چکیده
اغلب مردم می پرسند:عیسی کیست؟چرا اورا فرزند خدا می گویند؟عیسی در زمانی تولد یافت که قوم اسرائیل در زیر سلطه امپراطوری روم بود باز در این انجیل (متی،یوحنا،لوقا) است که ما با عیسایی روبرو می شویم که همه را محبت می کند،چون برای او فقیرو پولدار، فرمانده و فرمانبر، ارباب و غلام،زن و مرد، دیندارو بی دین،...تفاوتی ندارد. همه محتاج محبتند و او سرچشمه محبت است.
واژگان کلیدی:لوقا، یوحنا، متی، حضرت عیسی (ع)، جبرئیل(ع)، اسرائیل
مقدمه
نام مادر مسیح، مریم دختر عمران بود. مادر مریم، وقتی او را حامله شد، نذر کرد فرزند در شکم خود را، بعد از به دنیا آمدن خادم مسجد (محرر) کند، و او در حالی این نذر را میکرد که میپنداشت فرزندش پسر خواهد بود. ولی وقتی که او به دنیا آمد و فهمید که او دختر است، اندوهناک شد و حسرت خورد. نامش را "مریم" یعنی خادمه نهاد. پدر مریم قبل از ولادت او از دنیا رفته بود، به ناچار خود او دخترش را در آغوش گرفته به مسجد آورد و او را به کاهنان مسجد که یکی از آنان زکریا بود تحویل داد. کاهنان در باره کفالت مریم با هم مشاجره کردند و در آخر به این رضایت دادند که در این باره قرعه بیندازند و چون قرعه انداختند زکریا برنده شد و او عهدهدار سرپرستی مریم گشت تا وقتی که مریم به حد بلوغ رسید، در آن اوان، زکریا حجابی بین مریم و کاهنان برقرار نمود و مریم در داخل آن حجاب مشغول عبادت بود ...
مریم (علیها السلام) صدیقه و به عصمت خدا معصوم بود، طاهره بود، برگزیده شده و محدث و مرتبط با ملائکه بود. مریم یکی از آیات خدا برای همه عالمیان بود. ملکی از ملائکه به او گفت که خدا تو را برگزیده و تطهیر کرده ...
بعد از آنکه مریم (علیها السلام) به حد بلوغ رسید و در حجاب محراب قرار گرفت، خدای تعالی روح را (که یکی از فرشتگان بزرگ خدا است) نزد او فرستاد و روح به شکل بشری تمام عیار در برابر مریم مجسم شد و به او گفت که فرستادهای است از نزد معبودش، و پروردگار وی را فرستاده تا به اذن او پسری به وی بدهد، پسری بدون پدر، و او را بشارت داد به اینکه به زودی از پسرش معجزات عجیبی ظهور میکند و خداوند به زودی او را با روح القدس تایید نموده، و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد و او را به عنوان رسولی به سوی بنی اسرائیل می فرستد) ...
عیسی (علیه السلام) در اوان جوانی به رسالت به سوی بنی اسرائیل مبعوث گردید و مأمور شد تا ایشان را به سوی دین توحید بخواند و بگوید که من با معجزهای از ناحیه پروردگارتان به سوی شما آمدهام. آن معجزه این است که برای شما (و پیش رویتان) از گل چیزی به شکل مرغ میسازم و سپس در آن میدمم، به اذن خدا مرغ زندهای میشود. من کور مادرزاد و بیمار برصی غیر قابل علاج را شفا میدهم و مردگان را به اذن خدا زنده میکنم و از آنچه میخورید و از آنچه در خانههایتان ذخیره میکنید به شما خبر میدهم، در این برای شما آیتی است بر اینکه خدا رب من و رب شما است و باید او را بپرستید.
عیسی (علیه السلام) مردم را به شریعت جدید خود که همان تصدیق شریعت موسی (علیه السلام) است دعوت میکرد، چیزی که هست بعضی از احکام موسی (علیه السلام) را نسخ نمود و بارها میفرمود: من با حکمت به سوی شما فرستاده شدهام، تا آنچه را مورد اختلاف شماست برایتان بیان کنم و نیز میفرمود: ای بنی اسرائیل من فرستاده خدا به سوی شمایم، در حالی که تورات را که کتاب آسمانی قبل از من بوده تصدیق دارم و در حالی که بشارت میدهم به رسولی که بعد از من میآید و نامش "احمد" است.
عیسی (علیه السلام) هم چنان بنی اسرائیل را به توحید خدا و شریعت جدید دعوت می کرد تا وقتی که از ایمان آوردنشان مأیوس شد و وقتی طغیان و عناد مردم را دید و استکبار کاهنان و احبار یهود از پذیرفتن دعوتش را مشاهده کرد، از میان عده کمی که به وی ایمان آورده بودند چند نفر "حواری" انتخاب کرد تا او را در راه خدا یاری کنند.
از سوی دیگر یهود بر مسیح (علیه السلام) شورید و تصمیم گرفت او را به قتل برساند، ولی پروردگار او را از دست یهود نجات داد و به سوی خود بالا برد اما مسأله مسیح (علیه السلام) برای یهود مشتبه شد، بعضی خیال کردند که او را کشتهاند، بعضی دیگر پنداشتند که او را به دار آویختهاند، ولی خداوند فرمود: نه آن بود و نه این، بلکه امر بر آنان مشتبه شد و اینها همه بخشی از آن چیزی است که قرآن کریم در داستان مسیح (علیه السلام) و مادرش مریم (علیها السلام) فرموده است
عِمران پدر مريم يكى از رجال برجسته بنى اسرائيل بود، وى همسرى نازا داشت و آن زن از نعمت وجود فرزند بىبهره بود. همسر عمران با تضرع و زارى به پيشگاه خداوند، متوسل به ذات مقدس او شد تا فرزندى به او عنايت كند، و نذر كرد اگر خداوند به او فرزند پسرى عنايت كند، او را به اطاعت و فرمانبردارى خدا و خدمتِ خانه مقدس او بگمارد.
خداوند دعاى او را مستجاب گرداند و احساس باردارى نمود و سپس از او دخترى متولد شد - دختران معمولاً مانند پسران براى خدمت در پرستشگاهها مناسب نبودند - ولى او، خدا را بر اين بخشش سپاس گفت و او را مريم ناميد و از خداوند خواست او و نسلش را از شرّ شيطان رانده شده مصون نگاهدارد. خداى سبحان هديه او را پذيرفت و جهت وفاى به نذر به خدمت كردن دختر او در معبد، راضى شد و او را به شايستگى و پاكدامنى پرورش داد و تربيت نمود.
ظاهراً عمران از دنيا رفت و دختر خردسالش نياز به سرپرستى داشت كه به تربيت او همت گمارَد و زمانى كه مادرش او را نزد متولّيان معبد آورد، آنها در زمينه سرپرستى او به اختلاف پرداختند، به همين دليل قرعه كشيدند و سرپرستى مريم به زكريّا شوهر خالهاش سپرده شد و او براى مريم محرابى (حجرهاى) انتخاب كرد كه كسى جز خودش حقّ ورود به آن را نداشت وشيوه صحيح عبادت را بدو آموخت. اوضاع به همين منوال بود تا آنكه ماجراى شگفتى را ديد و آن اينكه هر گاه وارد محراب يا حجره مىشد، نزد مريم خوراك و ميوهاى را مشاهده مىكرد كه خود برايش تهيه نكرده و نظير آن در آن زمان نزد مردم وجود نداشت، از او پرسيد اين اشيا را از كجا فراهم كردهاى؟ مريم بدو پاسخ داد. اينها از نزد خدايى است كه به هركس خواهد روزى بىاندازه عنايت مىكند و آنگاه كه همسر عمران عرضه داشت: پروردگارا، نذر كردهام فرزندى كه باردارم در راه خدمت تو آزاد باشد، اين عهد را از من بپذير، به راستى كه تو دعاى بندگان را شنوا بوده و به همه امور آگاهى، و آنگاه كه او را به دنيا آورد، عرضه داشت: پروردگارا، من اين فرزند را دختر به دنيا آوردم و خدا آگاهتر بود به آنچه او وضع حمل كرده بود، و پسر مانند دخترنيست و من نام او را مريم گذاشتم و او و فرزندانش را از شرّ شيطان رانده شده به تو پناه دادم. خداوند او را به نيكويى پذيرفت و وى را نيك تربيت كرد و زكريا را براى مراقبت از او برگماشت. هرگاه كه در محل عبادتش، زكريا بر او وارد مىشد نزدش طعامى مىيافت. گفت: اى مريم، اين خوراكىها را از كجا آوردهاى؟ گفت: اينها از نزد خداوند است. او به هر كه خواهد بىحساب روزى مىدهد. (آل عمران (3) آيات 35 - 37)
خداوند به اختلافى كه در اثر اشتياق سرپرستى مريم ميان متوليان معبد به وجود آمد اشاره مىكند كه به قرعه انجاميد و پيامبر خود حضرت محمد(ص) را مخاطب مىسازد:
اينها از اخبار غيب است كه به تو وحى مىكنيم؛ تو آن زمانى كه آنها قرعه مىزدند تا مراقبت از مريم را بر عهده گيرند و در اين زمينه به كشمكش و نزاع مىپرداختند، نزد آنها نبودى.(آل عمران (3) آيه 44)
مژده فرشتگان
آنگاه كه مريم به سن رشد و كمال رسيد، در عبادت و پرستش خدا بسيار كوشا گشت و در آن زمان كسى در انجام عبادات به پايه او نمىرسيد، آثار تقوا و پرهيزكارى در او چنان پپديدار گشت كه زكريا بر آن غبطه مىخورد، لذا فرشتگان به او بشارت دادند كه خداوند او را از ميان زنان برگزيده است:
و آنگاه كه فرشتگان گفتند: اى مريم، خداوند تو را برگزيد و پاكيزه گردانيد و بر زنان جهان برترى بخشيد. اى مريم، براى خدا فروتنى نما و سجده كن و همراه با ركوع كنندگان ركوع انجامده.(آل عمران آيات 42 - 43)
و نيز فرشتگان به او مژده دادند كه خداوند به زودى به او پسرى عنايت خواهد فرمود كه او را با كلمه”ُن» غير از شيوه معمولى تولد مىآفريند و نام اين فرزند مسيح عيسى بن مريم است كه خداوند او را در دنيا داراى مقامى بس ارجمند آفريده و از شوكت و عظمت فوقالعادهاى برخوردار مىسازد و در آخرت نيز مقامى برجسته بدو عنايت مىكند كه از ديگران متمايز است و در زمره برگزيدگان مقرّب الهى درخواهد آمد.
يكى از ويژگىهايى كه خداوند به او عطا كرد اين بود كه وى در دوران كودكى و در گهواره بهگونهاى حكيمانه سخن گفت كه گويى، مردى كامل با او به گفتگو پرداخته است، بىآنكه تفاوتى بين حالت كودكى و ميان سالى وجود داشته باشد، و خداوند او را از بندگانِ شايسته خود قرار داد.
مريم درشگفت شد كه چگونه دوشيزهاى مانند او كه با مردى ازدواج نكرده است صاحب فرزند شود. فرشتگان بدو خبر دادند كه خداوند بر هركارى كه بخواهد تواناست و هرگاه اراده او بر امرى تعلق گيرد، خواهد شد:
و آنگاه كه فرشتگان گفتند: اى مريم، خداوند تو را به كلمهاى از ناحيه خود به نام مسيح عيسىبن مريم مژده مىدهد كه در دنيا و آخرت آبرومند بوده و از مقرّبان ما به شمار مىآيد. او در گهواره به سان مردى كامل با مردم سخن مىگويد و خود از شايستگان است. مريم عرضه داشت: پروردگارا، چگونه من داراى فرزند مىشوم، حال آنكه بشرى با من تماس نگرفته. گفت: چنين است كار خدا، چون اراده او به چيزى تعلق گيرد آن را مىآفريند و آنگاه كه بدو بگويد موجود باش همان لحظه موجود مىشود.( آل عمران (3) آيات 45 - 47)
اينها حالاتى بود كه سراسر زندگى مريم را - چه آن زمان كه مادرش به او باردار بود و چه دوران ولادت و تربيت او - در برگرفته بود. پاكدامنى و عبادت، از زمانى كه وى جنينى در شكم مادر بود تا زمانى كه به بلوغ و رشد رسيد، بر او سايه افكن بود. در حقيقت اين گونه پرورش پاكيزه مقدمه امرى بزرگ بود كه خداوند او را به مادرىِ فرزندى برگزيند كه به غير شيوه معمولى متولد مىشود تا نشانه بارز قدرت الهى بوده و با كارهاى خود، شك اهل ترديد را برطرف و زبان ياوهگويان را قطع كند و بدين ترتيب، سرتاسر زندگى مريم(س) نفى كننده شك و ترديد بوده و ساحت پاك آن حضرت را از هر گونه تهمت ناروا دور مىسازد.
جبرئيل و مريم
مريم(س) به سرپرستى امور معبد و پرستش و عبادت در آن گمارده شده بود، وى از مردم كنارهگيرى كرده و به تنهايى در ناحيه شرقى معبد اقامت گزيد تا خدا را در آنجا پرستش نمايد. در همين هنگام، خداوند جبرئيل روح الأمين(ع) را نزد او فرستاد و به صورت مردى در سن كمال براى او پديدار شد تا با او اُنس گيرد و از او فرار نكند. هنگامى كه مريم او را ديد پنداشت بشر است و اراده پليدى درباره او دارد، لذا بدو گفت: من از شرّ تو به خدا پناهمىبرم و رو به سوى او مىآورم تا عفت و پاكدامنىام را مصون نگاهدارد. اگر از خدا مىترسى و از او بيمناكى از من دور شو. جبرئيل(ع) بدو گفت: آن گونه كه تصور مىكنى من از جنس بشر نيستم، بلكه فرشتهاى از فرشتگان خدا هستم كه مرا فرستاده تا به تو فرزندى شايسته و پرهيزگار و با خير و بركت ببخشم، مريم از سخن جبرئيل شگفت زده شد و از او پرسيد: من دوشيزه هستم و تبهكار هم نبودهام، چگونه داراى فرزند خواهم شد؟ جبرئيل در پاسخ به او گفت: صحيح است، ولى خداوند متعال فرموده است كه آفرينش پسرى بدون پدر بر من آسان است، تا نشانهاى بر عظمتِ قدرت من بوده و براى كسانى كه به واسطه او هدايت مىيابند رحم
ت تلقى شود. ازسويى آفرينش عيسى(ع) امرى است كه از پيشگاه خداوند مقدر گرديده و بايد انجام پذيرد. خداى متعال فرمود:
در كتابِ خود، مريم را ياد كن، آن زمان كه از خانواده خود به مكانى در شرق بيتالمقدس كناره گرفت و از همه خويشانش به كنج تنهايى پناه برد و ما روح خود را به صورت انسانى زيبا بر او مجسم ساختيم، مريم گفت: من از تو به خداى رحمان پناه مىبرم، اگر اهل تقوا و پرهيزكارى باشى. وى گفت من فرستاده پروردگار توام تا فرزندى پاك سيرت به تو بخشم. مريم گفت: چگونه من داراى فرزند مىشوم در صورتى كه انسانى با من نياميخته است و بدكاره هم نبودهام. فرشته گفت: اين چنين است، پروردگارت فرمود: اين كار بر من آسان است و براى اينكه او را نشانهاى براى مردم قرار داده و رحمتى از خود براى خلق گردانيم.( مريم (19) آيات 16 - 21)
ولادت عيسى(ع) بدون پدر، نشان قدرت خداى سبحان است كه آفرينش اشيا را محدود به قانون علل و اسبابى نكرده، در صورتى كه مشاهده مىكنيم جهان بر اساس نظام علىّ و معلولى حركت مىكند. برخى به وجود آمدن عيسى(ع) را بدون پدر، دليلى بر خدا بودن او دانسته وبعضى ديگر آن را روزنهاى براى متهم كردن مادر او و يا شك و ترديد در وجود حضرت مسيح(ع) قراردادهاند، خداوند همه اينان را با اين فرمودهاش مخاطب قرار داده است:
به راستى مثال عيسى در پيشگاه خداوند همچون آدم(ع) است كه او را از خاك آفريد و سپس به او فرمود: به وجود آى، بنابراين حقّ از آن پروردگار توست و ترديدى به خود راه مده.( آل عمران (3) آيه 59)
و ترديدى نيست كه آفرينش آدم، شگفتانگيزتر از آفرينش عيسى(ع) است، چه اينكه عيسى(ع) از زنى كه همنوع او بود به وجود آمد، در حالى كه آدم(ع) از خاك آفريده شد.
باردارى مريم و تولد عيسى(ع)
در همان لحظهاى كه جبرئيل(ع) در مريم دميد، زنى باردار شد و ترديدى نيست كه او در اين انديشه بود كه مردم درباره او چه خواهند گفت؛ زيرا وى دوشيزهاى بود كه اكنون باردار شده بود و بدون شوهر از او فرزندى متولد شده است، اين ذهنيّتها، او را پريشان خاطرنموده و بيمناك و مضطرب مىساخت و علاقهمند بود از مردم كنارهگيرى كند و تنها زندگى نمايد. اينجا بود كه محلى را دور از مردم انتخاب كرد تا در آن از ديدگان آنها مخفى و نهان باشد. و آنگاه كه زمان وضع حمل فرا رسيد درد و رنج ولادت، او را مجبور ساخت به درخت خرمايى رو آورد تا خود را به واسطه آن پنهان سازد، خود را به آن درخت رساند و بر آن تكيه زد و در آنجا به خاطر آورد كه بهزودى مورد آماج تهمتهاى ناروا قرار خواهد گرفت، در آن هنگام آرزو مىكرد اى كاش قبل از اين ماجرا مرده بود و يا چيزى پست و بىمقدار بود كه ارزش نام بردن نداشت، ولى لطف و عنايت خداوندى به سرعت شامل حال وى شد و صداى جبرئيل را شنيد كه از نزديكى او، و محلى پايينتر از جايگاه وى، او را مخاطب ساخته و به وى اطمينان داد كه خداوند روزى او را برعهده گرفته است و او اگر تنها شاخه درخت خرما را تك
ان دهد، رطب تازه برايش فرو مىريزد و مىتواند با گوارايى ميل كند و از جوى آبى كه از سمت پايين جايگاهش مىگذرد بنوشد و خيالى آرام و خاطرى آسوده داشته باشد و بدو آموخت كه اگر به فردى نكوهشگر برخورد و يا كسى درباره مسأله باردارى و چگونگى آن از او پرسيد، به او پاسخ ندهد و با اشاره بگويد: نذر كردهام براى خدا روزهاى بگيرم:
به عيسى باردار شد و به مكانى دور دست و سپس كه درد زايمان احساس كرد، به شاخه درخت خرمايى پناه برد و گفت: اى كاش قبل از اين ماجرا مرده بودم و فراموش شده بودم. ازسمت پايين جايگاهش او را ندا داد كه اندوهگين مباش، خداوند از زير قدم تو چشمه آبى جارى ساخت و اينك شاخه درخت را تكان ده، خرما و رطب تازه برايت فرو مىريزد. از آن تناول كن و آب بنوش و به عيسى چشم روشندار و اگر به برخى از مردم برخورد كردى بگو: من براى خدا نذر كردهام روزه سكوت بگيرم و امروز با هيچ كس سخن نخواهم گفت.( مريم (19) آيات 22 - 26)
سخن گفتن در گهواره
هنگامى كه عيسى(ع) متولد شد و مادرش او را نزد فاميل خود آورد، براى آنان -كه از تقوا و پرهيزكارى و عبادات مريم اطلاع داشتند و چه كسانى كه بىاطلاع بودند صحنهاى غيرمنتظره بود- زيرا كارى كه او انجام داده بود براى آنان بسيار شگفتآور بود و نيز مىدانستند وى دوشيزه بوده و شوهر نكرده است و طبيعى بود كه چنين امر ناگهانى فرد را در معرض اتهام قرار دهد و بديهى است امورى از اين قبيل، فرصت انديشيدن به كسى نمىدهد، به ويژه كه دلايل اتهام و قرينههاى ظاهرى دال بر آن موجود باشد. بنابراين، جايى براى شك و ترديد باقى نمىگذارد.
آنچه را مريم(س) توانست در قبال اين طوفان تهمت و افترا انجام دهد اين بود كه به سفارش جبرئيل(ع) عمل كرد و روزه گرفت و به فرزند خود كه در گهواره آرميده بود اشاره كرد و از آنها خواست با وى سخن بگويند. آنان ازاين سخن به خشم آمدند؛ زيرا پنداشتند مريم آنها را به تمسخر گرفته است، چون تاكنون سراغ نداشتند كودكى درگهواره سخن بگويد، ولى عيسى(ع) بدانها پاسخ كاملى دالّ بر پاكدامنى مادرش عنوان كرده گفت: خداوند او را به سخن آورده است و افزود: من بنده خدا هستم و خداى متعال به من انجيل عطا خواهد كرد و مرا به پيامبرى برمىگزيند و وجودم را با بركت گردانده و آموزگار صفاتِ خوب و پسنديده قرار داده است و به من دستور داده كه تا زندهام نماز را به پايدارم و زكات بپردازم و سفارشم فرمود به مادرم نيكى و مهربانى كنم، خداى سبحان مرا ميان مردم، فردى ستمكار قرار نداد و در اثر گناه شقاوتمندم نساخت و آنگاه كه متولد شدم و زمانى كه از دنيا مىروم و هنگامى كه در قيامت از بين مردگان زنده محشور مىگردم، در پناه و امان الهى هستم:
قوم او نزدش آمدند و او فرزندش را حمل مىكرد، گفتند: اى مريم، كار بسيارزشت و شگفتى انجام دادهاى. اى خواهر هارون، پدرت مرد بدى نبود و مادرت هم بدكاره نبود، چرا چنينكردى؟ مريم به فرزندش اشاره كرد آنها گفتند: چگونه ما با كودكى كه در گهواره است سخن بگوييم! عيسى به سخن آمد و گفت: من بنده خدا هستم، به من كتاب آسمانى عطا كرد و مرا هر كجا كه باشم مايه بركت گرداند و تا زندهام مرا به نماز و زكات و نيكى به مادرم سفارش فرمود و مرا ستمكار و شقى قرار نداد، درود بر من، آن روزكه متولد شدم و آن روز كه از دنيا مىروم و آن روز كه زنده محشور مىگردم.( مريم (19) آيات 27 - 33)
گمراهى بنى اسرائيل
قوم بنىاسرائيل ازراه راست منحرف گرديده و از حدود الهى تجاوز كردند و غرق در اندوختن مال و ثروت حلال و حرام گشتند، از اين رو خداوند بسيارى از نعمتهاى پاكى را كه برايشان حلال بود، بر آنان حرام گرداند:
ما به واسطه ظلم و ستمى كه يهود انجام داد و به جهت بازدارى بسيارى از مردم از راه خدا و به سبب گرفتن ربا كه از آن نهى شده بودند و به جهت خوردن اموال مردم از طريق رشوه و خيانت و سرقت، نعمتهاى پاكيزه خود را كه برآنان حلال بود، برايشان حرام كرديم و براى آن دسته از آنان كه كافر شدند عذابى دردناك تدارك ديدهايم.( نساء (4) آيات 160 - 161)
چنانكه از مسائل معنوى نيز فاصله گرفتند و دستهاى از آنان به انكار قيامت و رستاخيز پرداختند و بدين سان حسابرسى قيامت و كيفر الهى را انكار نمودند و سرانجام اين كارها سبب شد كه آنان بى آنكه پروايى از حساب وكتاب قيامت داشته باشند، در شهوترانى و افراط و زيادهروى در عياشى و خوشگذرانى غوطهور گردند.
پيامبرى عيسى(ع)
پس از آنكه عيسى(ع) از نزد خدا وحى دريافت كرد و خداى متعال تورات و انجيل را بدو آموخت، وى را نزديك سىسالگى به پيامبرى مبعوث فرمود.
خداوند بدو كتاب و حكمت و تورات و انجيل را آموخت و او را به عنوان پيامبرى به نزد بنىاسرائيل فرستاد.( آل عمران (3) آيه 48)
و به او انجيل داديم كه در آن هدايت و نور و روشنايى وجود داشت و تصديق كننده تورات و مشعل هدايت و ارشاد و پند و موعظه براى پرهيزكاران بود.( مائده(5) آيه 46)
عيسى(ع) به تبليغ رسالت خود ميان مردم پرداخت و آنها را به پيروى خود فراخواند و تلاش كرد تا از انحراف يهوديان جلوگيرى كرده و آنها را از گمراهى باز دارد و حلال و حرامِ مورد اختلاف آنها را برايشان بيان كند و برخى از چيزهايى را كه بر آنها حرام گشته بود برايشان حلال گرداند. خداى متعال فرمود:
و زمانى كه عيسى دلايل و براهين آورد، گفت: برايتان علم و حكمت آوردهام و براى اينكه برخى از موضوعاتى را كه در آن اختلاف داريد برايتان واضح و روشن سازم. از خدا بپرهيزيد و مرا اطاعت كنيد، به راستى كه خداوند پروردگار من و شماست. او را بپرستيد و همين راه راست است. (زخرف (43) آيات 63 - 64)
مژده آمدن پيامبر اسلام(ص)
يكى از جنبههاى رسالت عيسى(ع)اين بود كه به آمدن فرستادهاى از نزد خدا پس ازخود با نام <احمد»، يعنى محمد(ص) مژده دهد، خداوند اين ماجرا را از زبان عيسى(ع) بازگو مىكند.
و آنگاه كه عيسى بن مريم گفت: اى بنىاسرائيل، به راستى كه من فرستاده خدا به سوى شما هستم و تورات را تصديق مىكنم و شما را به پيامبرى كه پس از من مىآيد و نامش احمد است مژده مىدهم.( صف (61) آيه 6)
عيسى(ع) از كسى كه مژده آمدن او را داده به لفظ"نبىّ" و"مسيا" و "فارقليط" تعبير كرده است. فارقليط لفظ عربى كلمه يونانى "بيريكلتوس" است كه در ترجمه يونانى انجيل وجود دارد و در زبان يونانى معناى"بيريكلتوس" محمد و احمد است.( علامه عبدالوهاب نجار مؤلف كتاب قصص الانبيا، از دكتر كارلونلينو، خاورشناس ايتاليايى پرسيد: معناى كلمه (بيريكلتوس) چيست؟ وى پاسخ داد: اسقفها مىگويند معناى اين كلمه تسلى دهنده است. عبدالوهاب بدو گفت: من از خود شما كه دكتراى ادبيات آن زبان را دارى سؤال مىكنم، نه از يك كشيش وى در پاسخ گفت: معناى آن، كسى است كه بسيار مورد مدح و ستايش است. مجدداً از او پرسيد آيا اين كلمه با صفت تفضيلى حمد، يعنى <احمد» سازگارى دارد؟ وى گفت: آرى. و اين مطلبى است كه قرآن آن را تأييد مىكند <و مبشراً برسول يأتى من بعدى اسمه احمد».)
ياران عيسى(ع)
حضرت عيسى(ع) در انجام رسالت خويش با ستيزهجويى "صدوقيان" كه دستهاى از يهود بوده و قيامت و حساب و پاداش را قبول نداشتند رويارو گرديد و از سويى با سران مذهبى يهود كه در مفاهيم دينى غلط خود به انحراف كشيده شده بودند و زاهد مسلكان و نويسندگان و كاهنان را تشكيل مىدادند روبهرو شد، ولى با دلايل قوى و دندانشكنِ خود، آنان را محكوم ساخت و فساد راه و روش آنها را بر ملا نمود.
امّا كينهتوزى و كفر و الحاد، همچنان بر آنها سايه افكنده بود و آنگاه كه عيسى(ع) امواج عناد و كينهتوزى و نشانههاى طغيان گرى و كفر و الحاد را در آنان ملاحظه كرد، ميان قوم خود بهپاخاست و گفت: چه كسانى مرا در راه خدا يارى مىكنند؟ شاگردان وى كه بدو ايمان آورده و در ميان انبوه جمعيت، گروه اندكى را تشكيل مىدادند، نداى او را پاسخ مثبت دادند و قرآن اين ماجرا را برايمان بازگو مىكند:
و آنگاه كه عيسى كفر آنها را احساس نمود گفت: ياران من در راه رسالت خدا كيانند؟ حواريون گفتند: ما ياران دين خدا هستيم، به او ايمان آوردهايم و گواه باش كه ما تسليم امر او هستيم، پروردگارا، به آنچه فرو فرستادهاى ايمان آورديم و از فرستادهات پيروى نموديم؛ پس ما را در زمره اهل يقين به شمار آور.( آل عمران (3) آيات 52 - 53)
و حواريون، همان ياران و شاگردان نزديك حضرت عيسى(ع) بودند كه تعدادشان به دوازده نفر مىرسيد و امروزه اصطلاحاً آنها را "مُبشّر» مىگويند. عيسى مسيح(ع) در زمان حيات خويش آنان را براى تبليغ رسالت خود، به گوشه و كنار اعزام مىنمود.
معجزات آن حضرت
بزرگان آيين يهود از خطرى كه به طور ناگهانى متوجه آنان شدهبود، بيمناك شدند، چه اينكه عيسى(ع) با غوطهور شدن آنها در عيّاشىها و خوشگذرانىها مخالفت مىورزيد و راز آنها را فاش مىساخت و فساد و تباهى آنان رإ؛ههق) ميان مردم آشكار مىساخت، از اين رو برمخالفت آن حضرت و تكذيب وى همداستان شدند و براى اينكه او را در تنگنا قرار دهند از وى درخواست كردند تا دليلى بر تأييد رسالتِ خويش بياورد و خداوند، او را با معجزاتى آشكار مورد تأييد و حمايتِ خويش قرار داد كه عبارت بودند از:
1. آن حضرت ازگِل، شكل پرندهاى مىساخت و در آن مىدميد و به اذن پروردگار به پرندهاى تبديل مىشد.
2. دست خود را بر نابيناى مادرزاد مىكشيد، به اذن خداوند بينايى خود را باز مىيافت.
3. بر كسى كه به بيمارى پيسى مبتلا بود دست مىكشيد، خداوند او را بهبود مىبخشيد.
4. او با صدا زدن و يا لمس كردن، مردگان را به اذن خدا زنده مىكرد.
5. وى به مردم خبر مىداد كه چه مىخورند و چه چيز ذخيره كردهاند.
و خداى متعال اين مطلب را از زبان حضرت عيسى(ع) بيان مىفرمايد:
به راستى من نشانه و معجزهاى از پروردگارتان براى شما آوردهام. من برايتان از گل، شكل پرندهاى مىسازم و در آن مىدمم و به اذن خداوند پرندهاى واقعى مىشود و كور مادرزاد و شخص مبتلا به پيسى را درمان مىكنم و به اذن پروردگار مردگان را زنده مىگردانم و به شما اطلاع مىدهم كه چه تناول مىكنيد و چه چيز در خانههايتان ذخيره مىنماييد. به راستى در همه اين امور برايتان نشانه و برهانى است، اگر ايمان داشته باشيد.( آل عمران (3) آيات 49 - 50)
معجزه ديگر وى اين بود كه حواريون درخواست كردند طعامى از آسمان بر آنها فرود آيد تا از آن بخورند و دلشان با ايمان آرامش يابد و در تصديق رسالت وى پايدار بمانند. عيسى(ع) به پيشگاه پروردگارخويش دعا كرد و طعامى را كه خواسته بودند بر آنها فروفرستاد:
حواريون به او (عيسى) گفتند: آيا پروردگارت قادر است طعامى از آسمان براى ما فرو فرستد؟ عيسى(ع) فرمود: اگر شما ايمان به خدا آوردهايد، از او پروا داشته باشيد. گفتند: ما مىخواهيم از آن غذا تناول كرده و بدين وسيله دلمان آرام گيرد و پى ببريم كه تو به ما راست مىگويى و با چشم خود آن را مشاهده كنيم. عيسى بن مريم عرضه داشت: پروردگارا، طعامى از آسمان بر ما نازل فرما تا براى اولين و آخرين ما عيد تلقى شده و نشانهاى ازتو باشد و تو بهترين روزى دهندگانى. خداوند فرمود: من اين غذا را برايتان نازل مىكنم، ولى از آن به بعد اگر كسى از شما 2كفر ورزد، او را چنان عذاب كنم كه هيچيك از عالميان را چنين گرفتار عذاب نسازم.( مائده (5) آيات 112 - 115)
فلسفه معجزات عيسى(ع)
در اينجا ممكن است خواننده از خود بپرسد، چرا معجزات عيسى(ع) از اين قبيل بوده است؟ درباره علت آن گفته شده كه سبب اينكه معجزات حضرت از اين نوع بوده اين است كه اين گونه معجزات نسبت به مردم زمان عيسى تناسب داشته است، چه اينكه آنان اصالت روح را انكار مىكردند، مسيح(ع) نيز معجزهاى آورد كه كارى خارقالعاده بود و سبب تصديق رسالت آن حضرت مىشد و در همان زمان، حقيقت روح را بىپيرايه و صادقانه بيان داشته و دليل و برهانى قاطع بر وجود روح به شمار مىآمده است؛ گلى كه به شكل پرندهاى ساخته شده بود، آنگاه كه به اذن خداوند تبديل به پرندهاى مىشد، معنايش اين بود كه چيزى غير از جسم كه از جنس آن هم نيست، در آن راه يافته و به وسيله آن به صورت جاندار در آمده است و انسانى كه از دنيا رفته بود، با صداى عيسى(ع) زنده مىشد و وى را پاسخ مىداد. در حقيقت روحى غير از جسم بود كه به وسيله آن صدا، در آن راه مىيافت و بدان حيات مىبخشيد. و بدينسان معجزه عيسى(ع) با دعوت او كه تربيت روح و ايمان به روز قيامت و وجود دنياى ديگرى كه در آن نكوكار، پاداش نيكى، و بدكار، سزاى عمل زشت خويش را دريافت مىكند، سازگار و متناسب
بود.
مخالفت يهوديان با عيسى(ع)
خداوند عيسى(ع) را با آن معجزات روشن، مورد تأييد قرارداد تا زبان ياوهگويان را بسته و در دل اهل ترديد، اطمينان و يقين به وجود آورد، ولى يهوديانى كه عيسى(ع) ميان آنان برانگيخته شده بود، افرادى سخت دل بودند، لذا به مخالفت او برخاستند و مردم را از شنيدن دعوت و رسالت او بازداشته و بر ضد او به توطئهگرى مىپرداختند، وقتى نقشههاى آنان بىنتيجه ماند و در نقشه ازبين بردن او ناكام ماندند و از سويى ديدند فقرا و مستمندان، رسالت او را پذيرفته و پيرامونش گرد آمدهاند [به توطئهاى دست زده] و حكومت روم را بر ضد آنان تحريك كردند و به آنها اين گونه القا كردند كه رسالت و دعوت عيسى(ع) تاج و تخت آنها را به نابودى كشانده و قدرت و سطوت آنها را درهم خواهد شكست و بدين ترتيب توانستند، فرمانرواى روم را وادار سازند تا دستور دستگيرى عيسى(ع) را صادر و او را به اعدام محكوم نمايد. مأمورانِ فرمانرواى روم، به جستجوى عيسى(ع) پرداختند. ميان ياران حضرت فردى منافق وجود داشت كه پيوسته درباره حضرت عيسى(ع) سخنچينى و بدگويى مىكرد، خداوند او را شبيه عيسى قرار داد و مأموران او را دستگير كردند، زبانش بند آمد و خداوند مهر سكو
ت بر لب او زد و حكم اعدام درباره او اجرا شد، ولى عيسى(ع) از آن گيرودار نجات يافت و جان سالم به در برد. قرآن بيان مىكند كه خداى متعال قدرت و توان كُشتنِ عيسى(ع) را به آنها نداده بود، بلكه وى را از چنگال آنها رهايى بخشيد:
آن گونه كه آنها مدعى شدند عيسى را نكشته و به دار نياويختند، بلكه برايشان مشتبه شد و تصور كردند عيسى را بهدار زدهاند، درحالى كه شخص ديگرى را به جاى او به دار آويخته بودند و كسانى كه درباره عيسى(ع) اختلاف دارند، در مورد حقيقت به دار آويختن او، شك و ترديد دارند؛ زيرا آنان اطلاع دقيقى از اين ماجرا نداشته و تنها به ظن و گمان عمل كردهاند.( نساء (4) آيه 157)
قرآن پس از آنكه ماجراى كشته شدن و به دار زدن عيسى(ع)را بيان مىكند، به اختلاف پيروان عيسى مىپردازد، يعنى آنان در كشتن و به دار آويختن او به اختلاف پرداختند و اين حقيقتى تاريخى است، چه اينكه برخى از مسيحيان مانند"ساطرنيويسون» و "مركيونيون» و "پارديسيانيان» و ديگر كسانى كه زير بار ماجراى دار زدن و كشته شدن عيسى(ع) نمىروند، قضيه به دار آويخته شدن و قتل آن حضرت را رد مىكنند و نمىپذيرند.
رسول اكرم(ص) اين گونه حقايقى را كه ميان اعراب ناشناخته بود، چگونه به دست آورد؟ و اين خود دليل بر اين است كه قرآن وحى الهى است و خداوند آن را بر حضرت محمد(ص) نازل فرموده تا حقايق مورد اختلاف مردم را برايشان روشن و بيان نمايد.
فرجام كار عيسى(ع)
بنابراين اگر عيسى(ع) به دار آويخته نشد، سرنوشت او پس از آن چه شد؟ قرآن پاسخمىدهد:
و آنگاه كه خداوند فرمود: اى عيسى، به راستى كه من تو را مىميرانم و بهسوى خود بالا مىبرم و تو را از معاشرت با كافران پاك و منزه مىگردانم. (آل عمران (3) آيه 55 )
معناى كلمه <مُتوفِّيكَ» اين است كه من روح تو را قبض خواهم نمود و كسى كه بخواهد تو را بكشد، بر تو مسلط نخواهم گرداند، در اينجا كنايه از اين است كه مسيح(ع) از شرّ دشمنانى كه قصد كشتن او را داشتند مصون ماند و غالب مفسران در مورد معناى "وَرافِعُكَإِلَىَّ» گفتهاند كه خداوند عيسى را با جسم و روح به سوى خود بالا برده است و در احاديث صحيحه وارد شده كه عيسى(ع) به عنوان يكى ازنشانههاى قيامت از آسمان به زمين خواهد آمد، چنان كه خداى متعال فرمود: "وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسّاعَةِ» و هبوط آن حضرت ميان مسلمانان خواهد بود و طبق تعاليم و دستورات اسلام عمل خواهد كرد و در احكام خود به كتاب الهى (قرآن) رجوع مىكند و در زمين ظهور مىنمايد، پس از آنكه زمين پر از جور و ستم شده باشد و آن را پر از عدل و داد خواهد گرداند.
دسته ديگرى از مفسرين بر اين عقيدهاند كه عيسى(ع) زندگى كرد تا خداوند روح او را قبض نمود، همان گونه كه پيامبرانش را قبض مىكند و منظور از كلمه "رفع» پس از وفات آن حضرت است: "بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ؛ مقام و مرتبه عيسى در نزد خداوند والا و برجسته گرديد» به همان نحو كه خداوند درباره ادريس(ع) فرمود: "وَرَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيّاً". و اگر گفته شود عيسى(ع)به كجا رفت و چگونه به قدرت خواهد رسيد؟ پاسخ اين است كه خداوند ماجراى او را در بوته ابهام قرار داده و براى ما آن را روشن نساخته است، بنابراين ما آگاهى و علم بدان را به خداوند واگذار مىنماييم.( مريم (19) آيه 157)
دعوت عيسى به يگانگى خدا
اگر ما آن دسته از آيات قرآن كريم را كه درباره عيسى(ع) و آيين وى سخن گفته مورد بررسى قرار دهيم، درمىيابيم كه قرآن به طور صريح عيسى(ع) را بشر و فرستاده خدا مىداند كه او را براى هدايت بندگانش به سوى آنان فرستاده است، و دعوت و رسالت آن حضرت، دعوت به يگانگى خدا و توحيد در عبادت و پرستش و عبادت خالص براى خدا و توحيد در ذات و صفات خداى متعال و نفى تركيب خداوند استوار بوده و به اينكه خدا مانند و نظيرى نداشته و ازداشتن فرزند منزه است. در قرآن آمده است:
اى اهل كتاب، در آيين خود زيادهروى نكنيد و جز حق به خداوند نسبت ندهيد، مسيح عيسىبن مريم رسول خدا و كلمه الهى و روحى از پيشگاه خداوند است كه به مريم فرستاد، بنابراين شما به خدا و پيامبرانش ايمان آوريد و قائل به تثليث نشويد (ابن واب و روح القدس) اگر از اين گفته دست برداريد برايتان بهتر است، خدايى جز خداى يگانه نيست. او منزه است از اينكه داراى فرزند باشد، آنچه در آسمانها و زمين است از آن اوست، و كافى است كه همه امور در دست او باشد.( نساء (4) آيه 171)
و گفتند: خداوند رحمان براى خود فرزندى انتخاب كرده است، شما سخنى بسيار زشت برزبان آورديد، از اين گفته نزديك است آسمانها از هم فروريزد و زمين بشكافد و كوهها متلاشى گردد؛ زيرا مدعى شديد كه خداوند داراى فرزند است، و خداى رحمن را نمىسزد كه فرزندى براى خود برگزيند.( مريم (19) آيات 88 - 92)
مسيح بن مريم نيز پيامبرى بود كه پيش از او پيامبرانى آمده بودند و مادرش مريم صدّيقه بود، آن دو مانند ساير مردم غذا مىخوردند، بنگر چگونه ما نشانههاى خود را روشن بيان مىكنيم. از طرفى بنگر چگونه آنها دروغ مىبندند.( مائده (5) آيه 75 )
دقت كنيد چگونه خداوند لفظ مسيح را در كنار كلمه "مريم» قرار داده تا نظر همه را جلب كند كه عيسى(ع) پسر مريم است نه پسر خدا.... همچنان كه خداوند مسيحيان را آگاه مىكند كه مسيح و مادرش غذا مىخورند و خيلى روشن است كسى كه غذا مىخورد و غذا در بدنش تبديل به خون و گوشت و استخوان مىگردد و عرق مىريزد و مواد زايد را از بدن دفع مىكند كه اگر در بدن باقى بماند به او زيان مىرساند.... بديهى است موجودى از اين قبيل، جز بشر نمىتواند باشد كه تابع قوانين بشرى است و اين از مقام و منزلت او به عنوان يك پيامبر نمىكاهد.
قرآن گفتگويى را كه ميان خدا وپيامبرش عيسى(ع) در قيامت صورت خواهد گرفت اين گونه بيان مىفرمايد:
و آنگاه كه خداوند فرمود: اى عيسى بن مريم، آيا تو به مردم گفتى من و مادرم را به جاى خدا بپرستيد؟ عرض كرد: خدايا، تو منزهى، هزگز شايسته نيست چيزى را كه عارى از حقيقت است بر زبان آورم، اگر من اين سخن را گفته بودم خودت آگاه بودى؛ زيرا تو به آنچه در درون جان من است آگاهى، و من از كُنه وجود تو بىخبرم، تو خود گواه بر آنها هستى و بر هر چيز شاهدى، اگر آنان را گرفتار عذاب بسازى، آنها بندگان تواند و اختيارشان به دست توست و اگر آنان را ببخشايى، به راستى كه تو تواناى حكيمى.( ، آيات 116 - 118)
در اين آيات شريفه شيوهاى بسيار عالى از پندواندرز به چشم مىخورد كه براى درك حقيقت وجود عيسى(ع) افكار و انديشههاى منحرف را به واقعيت فرامىخواند. خداوند از زبان عيسى(ع) مىفرمايد: "إِنْ تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبادُكَ وَإِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنْتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ» كه ترسيمى است از روح بلند و نورانى و سرشار از علاقه و محبت عيسى(ع) به بشر و اذعان به عظمت و قداست الهى و حكمت وى در كيفر و بخشش او به بندگانش.
اين آيه شريفه تأثير به سزايى در روح مؤمنين دارد، لذا روايت شده كه رسول خدا(ص) شبى براى نماز به پا خاست و همين آيه شريفه را تا طلوع صبح تكرار فرمود.
نتیجه گیری
نزديكى آيين مسيحيت با اسلام
از جمله امورى كه بسيارى از آن غافلند اين است كه اسلام از ميان تمام اديان الهى، مسيحيت را به دوستىِ خود اختصاص داده است. آيين اسلام هر چند خدا بودن مسيح(ع) و بهدار آويختن و تثليث (اب و ابن و روح القدس) را ردّ مىكند، ولى از جنبه ديگرى اعلان مىدارد كه مسيحيت از نظر محبت و دوستى نزديكترين اديان آسمانى به اسلام است و قرآن اين مطلب را صريحاً اعلام مىكند:
آنها كه از حيث مهر و محبت به مؤمنين نزديكتر ملاحظه مىكنيد، همان مسيحيانند و آن بدين جهت است كه ميان آنان كشيشان و افراد پارسايى وجود دارد و آنها اهل تكبّر و بزرگى طلبى نيستند.( مائده (5) آيه 82)
همان گونه كه خداوند آن دسته از پيروان حضرت مسيح(ع) را كه دستورات او را به كار بسته و به اخلاق وى آراسته شده بودند، مورد ستايش قرار مىدهد: "وَجَعَلْنا فِى قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً».
و شايد پس از مطالبى كه ما در گذشته درباره ديدگاه قرآن درباره مسيح(ع) و مادرش و اعتراف به فضيلت و مقام ارجمند آنان در پيشگاه خدا يادآور شديم، همه اين امور، مسيحيان و مسلمانان را به دوستى و مهربانى و همكارى با يكديگر به سود بشريّت و پايدارى در برابر الحاد و بىدينى كه جهان را فرا گرفته است وادارد.
منابع
انجیل یوحنا
انجیل متی
انجیل لوقا
3gh.blogfa.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر