نسنجيده تمدن غرب را اصيل تر از تمدن اسلامي خواند و مسلمانان را به علت آنچه او فرودستي مي ناميد مورد تحقير قرار داد.
در ادامه اين روند، فوكوياما يك ماه پس از حادثه 11 سپتامبر در مصاحبه اي با روزنامه گاردين تاكيد كرد كه اسلام تنها نظام فرهنگي است كه مدرنيته غربي را تهديد مي كند. او تصريح كرد كه كه آمريكا مي تواند براي شكستن مقاومت كشورهاي اسلامي در برابر مدرنيته از توان نظامي خود استفاده كند.در همين رابطه ويليام كوهن، وزير دفاع اسبق آمريكا و از استراتژيست هاي برجسته اين كشور اعلام داشت جنگ آمريكا و متحدانش با اسلام، جنگ چهارم جهاني است. وي جنگ جهاني سوم را دوران جنگ سرد و به مدت 45 سال مي داند و جنگ جهاني چهارم را هم نبرد بين تمدن غرب و اسلام معرفي مي كند.


نقش رسانه ها
در ابتدا بايد بدانيم كه مقوله اي به نام رسانه از منظر ساز و كار موضوعي به نام «قدرت» جزو حوزه قدرت نرم محسوب مي شود.بر اساس تقسيم‌بندي «ژوزف ناي» يكي از نظريه پردازان مطرح دكترين قدرت نرم، قدرت بر دو نوع «قدرت سخت» Hard power و «قدرت نرم» Soft power تقسيم مي‌شود. اما در ايران تقريبا از يك دهه پيش تا به حال، قدرت را بر سه دسته تقسيم بندي مي‌كنند. و در حد فاصل بين قدرت سخت و قدرت نرم، از قدرت ديگري به نام «قدرت نيمه سخت» نام مي برند. اين تقسيم‌بندي سه گانه از قدرت تنها مخصوص ايران است و در هيچ عرف آكادميكي چنين تقسيم‌بندي وجود ندارد. حال بايد ببينيم كه اين سه نوع قدرت چه تعريف و چه اجزاء و ابزاري دارند و نيز هر يك از آنها ناظر بر كدام يك از حوزه ها هستند:1. قدرت سخت:همان طور كه از اسم آن مي توان دريافت، ناظر بر قدرت نظامي و توان نظامي است. بنابراين موضوعي به نام «خشونت» عنصر اساسي آن است. از طريق اعمال قدرت سخت است كه شخص يا كشور خاصي را «مجبور» به انجام دادن كاري مي‌كنند. بنابراين قدرت سخت، «قهري» و «اجبار‌آميز» است. اين نوع قدرت معمولا زماني استفاده مي‌شود كه كشوري بخواهد كشور و سرزميني ديگر را به تصرف خود در آورد.2. قدرت نيمه سخت:ساز و كار قدرت نيمه سخت از طريق «تشويق» و «تنبيه» است. حوزه ي كاري اين نوع قدرت متنوع است و مشتمل بر حوزه‌هاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و .. مي شود. از طريق به كارگيري قدرت نيمه سخت مي‌توان با استفاده از اعضاي يك كشور، «دولت»ي دست نشانده در آن كشور به وجود آورده و از اين طريق بر دولت و بازار و اركان مهم آن جامعه تسلط پيدا كرد.3. قدرت نرم:كه بيشتر ناظر بر ابعاد فرهنگي، رواني و اطلاعاتي است. در اين نوع قدرت، به جاي تصرف و تسلط سرزمين‌ها و يا دولت‌‌ها، تصرف «ذهن» ‌ها و «قلب‌»ها مد نظر قرار مي گيرد. و از اين طريق، يعني با تسلط بر ذهن و قلب افراد يك جامعه مي‌توان آنان را به «اقناع» رساند. به سادگي روشن است كه ابزارهاي رسيدن به چنين هدفي در اولويت اول، رسانه هاي فرهنگي و اطلاعاتي است.نكته مهم اين است كه در مقابل قدرت سخت و نيمه سخت مي‌توان صلابت به خرج داد و مقابله به مثل كرد. اما در فرايند قدرت نرم از آنجا كه فعاليت ها و عملكردهاي آن به صورت غير مستقيم و ناملموس است، انسان بدون آن كه بداند تحت تاثير قرار مي گيرد. در جريان موضوعي به نام اسلام هراسي بيش از همه اين رسانه هايي نظير سينما و اينترنت و مطبوعات و... است كه به عنوان مهم ترين ابزار جنگ نرم نقش بازي مي كند.ارائه تصويري موحش از مسلمانان، منتسب ساختن تمامي حوادث سوء، انفجارها، ترورها، بحران‌هاي اقتصادي به مسلمانان در دستور كار رسانه‌هاي غربي است. ساخت فيلم‌هايي شبيه فتنه، چاپ كاريكاتور و امثال اينها تنها يك از هزار نمونه هستند، ارائة تصويري از مسلمانان هواپيما ربا، شهوت ران، بي‌رحم و تروريست در فيلم‌هاي هاليوودي بازوي ديگري اين پروژه، درگير كردن مسلمانان با هم و سوق دادن تضادها و كشمكش‌ها به درون سرزمين‌هاي اسلامي است.يكي از مخالفان اين جريان به نام «جك جي، شاهيني» كتابي با عنوان «عرب تلويزيوني» در سال 1984 منتشر كرده كه در آن يكصد برنامة تلويزيوني محبوب و پر مخاطب طي مدت 8 سال در ايالت متحده مورد بررسي قرار گرفت است. نويسنده نتيجه گرفته كه در اين 8 سال و طي يكصد برنامة تلويزيوني كه يكصد و پنجاه ميليون نفر در ايالات متحدة آمريكا مخاطب داشته حتي يك ويژگي خوب و مثبت به مسلمانان نسبت داده نشده است.
در هاليوود تمام مردم جهان به غير از آمريكايي‌ها نوعي شرارت را به يدك مي‌كشند. كه مثلاً ايتاليايي‌ها مافيايي، آسيايي‌ها حيله گر، سياه پوستان بي‌فرهنگ و مردم آمريكاي لاتين خريدار و فروشنده مواد مخدر معرفي مي‌شوند كه شخصيت آمريكايي بايد با تمام اين گروهها مبارزه كند و افراد مظلوم را نجات دهد. در فيلمها و خبرهاي آمريكايي اغلب از اديان و قوميتهاي مختلف چندان تصوير مناسبي ارائه نمي‌شود؛ ولي شايد بتوان گفت اين بي انصافي‌ها در حق اديان و سنتهاي جهان درباره‌ي مسلمانان و دين اسلام بيشتر از سايرين بوده است. مسلمانان در فيلمهاي هاليوودي به عنوان افرادي به تصوير كشيده مي‌شوند كه هواپيما ربايي مي‌كنند، بمب كار مي‌گذارند و آدم مي‌كشند و در اين ميان زنان مسلمان مظلوميني نشان داده مي‌شوند كه از سوي مردان مورد ظلم واقع مي‌شوند و در حقيقت برده‌ي مردان مسلمان هستند.آنها اينگونه مسئله را جلوه مي‌دهند كه عربها و به طور كلي مسلمانان اساساً بي فرهنگ و خشن هستند و اسرائيل و آمريكا تنها براي حفظ حيات خود بين اين همه خشونت ناچار هستند از نيروي نظامي استفاده كنند و همين تبليغات كافي است كه حجم بمب و گلوله در افغانستان و عراق و ساير كشورهاي جهان به چشم جهانيان نيايد و به جاي آن وقتي بمب هاي رژيم صهيونيستي در سال 2006 خانه و كاشانه بسياري از شهروندان جنوب لبنان را با خاك يكسان مي‌كند رسانه هاي آمريكايي به نقل از «آلن درشويتس» نظريه‌پرداز يهودي ساكن آمريكا اين اقدامات را به عنوان دفاع از يك كشور متمدن در برابر گروهي مسلح به نام حزب الله ذكر كنند كه در صورت نبود اين حملات كشورهاي متمدن ديگر نيز بايد منتظر حملات از سوي مسلمانان تندرويي مثل حزب الله و گروههاي شيعي در ايران و پاكستان باشند.
در خبرنامه ها و عكس هاي خبري، اعراب همواره به تعداد انبوه نشان داده مي‌شوند كه هيچ فرديت و هيچ ويژگي شخصي يا تجربه شخصي در آنها ديده نمي‌شود. اغلب عكسي حاوي خشم و بدبختي يا ژست غيرعقلاني از آنها به تصوير مي‌كشند. پشت سر اين تصاوير، تهديدي بنام «جهاد» خوابيده است. برآيند كار، ايجاد نوعي ترس از مسلمانان (يا اعراب) است كه كل جهان را تهديد مي‌كند.
به طور كلي مي‌توان گفت كه اسلام در بيشتر رسانه‌هاي تبليغاتي غرب، «خطري بزرگ براي تمدن غربي» به حساب مي‌آيد و مسلمانان نيز عموماً گروه‌هاي خشونت طلب و تندرو كه جهاد را پيشه‌ي خود قرار داده و به چند همسري (تعدد زوجات) اعتقاد دارند و مخالف سكولاريسم و آميختگي با ديگر مردم هستند، شناخته شده‌اند.در رسانه هاي غربي، انسان مسلمان به گونه‌اي تصوير مي‌شود كه گويي سوار بر اسب در دست شمشيري دارد يا عربي است كه كيسه‌اي پر از دلار حمل مي‌كند و در حقيقت دستمايه‌ي جوك‌ها و طنزهاي روزنامه‌هاي غربي را فراهم ساخته است.پيامد چنين عملكردهايي موج اعتراض ساكنان اروپايي نسبت به مسلمانان و وجود نمادها و المان هاي اسلام چون مساجد و مناره ها و ... است. به گزارش ايرنا به نقل از روزنامه ديلي تلگراف در يك نظر سنجي بيش از نيمي از شركت كنندگان در آن مخالفت خود را با ساخت مسجد در محله خود اعلام كرده اند.نتايج اين نظرسنجي نشان مي دهد مخالفت با اسلام افزايش پيداكرده است و اينكه بيشتر مردم انگليس خواستار تحديد آزادي بيان به دليل خاموش كردن افراط گرايان مذهبي هستند. چندين ماه پيش در اخبار آمده بود كه در ادامة‌ اهانت عليه مسلمانان، در شهر دارحوس دانمارك از سوار شدن بانوان محجبه به اتوبوس جلوگيري كردند كه واكنش اعتراض‌آميز مسلمانان را در پي داشت.سازمان آزادي‌هاي مطبوعات دانمارك هم اخيراً با انتشار بيانيّه‌اي اعلام كرده است كه نسخه‌هاي كاريكاتورهاي موهن ضدّ اسلام را كه سه سال پيش در مجله‌اي منتشر كرده بودند در تيراژ 1000 نسخه با امضاي كاريكاتوريست آن روانة بازار ساخته است.در آغاز سال 2008 در راستاي گسترش اسلام‌ستيزي در اروپا در همايشي با نام شهر ضدّ اسلامي اروپا، توافقنامه‌اي براي مبارزه با اسلام‌گرايي در شهر انتورپ بلژيك به امضا رسيد
نقش ايرانیان در شكل گيري نقش ايرانیان در شكل گيريفرهنگ و تمدن اسلامي
به گزارش خبرگزاری اهل بیت (ع) ـ ابنا ـ  دکتر « علی اكبر ولايتي » مشاور بين المللي مقام معظم رهبري عملكرد سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامي را موفق دانست و تصريح كرد : آن طور كه من در برخی از نقاط دنيا شاهد بوده ام اين سازمان و رايزني هاي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در خارج از كشور فعاليت هاي خوبي در زمينه هاي معرفي دستاوردهاي انقلاب و همچنين زبان فارسي داشته اند .
دكتر « ولايتي » كه براي حضور در مراسم بزرگداشت شصتمين سالگرد برقراري روابط تهران – جاكارتا به اندونزي سفر كرده است با بيان اين كه ظرفيت‌هايي براي كار بيشتر در عرصه بين المللي وجود دارد خاطر نشان ساخت: با توجه به اين كه مسلمانان و ديگر ملت‌ها علاقه دارند از امور تحولات ايران پس از انقلاب اسلامي آگاه شوند ، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي رسالت سنگيني در اين زمينه به عهده دارد كه البته تا آنجا كه شاهد بوده ام اين سازمان موفق عمل كرده است .
مشاور بين الملل مقام معظم رهبري  به عنوان نمونه با اشاره به تلاش رايزني فرهنگي ايران در اندونزي براي برپايي مراسم بزرگداشت شصتمين سالگرد برقراري روابط ايران – اندونزي و همچنين برگزاري همزمان سمينار بين المللي بررسي مناسبات دو كشور در محل موزه ملي اندونزي ، يادآور شد: رايزني فرهنگي كشورمان  در جاركاتا فقط يك كارمند رسمي دارد با اين حال فعاليت هاي چشمگيري تاكنون داشته است.
دكتر « ولايتي » با اشاره به فرمايشات رهبرمعظم انقلاب در ديدار رايزنان و مسئولين سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي گفت: بدون اغراق ايراني ها بيش از ساير ملل اسلامي در شكل گيري فرهنگ و تمدن اسلامي نقش داشته اند. وي افزود: ممكن است كساني كه اين سخن را مي شنوند خواستار ارائه دليل باشند ، بهترين دليل اين است كه بيش از پنچاه درصد دانشمندان و برجستگان جهان اسلام ، ايراني هستند يعني در قلمرو فرهنگ ايراني رشد كرده اند هرچند كه در قلمرو سرزميني ايران كنوني نباشند.
مشاور بين الملل مقام معظم رهبري گفت : به عنوان نمونه تاجيكستان يك كشور و حكومت مستقل است و با ايران رابطه اي نزديك و خوبي دارد اين كشور داراي فرهنگ ايراني است يعني هم ايرانيان و تاجيك ها به فرودسي ، ابن سينا، حافظ و …. افتخار مي كنند. يك تاجيكي كه به ايران مي آيد مي خواهد حافظيه ببيند و ما هم وقتي كه به تاجيكستان مي رويم آرامگاه را رودكي ببنيم يا اين  كه مولاي رومي در بلخ به دنيا آمده و از بلخ به قونيه مهاجرت كرده كه امروز جزء قلمرو تركيه است ولي ديوان كبير و مثنوي مولانا به زبان فارسي است و فرهنگ آن ايراني است.
دكتر « ولايتي » تصريح كرد: اينها نشان مي دهد كه قلمرو فرهنگي ايران از غرب چين تا پاكستان و از جنوب سيبري تا شبه جزيره عربستان  مي باشد.مشاور بين الملل مقام معظم رهبري خاطر نشان كرد: دانشمنداني كه در قلمرو فرهنگي ايران به دنيا آمده اند بستر فكريشان اسلامي – ايراني بوده است و عرفان اسلامي كه شاخه عظميم از مدنيت و اسلام است ، زبان اولش فارسي است .
وي افزود: به عنوان نمونه اقبال لاهوري بر اساس نقل ، خيلي راحت فارسي تكلم نمي كرد ولي بخش اعظم اصحاب وي به زبان فارسي است و وقتي مي خواسته شعر عرفاني بگويد به زبان فارسي شعر مي گفته است. دكتر « ولايتي » ادامه داد: در حوزه علوم تجربي نيز بيشترين دانشمندان برجسته اسلامي ، ايراني بوده اند . امروز نيز ايران پرجم احياي اسلام را بلند كرده است و به دنبال حركت عظيم امام خميني (ره) ، اسلام و حتي دين در دنيا احياء شده است.
مشاور بين المل مقام معظم رهبري يادآور شد: برخي از بزرگان مسيحيت به ما مي گفتند كه حركت امام خميني نه تنها اسلام بلكه دين را احيا كرد. وي توضيح داد: براساس ديدگاه مكتب هاي كمونيستم و ليبراليسم عصر دين به سر آمده بود ولي يك مرتبه انقلاب اسلامي در ايران شكل مي گيرد كه براساس دين است و براي اولين بار نظريه مردمي سالاري ديني را مطرح مي كند.
دكتر « ولايتي » گفت: ايران همچنين در مقابل سلطه آمريكا ايستاده است و الگويي براي ديگران مي باشد.مشاور بين الملل مقام معظم رهبري ادامه داد: بنابراين زبان فارسي مهم است چون كه هم ميراث مكتوب اسلامي را در خود دارد و هم احياگر اسلام و دين در جهان معاصر است.
وي يادآور شد كه الفباي اسلامي در مدارس و دانشگاه هاي كشور هاي مسلمان حذف شده و الفباي لاتين جايگزين شده است  و اين كه كشورها با اين اقدام ، خود را از ميراثي فرهنگي شان محروم كرده اند. دكتر « ولايتي » تاكيد كرد: احياي اسلام و تمدن اسلامي منوط به آن است كه به سابقه هاي مكتوب مراجعه شود و از مردود كشورهاي كه زبان و خط خود را حفظ كرده ايران است كه عامل ميراث مكتوب اسلامي است.
مشاور بين الملل مقام معظم رهبري تصريح كرد: با توجه به نقش زبان فارسي در انتقال ميراث گذشته اسلامي و همچنين نقش احياگري انقلاب اسلامي در عصر حاضر بسياري از كشورهاي اسلامي مي خواهند از زباني كه حامل تحولات ايران است اطلاع پيدا كنند كه وظيفه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي در اين عرصه سنگين است .
رهبر معظم انقلاب اسلامي اسفندماه سال گذشته در ديدار با رايزنان فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در خصوص ارائه تصوير درست از انقلاب به مردم دنيا  اظهار داشتند: سفیران فرهنگی جمهوری اسلامی ایران خط مقدم جبهه فرهنگی در عرصه بین المللی هستند و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز مرکز اصلی این جبهه فرهنگی است و ارائه تصویر درست از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی برای مردم دنیا و همچنین مسئولان کشورها یکی از وظایف مهم و کارهای بزرگ سفیران فرهنگی است.
حضرت آيت الله « خامنه‏اي » همچنين در خصوص زبان فارسي گفتند: یکی از وظایف اصلی سفیران فرهنگی، ترویج زبان فارسی از طریق پیگیری کرسی های زبان فارسی در مراکز علمی و دانشگاهی است.
سرویس اخبار سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی / سید جواد طباطبایی


نقش قرآن در تمدن اسلامي
                                                                                           

تمدن در لغت يعني به اخلاق اهل شهر آراسته شدن. انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و اُنس و معرفت ,همچنين در شهر بود و باش كردن و انتظام شهر نمودن و مجازاَ"(تربيت و آداب) اين واژه با آنكه اصالتاَ يك واژه عربي است ولي كار برد آن به اين معنا ,در ميان خود عرب زبا نان معمول نيست . آنها براي اِفاده اين معنا, از واژه "حضاره"بهره مي گيرند "الحضاره": تمدن ,فرهنگ شهر نشيني ژگان قديمي عربي, هيچ يك از اين دو واژه ذكر و تعريف نشده است . از اين معلوم مي شود كه در گذشته هاي دور چنين مفهومي در فرهنگ عربي وجود نداشته است.
تمدن ,در حوزه هاي مفهومي متعدد و احيانا متفاوتي به كار رفته است . جمعي .آن را مرادف وهم معنا با اصطلاح و فرهنگ دانسته اند . برخي بين تمدن و فرهنگ رابطه جزء و كل قائلند. وعده اي نيز تعريفي كاملا متفاوت از فرهنگ ,از آن ارائه داده اند.
ويل دورانت ,تمدن شناسي معروف امريكايي مي گويد : تمدن را مي توان به شكل كلي آن , عبارت از نظم اجتماعي دانست كه در نتيجه وجود آن ,خلاقيت فرهنگي امكانپذير مي شود .و جريان پيدا مي كند ,در تمدن چهار ركن و عنصر اساسي ميتوان تشخيص داد كه عبادتند از پيش بيني و احتياط در امور اقتصادي ,سازمان سياسي ,سنن اخلاقي و كوشش در راه معرفت و بسط هنر.
به عبارت ديگر تمدن يعني ,عبور كردن بشر از مرحله زندگي غارنشيني- و انفرادي كه در آن مرحله تنها بر طرف كردن حاجات اوليه زندگي دغدغه اش بود – و پيوستن به زندگي جمعي و رسيدن او به مرحله اي رشد اقتصادي و كمال فكري و روحي كه زمينه براي خلاقيت هاي فرهنگي مساعد و مهيا گردد .لازمه ضروري چنين جامعه اي ,وجود عناصر چهار گانه فوق است . يعني نمي توان جامعه اي را تصور كرد كه به اين مرحله از رشد رسيده باشد ولي سازمان سياسي نداشته باشد يا از پيش بيني و احتياط در امور اقتصادي بر خور دار نباشد و
دكتر علي شريعتي تعريف ديگري از تمدن دارد . مي گويد : تمدن به معناي كلي عبارت است از مجموعه ساخته هاي و اندوخته هاي معنوي و مادي جامعه انساني . وقتي كه مي گوئيم ساخته هاي انساني مقصود آن چيزي است  كه در طبيعت در حالت عادي وجود ندارد و انسان آن را مي سازد . بنابراين ساخته انساني در برابر ساخته طبيعت قرار مي گيرد . ساخته انسان يعني چيزي كه در دنيا وجود دارد و ساخته طبيعت نيست . مقصود از اندوخته عبارت است از انباري از تجربه ها, و داده ها و دانش و قرار دادها و اختراع هاي گذشته يا ديگران كه به جامعه به ميراث مي رسد اين تعريف , با بعضي از تعريف هاي رايج از فرهنگ در جامعه شناسي ,بدون كم و كاست يك چيز است . يكي از جامعه شناسان در تعريف فرهنگ مي گويد:

فرهنگ از نظر جامعه شناسي شامل تمام چيز تمام چيزهاي مي شود كه جامعه به وجود مي آورد و در آن اشتراك مي يابد و اين چيز ها .داراي دو نوع اساسي است : چيزهاي مادي و چيزهاي معنوي فرهنگ ,Material culture ,شامل همه مصنوعات و اشياء مادي مي شود كه انسانها به وجود آورده و به آن معنا مي بخشند . از قبيل چرخها ,لباسها ,مدرن كارخانه جات ,شهرها كتابها ,سفينه هاي فضايي و مجسمه هاي مورد پرستش . فرهنگ معنوي  . ,Nonmaterial culture, شامل همه ابداعات انتزاعي انسان از قبيل زبانها ,افكار ,عقايد ,قواعد آداب رسوم ,افسانه ها ,مهارتها الگوهاي خانوادگي و نظامهاي سياسي مي شود  از همين رو,Ardor-R-king, در مورد تمدن ,Civilization, مي گويد :(در كار بردهاي متعدد واژه تمدن در گفتار و نوشتار معمولي ,در ادبيات و فلسفه و به طور كلي علوم انساني و در علوم اجتماعي ,هيچ معنا يا مضمون واحدي را نمي توان به عنوان معنا يا مضمون قطعي بر گزيد. حتي در حوزه علوم اجتماعي كارد برد خاص مسلطي وجود ندارد. ليكن با محدود ساختن بررسي موارد كاربرد به علوم اجتماعي .مي توان نظمي در معاني گوناگون ايجاد كرد و مي توان در يافت كه دو مضمون در يافت كه دو مضمون در تعريف هاي مختلف وجود دارند.در درون اين مضمون سه شكل كار برد اصلي وجود دارد . الف: تمدن و فرهنگ مترادف يكديگرند
 
ب : تمدن زماني همان فرهنگ است كه مشخصه دومي . (درجه پيچندگي بيشتر و تعداد خصوصيات فراوان بر باشد. تمدن زماني همان فرهنگ است كه مشخصه دومي عناصر و خصوصيات كيفيتا پيشرفته تري باشد كه با برخي معيارهاي پيشرفته قابل سنجش باشند.
مضمون اولي ,فرعي , فرهنگ را در نقطه مقابل تمدن قرار مي دهد در اين مضمون معناي فرهنگ تغيير كرده همه عقايد و آفرينش هاي انساني مربوط به اسطوره دين ,دين هنر و اديبان را شامل مي شود , حال آنكه تمدن به حوزه خلاقيت انساني مرتبط به فن آوري (تكنولوژي )و علم اشاره مي كند  در هر صوت ,  هر تعريفي براي تمدن قابل قبول باشد ,ولي يك نكته در همه موارد مسلم و غير قابل انكار است و آن اينكه هر تمدني خصوصيات و ويژگي ها ,جهت گيري ها ,و منابع تغذيه خاص خودش را دارد كه آن را از ساير تمدنها متمايز مي كند . هم چنين پايه هاي كه هر تمدني روي آن استوار گشته ,با پايه هاي تمدنهاي ديگر فرق دارد . في المثل ,تمدن اسلامي بر اصول توحيدي استوا گشته وجهت گيري الهي دارد ,در حاليكه تمدن جديد غربي ,كاملا خود را از معنويت و مفاهيم توحيدي جدا كرده و در جهت خواسته هاي حيواني انسان حركت مي كند و....ساير تمدن ها نيز ,همين طورند . يعني اوصاف و ويژگيهاي خاص خود را دارند. تأثيرقرآن بر تمدن اسلامي آنچه در اين مقاله ,مورد نظر ماست ,تعريف دوم از تمدن است يعني مجموعه دست آورد هاي مادي و معنوي انسان . با اين نگاه مي رويم سراغ تأثير قرآن بر تمدن اسلامي . قرآن به صورتها و اشكال مختلفي بر تمدن اسلامي تأثير نهاده است كه شرح آن به قرار ذيل است.

تأثير مستقيم

 
دانش تفسير و ساير علوم قرآني؛ قرآن در پيدايش تفسير و ديگر دانش هاي مرتبط با قرآن مثل ,علم شأن نزول علم قرائت ، تاريخ قرآن ،اعجاز قرآن و... نقش بلا واسطه و مستقيمي داشته است ،به گونه اي كه مي توان گفت اگر قرآن نبود اين علوم هم در ميان مسلمانان نبود. از آنجا كه قرآن داراي سطوح و لايه هاي گوناگوني از معاني و همچنين مشتمل بر آيات محكم ومتشابه مجمل ومبين ، و ناسخ  ومنسوخ است . وبا توجه به جايگاه والا و اهميت و قداست فوق العاده اي كه از همان روزهاي نخستين نزول وحي ،اين كتاب آسماني ،در ميان مسلمانان بدست آورده بود ,به اضافه جذابيت و دلروبايي مطالب و تأكيد خود قرآن بر تدبير در آياتش ,مسلمانان از همان روزهاي نخست ظهور اسلام ,به تلاش و تكاپو افتادند .تا به عمق مفاهيم قرآن پي ببرند ,محكم و متشابه ,ناسخ و منسوخ و مجمل و مبين آيا ت را بشناسند , قرائت درست قرآن را ياد بگيرند و... از همين جا بود كه كساني چون (امام علي (ع) ,ابن عباس , ابن مسعود ,ابي ابن كعب وجابر ابن عبدالله انصاري ) به عنوان اولين مفسران قرآن كريم در ميان صحابه پيامبر اكرم (ص) ظاهر شدند
گرچه گسترش و نفوذ اسلام در خارج از حوزه جغرافيايي عربستان در شكوفايي و رونق يافتن دانش هاي قرآني , مخصوصا تفسير , بي تأثير نبود  در اصل پيدايش اين دانش ها , هيچ گونه دخالتي نداشته بلكه اين خود قرآن بود كه نقش اصل و محوري داشته است ,ولذا نخستين موضوعات علمي  آنان مسائل مربوط به قرآن و سنت و نخستين معلم شخص خود پيامبر
نكته مهم و جالب توجه در دانش تفسير ,پيروي مفسران از روشها و اسلوب هاي گوناگون در تفسير آيات قرآن است و همين موضوع و موجب پيدايش مقوله روش تفسير و مكاتب مختلف تفسيري" قرآن به قرآن", "روش اجتهادي" ،" تفسير موضوعي"، تفسير تطبيقي"،  "تفسير عنصري" ،   "تفسير تاريخي" ،  "تفسير هدايتي و تربيتي"،  "تفسير فقهي" ، "تفسير كلامي" ، "تفسير عرفاني و صوفيانه" ، "تفسير اجتماعي" ، "تفسير علمي" ، "تفسير تقريب گرايانه شده است.
 
علم كلام : يكي از علوم كه در پيدايش اوليه خود تحت تأثير مستقيم قرآن قرار داشته و قرآن موجب و منشأ طرح مسائل اوليه اين علم شده . علم كلام است . علم كلام علمي است كه دفاع از اصول و مباني اعتقادي را به عهده دارد اولين مسائل آن علم ،با الهام از آيات همين كتاب آسماني . در ميان مسلمين مطرح شده . مسائلي از قبيل "جبر و اختيار" ،"قضاوقدر"، "اوصاف خداوند" ، "مباحث مربوط به قيامت" و مسائل بسياري ديگر
آقاي خرم شاهي , با تأكيد بر اينكه كه قرآن منشأ پيدايش علم كلام است مي گويد : "هم پيامبر (ص) وهم صحابه قرآن شناس كه در رأس آنان امام علي (ع) و ابن عباس و ابن مسعود قرارداشتند همه و همه به آيات قرآني مراجعه و استناد مي كردند . از نخستين استناد هاي عقيدتي به قرآن كريم قول خوارج است در نفي حكميت و در مخالفت با عملكرد امام علي (ع)در قبول حكميت و حكمين كه آن هم تحت فشار و اصرار خود آنها بود , مي گفتند :ان الحكم الإلله  .اندكي پس از اين جريان در بحث از مرتكبين گناه كبيره عده اي براي تبرئه آنان به آيه سوره توبه استنادكردند وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ  .واين امر در ادوار مختلف تاريخي همچنان ادامه يافت. علم كلام در آغاز به صورت يك علم منظم وجود نداشته است بلكه در آغاز , صرفاَ َبه بحث هايي در مسائل اعتقادي به ويژه توحيد يعني ذات و صفات خدا مانند اراده ,علم ،سمع و بصر ،ايمان صاحب گناه كبيره و جبر و اختيار مي پرداخته است . چون بيشتر بحث در برابر كس بود كه با عقيده گوينده مخالف بوده ،كار به بحث و جدل و استدلال مي انجاميد و كس كه در امور اقتصادي ،استدلال مي نمود , متكلم خوانده مي شد . و از همين جا خود بحث و جدل در امر اعتقادي و اصول ديني را كلام ناميدند.
علم كلام افزون بر موضوعات فلسفه طبيعي و الهي در موضوعات ديني مانند اثبات لزوم -نبوت (نبوت عامه و نبوت خاصه)، مسئله امامت و مسائل جبر و اختيار عدل خدا و بحث در كلام و قديم يا مخلوق بودن آن و اثبات معاد  نيز بحث مي كند . هم چنين بايد در نظر داشت كه اين علم در آغاز "الفقه الاكبر "، نيز گفته مي شد , هر چند علم كلام كه امثال ابوحنيفه و پيروان او ، مانند ابو يوسف و شافعي و برخي از شاگردان برجسته او به آن مي پرداختند ,علم كلام به معناي متعارف نبوده است . ولي مباحث عمده در فقه الاكبر بحث مي شد كه شامل اصول عقايد بود و بحث در فروغ را نيز "الفقه الاصغر مي ناميدند.  فقه :يكي از علومي كه قرآن در پيدايش آن نقش بسيار بارز و مستقيمي دارد فقه است . به تعبير بعضي از پژوهشگران "شرعي ترين و عيني ترين نقش قرآن كريم به عنوان قانون اساسي و اساس قانون اسلام ، نقش فقهي آن است بيش از پنج صد آيه از اين كتاب آسماني ،حامل و حاوي احكام فقهي است . قرآن همانگونه كه در پيدايش ، رشد و تكامل فقه، تأثير مستقيم و بلا واسطه داشته به طور غير مستقيم ، بر دانش اصول فقه و توسعه و روش آن نيز اثر نهاده است . "يكي از مباحث شيرين اصول فقهي مربوط به قرآن كريم بحث حجيت ظواهر كتاب است كه در مورد حجيت ظواهر و شرايط آن گفتگو مي كند "علاوه بر آن در جاي جاي علم اصول و براي اثبات ساير قواعد آن نيز ,از آيات قرآن استمداد جسته مي شود مباحثي چون ججيت خبر واحد ,حجيت سنت اثبات مفهوم شرط و مباحث ديگر . دانش كه به نام فقه در ميان فرقه هاي گوناگون مسلمان . تا كنون به وجود آمده ، بسيار غني ,و در عين حال فني و پيشرفته است و بدون اغراق مي توان آن را به عنوان يكي از دست آورد هاي افتخار آميز است اسلامي ، در حوزه دانش حقوق به شمارد آورده . با اين وجود البته از نقص و كاستي هايي نيز خالي نيست كه اين امر , نتيجه غفلت مسلمانان از زمانه و عدم درك و ماهيت و در نيافتن حقيقت فقه است . اين دانش در طول حيات تاريخي خود , دوره ها و فراز و  نشيب هاي زيادي را تجربه كرده و دانشمندان بسيار بزرگ و نام آوري در دامن آن پرورده شده است كه پرداختن به اين مسئله از ظرفيت و گنجايش اين مقاله خارج است و لذا از آن صرف نظر مي كنيم.
 اخلاق
در قرآن مفاهيم اخلاقي بسياري زيادي وجود دارد .اگر چه شايد اصل علم اخلاق با ترجمه آثار فلاسفه يوناني وارد حوزه اسلامي شده باشد ولي انكار نمي توان كرد كه قرآن در باروري و فربه شدن اين علم تأثير به سزايي داشته و بسياري از مفاهيم اخلاقي ارسطويي ، پس از انتقال در فرهنگ اسلامي , جاي خود را به مفاهيم قرآني داده است. مفاهيم اخلاقي قرآن كريم بدين شرح است : "پرهيزگاري ، احسان ،اخلاص ، اخوت ، استحيأ، استقامت ، اسلام ، تسليم ، امانت ، امر به معروف ، تضرع، تفسح در مجالس ،تعفف ، تواضع ، توكل ، ثبات ، قدم، حلم ، خشوع ، خشيت , خفص ، جناح ، رحم ، سلم ، شكر ، صبر ، صدق ، صدقه ، ضيافت ،عفو ’، قسط ، قناعت , مودت ، موعظه ، نصيحت ، نهي از منكر ، وفا به عهد ،(از اخلاق حميده) . استغنا به خرج دادن , استكبار و تكبر  استهزاء، اسراف ، كينه ورزي ، غيبت , افترا ، مال دوستي و بخل ، بطر ، (كارناش يسته جنسي) بغي  (سر كش در مقابل امام ) بهتان تبذير ، تبرج (زينت نمايي جاهلانه بعضي از زنانه ) تجسس , قيطر ، تعصب وحميت جاهلي ، تفاخر ، تكاثر تمطي ( ناز و افاده فروختن ) تنابز ( نام بد به ديگران دادن ) تناجي به اثم (رازگويي در غيبت كردن از ديگران )  جبن ، جحد (انكار پيشگي) جهالت ، حرص ، حسد ، سوگند ، دروغ ، خيانت ، رشوه ، ريا ، ديب، زنا، زور ، زيغ (كژدلي) سخط ، شح (بخل و آز)،شرك و شك ، شنسأن ،(دشمفايگي )، شهوت طمع , عجب ، عداوت ، عصيان ، غرور ، غصب ، غفلت ، غي ، غيض ، فحشاء ، فساد ، فسق , قذف (تهمت زنا به پاكدامنان )، قساوت , كذب ،كفر , كفران ، كنز , لجاج , لَعب , لغو ,لَمز , لواط ، لهو , مكر مُن ،(منت گذاري ) نفاق ،  نكث ,(پيمان شكن ) هتك  سٍِِر ، هرذ (ريشخند ) ، و يأس از رحمت الهي .
 تأثير غير مستقيم
تأثير غير مستقيم قرآن بر فرهنگ و تمدن اسلامي دو گونه است: علوم و دانش هايي كه به تبع و در راستاي تحقيقات قرآني شكل گرفتند مانند دانش هاي ادبي چون لغت ، صرف، نحو معاني و بيان و بديع , علم عروض و شعر , اين دانش ها . گرچه در اصل تكون خود , شايد از قرآن تأثير نپذيرفته باشند , ولي بدون شك ظهور اسلام و پيدايش كتابي به نان قرآن ، با آن جذابيت محتوايي شعر را وارد عرصه ها و جهان بيني جديدي كرده است. همين كه تمام دانش هاي يادشده به جز شعر ، پس از ظهور اسلام ، در عصر قرآن و بدست مسلمين ، تدوين يافته اند ، اگر نگوييم كه ظهور اسلام و نزول قرآن در اصل شكل گيري و تكون آنها تأثير داشته ، به طور قطع مي تواند بيانگر تأثير گزاري شگرف قرآن در شكوفايي اين دانش باشد. بر اساس گفته بعضي از پژوهشگران , "براي علم لغت , اولين بار يكي از شاگردان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) به نام ابوعبد الرحمان، خليل ابن احمد معروف به عروض , متوفي به سال كتاب نوشت".  "براي علم صرف نيز يكي از شاگردان امام صادق (ع) به نام ابومسلم معاذ الحصرأ , متوفي به سال 187،كتاب تأليف كرد"  ."به اتفاق محققين پايه گذاري علم نحو خود امام علي (ع) بود كه كليات اين علم را به يكي از شاگردان خو به نام ابوالاسود دًئلي آموخته است "  . علم معاني و بيان نيز بدست شخص به نام ابو عبدالله مرزباني تأسيس شد كه كتابش به نام مفضل معروف است "  .   و از ابن هرم ابراهيم ابن علي كه در قرن دوم مي زيست و خليل ابن احمد موًسس علم لغت نيز , به عنوان بنيان گذاران علم بديع و علم عروض ياد شده است " . شعر قبل از اسلام وجود داشت  بود به   لحاظ فني و ساختار پيشرفته هاي چشم گيري كرده بود ولي از لحاظ درون مايه و جهان بيني , دچار فقر شديدي بود , وقتي اسلام آمد , شعر را وارد دنياي جديد و داراي اهداف , جهت گيري ها و جهان بيني جديدي كرد.
دانشهايي كه در نتيجه تشويقها و ترغيب هاي قرآني و در كنار آن احاديث و روايات نبوي و ائمه معصومين (ع) در دامن فرهنگ اسلامي متولد و يا از ديگران اخذ و اقتباس شد . مانند  دانش هاي فلسفي ، تاريخ جغرافياطب  و رياضيات ,  نجوم و انواع دانش هاي ديگر. در قرآن آيات فراواني وجود دارد كه به طور ي صريح و آشكار ما را به علم آموزي سفارش و بر تري دانايي نسبت به ناداني را گوش زد مي كند :" هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ  " ." إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُور "." وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْماً  ". و آيه كه از عمل بدون علم , نهي مي كند . هم چنين آياتي كه به تدبير در قرآن , تفكر در نظام آفرينش و.. امر مي كنند در كنار اين آيات , روايات فراوان نبوي و ائمه (ع) وجود دارد كه از علم آموزي به عنوان يك ضرورت و واجب يا د مي كنند ، " طلب العلم فريضه علي كل مسلم ومسلمه  " "اطلبوالعلم ولو باالصينوجود اين همه آيات و روايات شوق انگيز كافي بود كه در مسلمانان شور و اشتياق عظيم ايجاد نمايد كه به دنبال علم آموز برود , گرچه مشكلات فراوان در راه باشد . گرچه لازم باشد رنج ها , مرارتها و مشقت هاي فراواني را متحمل شد . گرچه ضرورت ايجاب كند كه هزاران كيلو متر از سر زمين مادري خود دور شد و سالهاي دراز در غربت به سر برد !! اين است كه مي بينيم بسيار از انديشمندان نامدار جهان اسلام در وطن اصلي خود زندگي نم كرده اند و هر كدام به اقتضاء زمانه يا از شرق دنياي اسلام به غرب مي رفته اند مانند مولانا جلال الدين بلخي ، كه مدتها از عمر خود را در تركيه سپري كرد و ابوحنيفه كه در اصل از كابل بود ولي سالها در مدينه و عراق به سر برد و علماي بسيار ديگري و يا از غرب ,براي فراگيري دانش , به سوي شرق مهاجرت مي كردند . مثل آن زمان كه بلخ و هرات نيشابور مركز تجمع انديشمندان دنياي اسلام بود. اين بود كه پس از مدت زماني ،در سرزمين هاي اسلامي مجموعه انبوهي از علوم و دانشه روييدن گرفت ، و رشد كرد , كتابخانه ها و مراكز علمي فراواني تأسيس شد و انواع هنر هاي معماري , خوشنويسي , شعر , به كمال خود رسيد. در ادامه در حدي كه ظرفيت اين مقاله اجازه ، به آن علوم  و مراكز علمي و... اشاره خواهيم كرد . اما لازم مي دانم قبل از آن , نكته اي را – كه جا داشت در صفحات گذشته توضيح مي داديم ولي متأسفانه فراموش شد- مورد اشاره قرار دهيم و آن اينكه : در قرآن بعضي از مسائل مربوط به دوران حيات مبارك خود پيامبر اكرم (ص) انعكاس يافته است كه در علوم قرآني به عنوان شأن نزول يا اسباب نزول ياد ميشود  . " و آن عبارت از اين است كه سوًالي، اقتراحي  مسئله اي كه در زندگي قوم عرب معاصر نزول وحي قرآن پيش مي آمد , در قرآن كريم به اراده الهي انعكاس مي يافته ، حتي كاه پاسخ آن در قرآن مي آمده است "
    
هم چنين آيات زيادي به صورت قصص در قرآن هستند كه عاقبت اقوام گذشته را باز گو مي كند آيات به دسته اول در عين حال كه از نظر اطلاعات تاريخي صدر اسلام اهميت فراوان دارند ، مجموع اين آيات ، در تشويق مسلمين به مطالعه تاريخ و تأمل و تفكر در سرنوشت گذشتگان ودر نهايت رشد و تكامل تاريخ نگاري كمك فراوان كرده است . هم چنين در قرآن از بعضي اماكن جغرافيايي نيز نام برده شده است ، آياتي وجود دارد كه ما را به سير در آفاق و مشاهده آياتي الهي از اين طريق مي خواند ، باز هم در قرآن آيات بسياري يافت مي شود كه از اجرام آسماني ،ستارگان ، چگونگي بر افراشته شدن خود آسمان ،خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ     . مشرق و مغرب ، طلوع و غروب خورشيد و ستارگان و پي هم آمدن شب و روز ،سخن مي گويند و از تمام آنها به عنوان آيات و حكمت هاي خاليده الهي ياد مي كنند. 
    
مسلما وجود اين آيات , در انگيختن مسلمانان به مطالعات جغرافيايي و نجومي و پيشرفت و توسعه اين دو علم , تأثير فراوان داشته اند 0 حتي مي توان ادعا كرد , قرآن در پيشرفت زيست شناسي و جانور شناسي نيز كمك كرده است زيرا در قرآن آيات زيادي در باره حيوانات و شگفتي آنها وجود دارد.
 كتابخانه ها, مراكز علمي
        كتابخانه ها, مراكز علمي و دانشهاي كه در اثر تشويق قرآن و اسلام, در دنيا ي اسلام به وجود آمدند.
      
چنين بود كه مسلمين با شوق و شعف و هيجان خاصي به دانش اندوزي و كسب معرفت روي آوردند و براي يافتن گمشده خود , به دورترين نقاط جهان سرزدند و هر جا آن را يافتند بر گرفتند و به عنوان هديه اي به ديار خود آوردند . طولي نكشيد كه چشمه هاي دانش از هر سوي سرزمين هاي پهناور اسلامي جوشيدن گرفت و جهان اسلام به مركز پرورش انديشمندان و دانشوران دنيا تبديل شد ." رواج صنعت كاغذ مخصوصا از اسباب عمده رواج علم و معرفت شد , هنوز قرن اول هجري تمام نشده بود كه مسلمانان صنعت كاغذ را از ماوراء النهر به داخل بلاد عرب زبان بردند. در قرن دوم هم بغداد هم كارخانه كاغذ سازي داشت , هم مصر , طولي نكشيد كه در ساير بلاد اسلام حتي در سيسيل و اندلس هم صنعت كاغذ راه يافت 
      

تاثير كمي و كيفي
تاثير قرآن بر تمدن اسلامي از زاويه ديگري نيز قابل مطالعه و بررسي است و آن تاثير كمي و كيفي قرآن بر تمدن اسلامي است . تاثير كمي , همان مجموعه عظيم از علوم و دانشها , صنعت و اختراعات و انواع معماري ها و هنر و ادبيات است كه پس از ظهور اسلام و نزول قرآن و در نتيجه نفوذ و گسترش فرهنگ اسلامي و قرآني , به صورت حيرت آوري در ميان اقوام و ملل گوناگون پديدار شد , و از آنچه تا كنون به صورت خلاصه و تقريبا فهرست مانند بحث كرديم , مي توان به عظمت و اهميت آن پي برد. اما تأثير كيفي آن است كه قرآن , در ارزشها , آداب و سنن اخلاقي و اجتماعي و پايه هاي اعتقادي ملت هاي كه بدان گرائيده بود تحول و دگرگوني عميق همه جانبه و فراگير ايجاد كرد . ديد آنها را نسبت به زندگي , حكومت , و جهان تغيير داد . مردمي را كه فكر و انديشه شان از محيط اطراف شان فراتر نمي رفت , و چشم شان فقط دنياي مادي را مي ديد , انواع و اقسام خرافات در باورشان رسوخ كرده بود و رذائل و فسادهاي اخلاقي , در خوي و سرشت شان ريشه دوانده و هر مجموعه و قبيله اي به راهي روان بود و براي خود خدا يا خداياني داشت . قرآن آمد قبل از هر چيز , همه آن باورهاي خرافي را شستشو داد , انديشه ها را فراتر از ماديت و جهان مادي برد , دلهاي دور از هم را به هم نزديك كرد و پيوند زد و به سمت يك هدف يك آرمان و يك مقصد هدايت كرد . در واقع از اينجا بود كه تمدن اسلامي نطفه اش بسته شد و متولد شد . براي درك  دريافت و تبيين اين مطلب , نيازمند توجه به وضعيت سياسي , اجتماعي و اعتقادي و ديني ملتهايي هستيم كه بعدا به اسلام گرائيدند.

عربستان و شبه جزيزه : وضع ديني , سياسي , اجتماعي
جامعه عرب در عصر جاهليت به لحاظ سياسي به واحدهاي سياسي متعدد و مستقلي تقسيم شد كه در قبيله هاي مختلف نمود مي يافت , زيرا وجود رابطه عصبيت , انديشه ارتباط سياسي را تحت الشعاع قرار مي داد  نظام قبيله اي اساس زندگي سياسي در كشورهاي عربي و امير نشين هاي جنوب جزيره العرب و شهرهاي حجاز و امير نشين هاي عربي در حد فاصل شام و عراق بود. در عصر جاهليت , عرب ستم و تجاوز را تنها راه دستيابي به حق مي شمرد , حق نيز چيزي جز زور و قدرت نبود يا همواره در كنار قدرت قرار داشت  .ولي از آنجا كه نظام قبيله اي , اساس زندگي سياسي آنها را تشكيل مي داد , سپاه منظمي در ميان شان وجود نداشت و تنها افراد پيرو جوان قبيله ,در مواقع ضرورت ,و در خواست رئيس قبيله , به دفاع از حيثت و كيان قبيله مي پرداختند.  فرهنگ جاهليت  فاقد روح تفكر وعمدتا مشت آداب و عادات متعصبانه عربي بود . در آن محيط تنها چيزي كه به آن اهميت داده نمي شد , علم , فرهنگ و آگاهي بود و معيار ارزش هاي حياتي آنها جز زور شمشير  و نيزه,  زبان چرب و نرم و خطابه و شعر جنگ و خون ريزي و انتقام و ارزش نهادن به حسب نبود  . مباري كلامي اعتقادي به رستاخيز يا تفكر در چگونگي خلقت و تكوين عالم وجود نداشت , عبادت اصنام اصول عقايد ايشان را تشكيل مي داد . از ستاره و ماه واعماق زمين خدايان متعددي را مي پرستيد واز آنها بيم داشت . ابديت را ريشخند مي كرد و اعتناي به آن نداشت و ظاهرا در باره زندگي پس از مرگ انديشه نمي كرد.  گروهي از ايشان نيز ملائكه را مظاهر تجليات تامه خداوند يا خدايان درجه دوم و دختران خدام خواندند برخي هم به پرستش اجرام سماوي چون آفتاب و ماه پرداخته براي اين دو قوايي مرموزي قائل بودند .و اهل هر خانه از خانه هاي مكه بتي را مي پرستيدند و هر گاه يكي از آنان عزم سفر مي كرد آخرين كاري كه در خانه اش انجام مي داد و در باز گشت از سفر هم نخستين كارش هنگام ورود به خانه مسح كردن آن بت بود در طول سفر نيز هر جا فرود مي آمد چهار سنگ را بر مي داشت , از آن چهار نگ يكي را كه زيباتر بود خدا مي گرفت . معتقد بودند به وسيله قرباني مي توان رضايت بت را ها را جلب كرد و پس از قرباني كردن خون حيوان قرباني شده را به سرو صورت خود مي ماليدند و در كارهاي بزرگ از آنها (بتها ) مشورت مي خواستند.  زنان در جامعه آن روز عربستان , ارزش انساني نداشتند و از داشتن هر گونه حقوقي , حتي حق ارث محروم بودند . به همين جهت , بسان حيوانات و اثاثيه منزل با آنها رفتار مي شد . غالبا دختران را از بيم قحطي و احيانا از ترس آلودگيدر همان روز اول سر مي بريدند , ويا از بالاي كوه زير مي انداختند  .كه سرزنش قرآن هم در اين مورد كم نيست. انواع و اقسام خرافات در ميان شان رائج بود . براي آمدن باران , آتش روشن مي كردند ! اگر گاو ماده اي از خوردن آب خود داري مي كرد , به گمان اينكه ديوي در ميان شاخها گاونر جاه گرفته است , آن را مي زدند اگر شتر بيمار مي شد براي بهبودي آن , دم شتر سالم را داغ مي كردند , شتري را بر بل قبر مرده حبس مي كردند تا متوفي , روز قيامت پياده محشور نشود ! براي درمان شخص مار وعقرب گزيده , زيور آلات طلا  به  گردن  او مي آويختند بيمارها را با ماليدن خون بزرگ قبيله بر روي جراحت درمان مي كردند به گردن شخص ديوانه كهنه آلوده يا استخوان مي آويختند تا ارواح خبيثه از او دور شود و براي جلو گيري از ديو ,دندان روباه يا گربه به گردن شان آويزان مي كردند. ايران وضع دين , اعتقادي ,سياسي و اجتماعي  آريايي ها قبل از زر دشت در دورهاي قديم , عوامل طبيعت , مانند آب  و آتش و خاك و باران و رعد و برق و جانوران را مي پرستيدند , ولي در دوره هر يك از اين عوامل , خدايان و ارباب انواعي قائل بود اند و به جاي موجودات طبيعي خدايان و ارباب انواع موارد پرستش قرار مي گرفتند .پس از ظهور زردشت , گرچه در اوائل , در اين عقائد اصلاحاتي به عمل آمد ولي در ادوار بعدي ,مخصوصا در دوره ساساني جنبه زيبا و عالي تعليمات زردشت تبديل شد به افكار زشت و پست , هزاران خرافه و پيرايه , در دوره ساسانيان به كيش زردشت بستند در دوره ساساني دين رسمي كشور دين زردشتي بود و روحانيان اين مذهب در دستگاه امپراطوري عظيم ساساني قدرت فوق العاده اي داشته اند به همين جهت پيروان اديان ديگر مورد بي مهري قرار مي گرفتند و اغلب مجبور به ترك مذهب خود و پيروي از آئين زرتشتي مي شدند . در كنار آئين زرتشتي , مسيحيت حضور داشت كه در آستانه ظهور اسلام نفوذ و قدرت قابل توجهي پيدا كرده بود دين مانوي هم در آن زمان رايج بود كه به لحاظ اعتقادي , آميزه بود از آئين زرتشتي , مسيحي و بودايي . مزدكيان كه يكي از شعبه هاي دين مانوي به شمار مي آمد , و يهوديان و بودائيان نيز در كنار آنها به صورت اقليتي حضور داشتند , طبيعي بود كه وجود آن مذاهب پراكندگي سياسي پنهاني را نيز به همراه داشت .از نظر سياسي و مذهبي استبداد سياهي در جامعه آن روز ايران حكمروايي مي كرد يكي از نويسندگان مي گويد : بنابر تشكيلات آن زمان , روحانيان كه موبد و هربدان باشند , اختيارات نامحدود داشتند و مخصوصا موبد و پيشواي بزرگ شان "موبدان موبد  در دربار ساساني مهمترين مقام را داشته و ايشان حق هر گونه تعبير و تفسير جرح و تعديل و نقض و ابرام و ناسخ و منسوخ در احكام مدني يعني زناشويي و ارث و مالكيت داشته اند و اندك اندك هر چه تمدن ساساني بيشتر رسوخ مي يافته بر قدرت و اختيارشان بيشتر افزوده مي شد . ناچار مردم ايران از فشار ايشان و از تجاوزاتي كه به آنها مي شد بيزارتر مي شدند و مي كوشيدند كه از زير بار گران اين ناملايمات خود را بيرون آوردند" . حكومت ساسانيان استبدادي محض بوده است آنان خود را آسماني نژاد و مظهر خدا مي دانستند و از مردم به كمتر از سجده راضي نمي شدند تعدد زوجات نيز به شكل بسيار افتضاح آوري يعني حرم سرا , مخصوصا در ميان طبقات اشراف امر رايجي بوده است و لذا نه محدود به حدي بود  و نه مشروط به شرطي مثل عدالت و تساوي حقوق زنان دختران مستقلا حق اختيار شوهر نداشتند . اين حق به پدر اختصاص داشت . شوهر بر اموال زن ولايت تام داشت و زن بدون اجازه شوهر حق نداشت در اموال خود تصرف كند و در يك كلام زن هيچ گونه اختيار و حقوقي نداشت و مانند يك برده و حيوان با او رفتار مي شد
وضع ساير نقاط هم شبيه ايران و شبه جزيره بود مخصوصا مناطق شام و كناره هاي درياي مديترانه كه در آن زمان تحت نفوذ مسيحيت و امپراطوري رم بود به خصوص از لحاظ اعتقادات و نظام اجتماعي و خانواده اسلام در چنين شرايطي ظهور كرد , اعتقادات خرافي را از ذهن و ضمير اين ملتها بيرون ريخت با بت پرستي و مقام پرستي با انواع و اقسام مختلفش مبارزه كرد به جاي آن وحدت , يك رنگي و برابري را نشان . انديشه توحيدي جايگزين انديشه هاي خرافي و موهوم كرد.



















نتیجه گیری

تمدن اسلامی مدیون دین اسلام بوده و این تمدن براساس اسلام و قرآن شکل گرفته است که این تاثیر به صورت کمی وکیفی بوده و باعث شد که زندگی خرافی مردم به زندگی بر مبنای سعادت مبدل شود تاثیر تمدن اسلام به حدی بوده که در مردم کشورهای مختلف با آداب و سنون متفاوت نفوذ کرده وبه گستره جهانی تبدیل شده و از حالت یک دین بومی به آیین جهانی رسیده . عوامل اسلام هراسی که امروزه در غرب ایجاد شده به چند علت است یکی جهل غرب نسبت به اسلام و دیگری به خطر افتادن منافع سیاسی و اقتصادی و نیز دلیل دیگر وقوع جنگهای صلیبی در ابتدای اسلام بین مسلمانان و مسیحیان .
1.دهخدا،علی اکبر،1377،لغت نامه،تهران
2.زرین کوب،عبدالحسین،1369،کارنامه اسلام،تهران انتشارات امیر کبیر
3.طباطبایی اردکانی،محمود،1376،تاریخ تحلیلی اسلام،تهران انتشارات اساطیر
4.www.Hawzah.net

5. www.Bonyadebelel.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر