۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

علم و دین



چکیده
نكته بسيار مهمي كه در رابطه با علم و دین نبايد آن را فراموش كرد، نقصان علم نسبت به دين است، چرا كه “دين” توسط آفرينشگر و خالق تواناي هستي وضع شده است كه هم آگاه و مسلط بر همه جزئيات و ظرايف آفرينش است
 و همه آنچه كه براي سعادت و نيكبختي انسان در دنيا و آخرت لازم است، بهتر از هر كس ديگري مي داند، اما “علم” حاصل مجاهدات و تلاش هاي پي گير “انسان” براي آگاهي يافتن به اسرار آفرينش و ارائه راه حل براي مشكلات و نابساماني هاي زندگي بشري است.بي شك در اين مسير سرانجام انسان به درجه اي خواهد رسيد كه در يك نگاه توحيدي، “علم و دين” را با يكديگر “يكي” خواهد ديد و متوجه خواهد شد كه هر حقيقتي كه “علم” به طور مسلم بر آن دست يافته است از جمله همان حقايقي است كه “دين” در كامل ترين شكل خود از آن سخن گفته است.
 


واژگان کلیدی : علم، دین، رنسانس، فلسفه، تضاد ، تعارض ، مکمل


 مقدمه

در جهان امروز گروهي از مردمان(از جمله مردم ممالك غرب) با پيشرفت روز افزون و حيرت برانگيز علوم مختلف و با مشاهده توانايي هاي بي حد و حصر علم در گره گشايي از مشكلات بشري، اصالت محض را به “علم” داده اند و آن را بعنوان تنها راه نجات خويش برگزيده اند.
در مقابل در طول تاريخ همواره مردمان ديگري نيز وجود داشته اند كه “دين” را براي برخوررداري از زندگي سعادتمندانه، كافي دانسته اند و با بي اهميت جلوه دادن همه مسائل دنيايي و حتي “علم” در اعتقادات خويش اصالت مطلق را به “دين” بخشيده اند.
در اين ميان آيين مقدس اسلام، به خصوص شكل حقيقي آن يعني مكتب “تشيع” ، “علم و دين” را به عنوان دو بال نيرومند براي پرواز انسان، به سوي كمال مطلق خويش كه همانا نزديك شدن به مرزهاي عصمت و تخلق به اخلاق الهي در سايه قرب به حضرت حق است، معرفي مي كند و پرداختن به هر يك بدون توجه به ديگري را، آفتي براي سعادت و نيكبختي انسان، به حساب مي آورد.
به اين ترتيب همان قدر كه عالم بي دين مسبب بدبختي خود و ديگران است، جاهل مقدس مآب نيز موجبات خسارت در دنيا و آخرت را براي خود و اطرافيانش فراهم مي آورد.
اين سخن مولاي متقيان جهان و پيشواي شيعيان حقيقي، حضرت علي (ع) است كه مي فرمايند:
العلم و الدين توامان، اذا افترقا احترقا
"علم و دين پيوسته با يكديگرند و هر گاه جداي از هم شدند، آتش افروز خواهند بود."


بحث از ارتباط يا عدم ارتباط علم و دين در صورتي منطقي است كه ابتدا تعريف روشني از دين و علم ارائه شود.
تعريف علم
علم در دو معناي متفاوت به كار مي‌رود:
ا . معناي اصلي و نخستين علم، دانستن در برابر ندانستن است. به همه دانستني‌ها صرف نظر از نوع آن علم مي‌گويند. در اين تعريف علم به «مجموعه‌اي از دانستني‌هاي نظام‌مند و مرتبط» اطلاق مي‌شود. ٢. علم تنها به دانستني‌هايي كه بر تجربه‌ي مستقيم حسي مبتني است گفته مي‌شود و در برابر جهل قرار نمي‌گيرد بلكه در برابر همه دانستني‌هايي است كه آزمون‌پذير نيستند. در اين اصطلاح « علم معرفتي مأخوذ از يافته‌هاي تجربي است».
در نوع اول علم مراتبي دارد كه از حكمت نظري تا معرفت حسي را شامل مي‌شود. اما در نوع دوم مترادف علم تجربي است. هر امر غيرتجربي غيرعملي است.
تعريف دين
از دين تعاريف مختلف و گاه متناقض بدست داده‌اند از تعاريف مثبت‌گرايانه گرفته تا تعريف منفي‌گرايانه و مخرب عده‌اي نيز نگاهي جامع‌شناختي به دين داشته و آن را به مناسك و اعمال و بعضي به يك احساس معنا كرده‌اند.
از یک نگاه «دين متشكل از مجموعه اعتقادات، احساسات و اعمالي است كه حول محور حقيقت غايي سامان يافته است». بهتر است براي روشن شدن تعريف دين به بحث انتظار بشر از دين بپردازيم. دين از نگاه ما چنين ويژگي‌هايي دارد.
١. بيانگر احكام حقيقي است. ٢. علاوه بر پاسخگويي به نيازهاي فردي و معنوي حضور سياسي خود را با تصرف در ساختار مناصب حكومت نشان مي‌دهد.٣. براي سرپرستي تكامل در طول تاريخ آمده است. بيانگر مناسك عبوديت (توحيد) است بنابراين، اين پرسش كه انتظار بشر از دين چيست نادرست مي‌نمايد. بلكه بايد به اين گونه مطرح كرد كه حوزه سرپرستي دين تا كجاست؟ زيرا موضع ما نسبت به دين موضع تبعيت است نه موضع حكومت. دين بايد بر همه‌ي عرصه‌هاي زندگي بشر سايه افكند و براي تمام آنها موضع‌گيري كند. و از آنجا كه علم شكل‌دهنده‌ي اين عرصه‌هاست پس دين بايد در شكل‌گيري و هدايت علوم، حضوري واقعي داشته باشد.
نسبت علم و دین
الف. ناسازگارى علم و دین:
به طور کلى دو گروه از باورمندان به این دیدگاه شمرده شده اند: مادیون و نص گرایان گزاف کار.
در این دیدگاه شمارى دین را به سود علم به خطا مى انگارند و گزاره هاى دینى را بى معنى اثبات ناپذیر صدق ناپذیر و بى اعتبار مى دانند که از پیروان مکتب دئیسم اگوست کنت و هیوم تا پیروان پوزیتیویسم منطقى را در بر مى گیرد.
و در مقابل شمارى علم را به سود دین به خطا مى انگارند و کشفهاى علمى را معتبر نمى دانند که ظاهرگرایان دینى از این دسته اند.
ب. ناسازگارى علم و دین(استقلال) :
دیدگاه دوم دین و علم را در حوزه مستقل و ناسازگار با هم مى داند که بین آنها هیچ بستگى و پیوند منطقى و علمى وجود ندارد:
نو ارتدوکسهاى مسیحى به خاطر جدایى و ناسانى موضوع معرفت علم و دین آنها را مستقل مى دانند.
فلاسفه تحلیل زبان به دلیل جدایى زبان علم و دین آنها را دو حوزه جداگانه مى شمرند.
اگزیستانسیالیسم خداوند را وجودى به کلّى دیگر دانسته و درک گزاره هاى دینى را بدون درگیرى ایمان ممکن نمى داند.
در این دیدگاه معرفت علمى و دینى هر دو معتبر هستند; امّا هر یک در حوزه خودش و با معناى ویژه خود از این روست که هیچ یک نمى تواند در روشن گرى دیگرى اثرگذار باشد و با آن پیوند برقرار کند.
ج. وحدت علم و دین:
بنابر نظر شمارى از متفکران غرب بین علم و دین هیچ ناسازگارى وجود ندارد بلکه آن دو به طور کامل برابر یکدیگرند و با هم یکپارچه اند.وجود خداوند را مى توان از شواهد طرح و تدبیر در طبیعت استنباط کرد و نظریه هاى علمى را نیز مى توان در صورت بندى مجدّد آموزه هاى ویژه دینى مانند آموزه هاى مربوط به آفرینش و طبیعت انسان اثرگذار دانست.
د. گفت و گوى علم و دین (مکمّل بودن):
در دیدگاه هاى پیشین یا تنها توجه به وجوه ناسازگارى علم و دین شده یا تنها وجوه همانندى آنها در نظر گرفته شده است ولى در این دیدگاه به هر دو توجه شده است. و باورمندان به این دیدگاه علم و دین را کامل کننده یکدیگر شمرده اند. به تعبیر ماکس پلانک هرگز ناسازگارى واقع میان علم و دین پیدا نخواهد شد یکى از آن دو کامل کننده دیگرى است.
وى مى نویسد: شخص جدى و متفکر به عقیده من به این امر متوجه مى شود که اگر بنا باشد تمام نیروهاى نفوس بشرى در حال تعادل و هماهنگى با یکدیگر کار کنند لازم است که به عنصر دینى در طبیعت خویش معترف باشد و در پرورش آن بکوشد.
و به خاطر همین ویژگى است که آندره لیند کیهان شناس روسى کیوان شناختى جدید را به طور عمیق اثر پذیرفته از سنت غربى توحید مى داند و طرفداران این دیدگاه تاکید مى کنند که علت اصلى به حقیقت پیوستن علم نوین تفکر استوار و بنا شده بر کتاب مقدس است که نظم جهان را ممکن مى داند.
در این دیدگاه تاکید مى شود که همبرى و توازیهاى روش شناسى بین علم و دین موجود است وبا تاکید بر این نکته که برخلاف پندار گذشته نه علم تنها برون ذهنى و بر کنار از نظریه هاست و نه دین تنها ذهنى و سرشار از نظریه. در عین استقلال قلمرو آن دو امکان گفت و گوى آنها را فراهم مى آورد و وحدت قوانین طبیعت و ثبات آن را با وجود یک شعور عالى در تدبیر آن پیوند مى زند.
این گرایش در دهه هاى پسین با توجه به روشن شدن کاستیهاى روش علمى و محدودیتهاى آن در غرب جایگاه مهمى یافته است و گرایش دوباره غرب به دین که نشانه هاى آن روز به روز بیش تر آشکار مى شود از آثار این رویکرد جدید است
رابطه‌ي علم و دين
با یک مطالعه ساده درمى یابیم که اثر علم، روشنى بخشیدن و بیان حقایق و در نتیجه دست یابى به ابزار کمال و قدرت بخشیدن انسان براى راه یابى به مقاصد و اهداف است، اما اثر دین، امید و حرارت بخشیدن و تعیین اهداف و راه رسیدن به آن است; به یک تعبیر، علم، تحول و انقلاب بیرونى است و جهان را براى تمتع و بهره مندى انسان آماده تر مى سازد و دین، تحول و انقلاب درونى است و جان آدمى را متعادل و انسانى مى کند و آدمیت را بر آن حاکم مى سازد تا بر مبناى انسانیت از امکانات طبیعت استفاده کرده و در صراط مستقیم حق حرکت کند.
پندار مخالفت علم و دین
برخى به دلیل ذهنیات نادرست خویش مى پندارند دین و دانش مخالف یک دیگرند. در این میان، بعضى تحصیل کردگان، دین را مانع پیشرفت علم دانسته و پاره اى از دستورات و برنامه هاى دین را ناسازگار با اصول علمى پنداشته و از پذیرش آن امتناع مى ورزند . از سوى دیگر برخى متدینان کم اطلاع هم مى پندارند که راه علم از راه دین جدا است و رفتن به سراغ علم و دانش، انسان را از دین بیگانه مى کند، در حالى که هر دو گروه در اشتباهند و از زاویه انحرافى به مسائل نگاه مى کنند.
ریشه یابى نظریه تضاد علم و دین در غرب
ریشه پیدایش اندیشه تضاد علم و دین به گذشته تاریخ مذهبى اروپا برمى گردد، زیرا متأسفانه به علت ایجاد تحریف در عهد عتیق (تورات) مطالبى در آن گنجانیده شد که دین را مخالف علم نشان داد و در واقع هم به زیان علم انجامید و مانع شکوفایى استعداد دانش دوستان شد. و هم به ضرر دین تمام شد، زیرا با بدبین کردن دانشمندان و روشن فکران به دین سبب روى گردانى آنان از مذهب و کم کردن پیروان دین شد. نقطه آغاز این انحراف از آن جا آغاز شد که آنان در داستان (شجره ممنوعه) که خداوند در بهشت، آدم را از خوردن آن بازداشته بود، تفسیر نادرستى ارائه داده و آن را به علم تفسیر کردند و نوشتند:
(خداوند آدم را امر فرموده، گفت: از همه درختان باغ بى ممانعت بخور، اما از درخت نیک و بد زنهار نخورى، زیرا روزى که از آن خوردى، هرآینه خواهى مرد.)
آن گاه در ادامه مى نویسد: وقتى آدم و حوا عصیان کرده از درخت خوردند، و خداوند گفت: همانا انسان مثل یکى از ما شده است که عارف نیک و بد گردیده. اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته بخورد و تا به ابد زنده ماند.)
آنان با نوشتن چنین مطالبى وانمود کردند که امر خدا یعنى دین، با آگاهى انسان مخالف است و شجره ممنوعه، درخت آگاهى است و اگر کسى بخواهد به آگاهى برسد، باید از فرمان خدا و تعلیمات پیامبران تمرد و سرپیچى کند.
این مطالب نادرست سبب شد عده اى از پیروان تورات و انجیل که به یافته هاى علمى علوم طبیعى نایل گشته بودند، در برابر رهبران کلیسا بایستند و برخلاف مطالب تحریف شده دینى اظهارنظر کرده، یافته هاى خود را مطرح سازند و رهبران کلیسا نیز به عنوان دفاع از مقدسات، سرسختانه با دانشمندان مخالفت و با تشکیل محکمه هاى تفتیش عقاید، آنان را به جرم ارائه نظریه هاى علمى شکنجه کردند.
این رفتار ستم گرانه،تحصیل کردگان غرب را ناراحت و به دین بدبین و بدخواه کرد و آنان اعمال نارواى کلیسا را به حساب دین گذاشتند و این امر کم کم سبب شد دین را ضد علم بدانند و رهبران کلیسا و پیشوایان دینى را دشمنان خطرناک دانش و دانشمندان تلقى کنند و به مقابله با آن برخیزند. در نتیجه، این مطلب را در مقالات و کتاب ها نوشتند و در فرصت هاى مختلف در مجالس و محافل بازگو کردند و به تدریج از ارزش نصرانیت، که دین حاکم در اروپا بود، کاستند.
جايگاه علم و دین در ا سلام و قرآن
بيشترين تأکيد دين مقدس اسلام بر فراگيري علم و دانش و تفکر و تعقل و تدبر است. در متون ديني همواره اهميت علم و مزلت عالم مورد تأکيد قرار گرفته و علم از جايگاه رفيع برخوردار مي باشد. آيات و روايات در اين باب بيش از حد شمارش و بررسي است, براي روشن شدن جايگاه علم در متون اسلامي و اينکه علوم تجربي نيز مورد نظر اسلام است به چند نمونه اشاره مي گردد: « قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ.» بگو آيا دانايان با نادانان برابراند؟
 »يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ. « 
خداوند به آنانيکه ايمان آورده اند و کسانيکه علم و دانش دارند درجات عظيمي مي بخشد.«إِنَّمَا يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء.» مقام خشيت الهي مخصوص بندگان دانشمند خدا است. « شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ.» خداوند گواهي مي دهد که خداي جز او نيست, ملائکه و دانشمندان نيز گواهي مي دهند در حاليکه او قيام به قسط و عدالت در جهان دارد
در قرآن به قلم سوگند ياد شده که نشانه‏ي اهميت علم و آموزش است. در اولين آياتي که به پيامبر اسلامي نازل گرديده, از خواندن و تعليم سخن به ميان آمده و يکي از اهداف بعثت انبيا تعليم کتاب و حکمت دانسته شده است.
اما روايات: رسول گرامي اسلامي مسلمانان را به آموختن علم سفارش نموده و مي‏‏فرمايد: «طلب العلم فريضة علي کل مسلم ومسلمة .» آموختن دانش برهر زن و مرد مسلمان واجب است.
در
بيان ديگر مي‏فرمايد: « اطلبوا العلم و لو کان با الصين.» در جستجوي آموختن دانش بر آييد گر چه در چين باشد.
در حديث ديگر فرموده است: «اطلبوا العلم من المهد الي اللحد.» از گهواره تا گور دانش بجوييد.
امام صادق (ع) فرموده: « طلب العلم
فريضة علي کل حال.» فراگرفتن دانش در هر حال واجب است.
از آيات و روايات منزلت
و جايگاه بر جسته علم و عالم به خوبي روشن مي‏گردد که هيچ مکتبي به اندازه‏ي اسلام روي علم تأکيد نکرده است. آموختن علم در اسلام برهر مرد و زن لازم است و هيچگونه محدوديت زماني, مکاني, سني, جنسي و طبقاتي وجود ندارد. گرچه علم به مبدأ و معاد و احکام الهي در راس علوم قرار دارد و بر تمام علوم مقدم مي‏باشد, زيرا سعادت و کمال حقيقي انسان در گرو خداشناسي و خدا پرستي است. اما علوم تجربي نيز از آيات و روايات و سيره‏ي پيشوايان استفاده مي‏شود. در سورهي زمر فرموده: « قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ.» آيا دانايان با نادانان برابر اند؟
علم در اين آيه مطلق مطرح گرديده, هيچگونه قيد و محدوديت ندارد و مي‏توان گفت شامل هر نوع علم از جمله علوم تجربي هم مي‏شود. رسول اکرم(ص) فرموده: «خير العلم ما نفع.» بهترين علم آنست که فايده داشته باشد
علوم تجربي نيز نافع است و بسياري از مشکلات مردم را بر طرف مي‏سازد حضرت علي (ع) در صفات متقين فرموده »: ووقفوا اسماعهم علي العلم النافع لهم. « 

 يکي از اوصاف متقين اينست که به علم
نافع و سودمند گوش فرا مي دهند. روايت ديگري از حضرت علي(ع) که مي‏فرمايد: «العلوم اربعة: الفقه للاديان, والطب للا بدان و النحوللسان و النجوم للازمان.» دانشها چهار گونه اند, دين شناسي, پزشکي براي طبابت, نحو براي دستور زبان و ستاره شناسي براي شناخت زمان
رسول اکرم (ص): «العلم اکثر من ان يحصي فخذ من کل شي احسنه.» دانش بيش از آنست که به شماره درآيد, بنابراين از هر چيزي نيکوترين آن را فرا گيريد
طبق اين روايات آموختن علم به رشته خاص منحصر نگرديده آنچه مفيد به حال مردم باشد بايد آموخته شود. علم نافع در اسلام مطلوب است اعم از تجربي و غير تجربي
در سيره‏ي رسول خدا (ص) آمده که بعد از جنگ بدر اسيراني که توان فديه دادن نداشتند, هر کس که به ده نفر از اطفال مدينه خواندن و نوشتن ياد مي داد, بدون دادن فديه آزاد مي‏گرديد. اين داستان گواه آشکار برتوجه اسلام و پيامبر اکرم (ص) به همه‏ي علوم سودمند است.
 بنابراين اسلام براي تمام رشته هاي علمي ارج نهاده و مسلمانان را به آموختن آنها دستور داده و هيچگونه محدوديت وضع نکرده و براي تمام يافته هاي علمي احترام و ارزش قايل است. از نظر تاريخي نيز اين حقيقت به اثبات رسيده که در عصر تمدن اسلامي علوم مختلف در حوزه جهان اسلام بارور گرديد و مسلمين علاوه بر علوم ديني, بنيان گذار بسياري از رشته هاي علوم تجربي نيز گرديدند. از نگاه مسلمانان علم و دين از يکديگر جدا نبوده بلکه علم همزاد دين به حساب آمده و رشته هاي علوم تجربي مانند: فيزيک, نجوم, زمين شناسي, پزشکي, رياضيات و ... در مراکز علمي تدريس مي‏شد و کتابخانه هاي عظيم در مراکز علمي و ديني تاسيس گشت و علم و دين مکمل يکديگر و هماهنگ پيش‏مي رفتند.  
سوابق درخشان علمى مسلمانان
از دانشمندان مسلمان  میتوان به جابربن حیان , خوارزمی (بزرگ ترین ریاضی دان مسلمان)  ,رازی (از نظر سارتن رازی بزرگترین طبیب بالینی اسلام در قرون وسطی و پیشتاز استادان شیمی قرن رنسانس است)        ,ابوالوفا, بیرونی ,ابن سینا, خیام نام برد.
این حقیقت که دنیا در پیشرفت خود مدیون دانشمندان اسلامى است، در اعتراف بسیارى از دانشمندان منصف اروپا و غرب به چشم مى خورد.
مسلمان ها با الهام از دستورات دینشان با جدیت تمام در رشته هاى علوم گوناگون به کاوش و تحقیق پرداخته و اندوخته ها و یافته هاى علمى خود را به صورت مدوّن در اختیار بشر قرار دادند و حتى در بعضى از رشته ها حرف اول را مى زدند. به قول استاد زرین کوب: (در بعضى رشته هاى طب تحقیقاتى کردند که بى سابقه بود، چنان که درباره جذام ظاهراً اولین تحقیقات به وسیله آن ها شد. فرق بین آبله و سرخک را اول بار آن ها ملتفت شدند.)
در ریاضیات، نجوم و فیزیک هم مسلمین کارهاى قابل توجه داشته اند. آنان در صنعت کارهایى انجام دادند که بعدها در دست غربى ها کامل تر شد. انواع ساعت هاى آبى لااقل از عهد هارون الرشید نزد مسلمین رواج داشت و تکمیل شد و دستگاه آب کشى شادوف را آنان تکمیل کردند و صلیبى ها آن را به اروپا بردند. آسیاى بادى قرن ها قبل از آن که در اروپا به وجود آید، در ممالک شرق اسلامى معمول بود.
تأثیر فرهنگ اسلامى در پیشرفت علوم ریاضى، طب و شیمى شواهد بسیار دارد. حتى در قرن سیزدهم ترجمه کتاب هاى اسلامى و شروح آن ها در مدارس عالى آکسفورد، با شوق و علاقه دنبال مى شد.
با توجه به مطالب یاد شده مى توان به روشنى دریافت که رابطه علم و دین، رابطه هم بستگى است و دین واقعى به علم توصیه مى کند و علم حقیقى هم انسان را به سوى دین رهنمون مى سازد و در جهان اسلام بین دین و دانش هیچ گونه معارضه اى نیست. اسلام تنها با مردمى که پیرو گمان بوده و آن را دانش پنداشته و بر پایه باطل، عقایدى بنا نهاده اند و در نتیجه گرفتار باورهاى فاسد و اخلاق زشت و اعمال ناپسند شده اند، مخالف است.البته این موضوع با توجه به اهمیتى که دارد، میدان گسترده اى پیدا کرده که در گنجایش این مقال نیست، از این رو با اشارتى از آن مى گذریم .
يکي از علوم تجربي علم پزشکي است که توسط مسلمانان پيشرفت عظيم نمودکتابهاي ارزشمند تأليف و بيمارستانهاي مجهز تأسيس گرديد. محمد بن زکرياي رازي نويسنده علم پزشکي است که بيمارستان بغداد با مشورت او ساخته شد و او رئيس آن بيمارستان بود. تأليفات علمي و فلسفي زيادي دارد. از جمله کتاب الحاوي او بزرگترين دانشنامه علوم پزشکي به حساب مي‏آيد و اکثر کتابها يش به لاتيني, فرانسه و يوناني ترجمه گرديده و مورداستفاده مراکز علمي غرب قرار گرفته است. دانشمند نام دار و بلند آوازه‏ي ديگر ابن سينا است که کتاب قانون او در طب شاهکار علمي است که به زبان لاتين ترجمه شده و در دانشگاههاي اروپا تدريس مي‏شد. اين کتاب تا قرن شانزدهم بيست بار چاپ شد و در قرن هفدهم چندين برابر چاپهاي سابق رسيده بود.  
در اين دوره رشته هاي تخصصي مانند پزشک عمومي، چشم پزشک, دندانسازي، جراح، ماما, پزشک زنان, پزشک ويژه ديوانگان وجود داشت, و زنان پزشک مانند اخت المفيد و دخترش در بيماري زنان و زينب در بيماري چشم تخصص داشتند. علم شيمي در ميان مسلمين معروف بود و جابر ابن حيان و آثار علمي او در اين زمينه قابل توجه است. او در شيمي به کشفيات چشم گيري دست يافت و پدر شيمي به حساب مي‏آيد. در صنعت داروسازي نيز پيشرفت مهم حاصل شد و کتابهاي ارزشمندي تأليف گرديد. امروزه ثابت شده که مسلمانان پايه گذار اين علم بودند و براي اولين بار طريقه‏ي داروسازي را ترتيب دادند و دارو هاي جديدي کشف کردند.  
مسلمانان در صنعت کارهاي مهم انجام دادند که بعد ها توسط غربي ها کاملتر شد. انواع ساعت ها ازعهد هارون الرشيد نزد مسلمانان رواج داشت. آسياي بادي قبل از آنکه دراروپا به وجود بيايد در ممالک شرقي معمول بود.  
علم هيئت. رياضي, نجوم جبرو هندسه پيشرفت نمود. از تأليفات مهم اين دوره کتاب «جبر و مقابله خوارزمي» است. فرنگيان جبررا از مسلمانان استفاده کردند.  
در کنار اين همه پيشرفت هاي علمي مدارس, نظاميه ها, مراکز علمي و کتابخانه هاي بزرگ بوجود آمده بود . جرجي زيدان کتابخانه هاي دوره‏ي تمدن اسلامي را با کتابخانه هاي فعلي اروپا و آمريکا مورد مقايسه قرار داده است.
بعد از مقايسه مي‏نويسد که مسلمانان با کمبود کاغذ و وسايل آن روز ميليون ها کتاب تأليف و جمع آوري نموده و درصد ها کتابخانه عمومي و خصوصي نگهداري مي نمودند که قسمت عمده آن در حوادث قرون وسطي از بين رفت.  
علم و دین در مسیحیت و دانشمندان این دوران
مسیحیت دینی است که همانند دیگرادیان الـهی برای پاسـخ گویی به نیا زهـای فطری انسان از جانب خداوند سبحان نازل شده است،لیکن بعدازرحلت حضرت مسیح دین آشنایان بی باور برای حفـظ منـافع مادّی وحیثیت اجتمـاعی خود به تحریف و یا تفـسیرهایی که مطابق امیال آنها بود دست زدند.این تحریفات مکررکه غالباً مخالف با اصول برهانی وقواعدعقلی بود،موجب شد تاصاحبان علوم حسّی وتجربـی به انکارجهـان شناسی عقلی وفلسفـه الـهی پرداختـه وبه جدایی دین ازعقل حکم دهند. رشد علوم حسّی وپیـشرفـت تجربه ها وفرضیه هـای عـلمی در قرون اخیر ومغایرت ره آورد این علوم با تحریفات ویا تفسیر های خرافی آنها منجر به قبول جدایی دین از علم نیز گردید.
کشیشان دربرخوردبا قدرتمندان فاسد برای حفظ موقعیت خود ،سر سازش پیش گرفته وتاآنجا که توانستند به تأیید آنها پرداختـند وحکومت آنها را موهبتی الهی وخودرا واسطه این موهبت معرفی کردند و پس ازاقتدارسلاطیـن ونامحـرم شدن داعیان دین،اینـان یکسره حوزه سیاست وقدرت رابه پادشاهان بخشیدند وبه جدایی دین از سیاست حکم کردند.درنـتیجه چیزی که در دسـت اینان باقـی ماند،دینی بود که منفکّ ازعقل وجدای ازعلم ومنزوی از سیاست بود.یعنی این دین تحریف شده، نه به برهان عقلی متکی است ونه در مورد مسائل علمی نظردارد ونه مدّعی اداره شئون اجتماعی آدمیان است.
کشیشان عقب نشینی کرده بودند وبه جدایی قلمرو دین ازقلمرو علم رضایت دادند،امّا علوم حسّی وفرضیه های علمی بیرحمانه به داوری درباره دین پرداخته و به پنداری وخرافـی بودن دین ، یا ذهنی بودن ونه عـینی بودن آن حـکم کرده و برفرض پذیرفتن واقعیـت آن ، با نفی ثبات ودوام به نسبیت وتغییـر آن رأی دادنـد. ابتدا با این فرضیه که هرآنچه ازطریـق حـس اثبات پذیر ویا ابطال پذیر نباشد،ذهنی وبی معنی است؛به پوچ بودن مفاهیم دینی نظر دادند،وهمچنین با فرضیه تغییرو دگرگونی انسان حکم به عدم ثبات ودگرگونی مفاهیم ذهنی انسان ،ودرنتیجه تحوّل وتغییرمعرفت دینی کردند. همچنین با تحلیل عوامل فردی و اجتماعی که در قالـب فرضیه های مقبـول آنـان در تشکیل ذهنیت انسان دخیل هستند،پندار دیانت را نیز ره آورد جبری شرایط روانی،اجتماعی ویا اقتصادی خاص معرفی کردند.
در فلسفه و هستی شناسی نیز وقتی کلیسا پیوند خود را با هستی شناسی الهی قطع می کند ، راه اقامه برهان را نسبت به اصول ومبادی خودکه همان مبدأ،معاد و وحی ورسالت است فرو می بندد وبا بسته شدن این راه فلسفه های مادّی وجهان شناسی های حسّی وغیر الهی حمله خود را نسبت به مبانی واصول دین به طور مستقیم آغاز می کنند.
به هر حال مسئله رابطه علم و دین از دیرزمان در مغرب زمین هم مطرح بوده و مورد بحث و مناقشه قرار گرفته است، لكن این مسئله با مرور زمان و با پیشرفت علوم تجربى اوج بیشترى گرفت و وارد معركه آرا شد. در این بخش از آنیم كه این مسئله را در عالم مسیحیت بررسى كرده و دیدگاههایى را كه عالمان مسیحى در باب علم و دین ارایه كرده اند، به طور خلاصه مطرح كنیم. قبل از عصر روشنگرى و ظهور علم جدید، روش علمى از راه تبیین و با توسل به غایات بود، با وقوع رنسانس روش ریاضى ومشاهده و سپس آزمایش و نظریه پردازى به میان آمده و از این راه به بررسى پدیده ها پرداختند، یعنى به جاى علل غایى و روش تبیین توصیفى ، علل فاعلى مطرح شد واین همان تبیین مكانیكى طبیعت است، با این زمینه قرن هفدهم عصر تولد علم جدید نامیده مى شود و به عبارتى دو نكته بود كه در پیشرفت علم جدید در این عصر نقش مؤثرى داشت: یكى مفاوضات و گفتگوهاى گالیله و دیگر اصول نیوتن. در قرن هفدهم دانشمندان عموما با دین مخالفتى نداشتند، بلكه موضع مثبت با آن داشته و به الهیات طبیعى روى آورده و مى كوشیدند تا با شواهدى از قوانین و نظامات شگفت انگیز طبیعت كه در پرتو علوم طبیعى به آن دست یافته بودند، وجود خدا را اثبات كنند. گالیله (1564 - 1642) رابرت بویل (627 - 1691)، نیوتون (1642 - 1727)و.. . همه بر معتقدات دینى تكیه داشتند، به طورى كه تامس اسپرت (1625 - 1690) نویسنده تاریخ انجمن سلطنتى بریتانیا، علم را یاور ارجمندى براى دین مى دانست.
این عده هرچند قائل به اصالت اتم بودند، لكن جهان را در ماده خلاصه نمى كردند ; یعنى اتمیست مادى نبودند. البته این دانشمندان در این كه تدبیر خداوند راجع به جهان چگونه و به چه كیفیت است، اختلاف نظر داشتند. در این دوران بر اثر عوامل گوناگون، اقتدار پاپ و كلیسا و روحانیت مسیحى ضعیف شده و مقاومت كلیسا در مقابل نهضت نوگرایى علمى اثر چندانى نداشت. قرن هجدهم را عصر عقل و روشنگرى نامیده اند و شاخصه اصلى رهبران فكرى آن پیروى از شریعت عقل، یعنى دین عقلانى بوده است در ابتداى این دوره شریعت عقل و وحى به عنوان دو طریق معتبر مطرح بودند، اما بعدها شریعت عقل كه همان خداپرستى طبیعى بود، رونق بیشترى یافت و الهیات طبیعى جانشین وحى تلقى شد. عقل و كفایت آن در بررسى و تحلیل مسایل در راس قرار گرفت و وحى و كتاب مقدس جنبه تبعى پیدا كرد.
همچنین در این مرحله خداپرستان طبیعى با سیطره ارباب كلیسا در افتاده و در عقاید و شعایر مسیحیت به صورت شك و تردید و خرافه مى نگریستند.
 این نهضت روشنگرى در مرحله سوم جنبه شكاكیت و الحاد به خود گرفت و به تخطئه انواع صور دین انجامید; از دانشمندان این دوره هولباخ آلمانى (1723 - 1789) است كه منكر خدا و اختیار وبقاى روح بود و ماده را قایم به ذات و طبیعت را شایسته پرستش مى دانست. از دیگر دانشمندان این دوره دیوید هیوم (1711 - 1776) است كه طرفدار اصالت تجربه وحس گرا بوده و به هیچ نوع معرفت عقلى جز مفاهیم و احكام ریاضى قایل نبوده، در معرفت برهانى از راه عقل خدشه كرده و در نتیجه اصل علیت را بى پایه مى داند و اساسا علیت را جز انتظار توالى مشاهدات چیزى نمى داند، وى برهان اثبات وجود خدا را به عنوان علت اولى بى پایه مى داند. كانت (1724 - 1804) هم از فلاسفه همین دوره بوده كه در الهیات طبیعى تشكیك كرده، با این حال او راه دیگرى براى الهیات مى گشاید. در قرن نوزدهم رابطه علم و دین بیشتر جنبه تعارض و تنش پیدا كرده و تعارض علم و دین در محورهاى مختلفى مطرح و مورد كشمكش قرار گرفت كه موارد تعارض را در قسمتهاى بعدى بیان خواهیم كرد.

دلایل تعارض بین علم ودین در غرب
1. پس از رنسانس اعتقاد به تجربه گرایی (تنها راه شناخت وحقیقت تجربه حسی است)باعث شد گزاره های عقلی و وحی بی معنا باشد.
2. عقل گرایان مانند کانت و دکارت منظورشان از عقل،همانا عقل ابزاری(عقل جزیی و استدلالگرکه هدفش تسلط هر چه بیشتر بر طبیعت است) نه عقلی که ماعبد به الرحمن و یا مدرک کلیات باشد.
3. متن مقدس مسیحیت تحریف شده بود و نمی توانستند پاسخ سوالاتشان را با تمسک به وحی به دست آورند.
4. عدم تطابق گزاره های علم تجربی و وحیانی
5. فشار آباء کلیسا برجامعه علمی (رفتارهای زشت نسبت به گالیله و...
6. دنیا طلبی وثروت اندوزی آباء کلیسا.
اثرگذارى علم بر دین از دیدگاه محقق نراقی
اثرگذارى غیر مستقیم علم به واسطه اثرگذارى علم در تفسیر عرف که به عنوان مبناى فقهى به آن توجه شده است مشهود است.
احکام شرعى برگزاره ها و موضوعها استوار است و در بازشناخت گزاره ها و موضوعهاى احکام بویژه در بحثهاى مربوط به دادو ستدها عرف نقش برجسته اى دارد و شناخت عرفى نیز همواره دچار دگرگونى است و به همین دلیل نراقى اصل یگانگى عرف شارع و متشرع را نمى پذیرد که عرف در مدت دو یا سه سال دچار دگرگونى مى شود.
محقق نراقى در بسیار جاها به نقش عرف اشاره کرده است. وى در باب بیع معاهدات مبناى بیع شرعى را بیع عرفى دانسته است. و از این روى به روا بودنِ بیع معاملاتى فتوا داده است.
بر این اساس علوم انسانى ـ حقوق و اقتصاد ـ در عصر جدید معاهدها و پیمانهاى گوناگونى را در جامعه بین المللى مطرح کرده است و دایره عقود شرعى بر اثر دستاوردهاى علمى همواره رو به گسترش است.
درباره قاعده عسر و حرج و قاعده لاضرر نیز محقق نراقى عرف را مبناى شناخت دشوارى و زیان دانسته است.
وى درباره قاعده لاضرر که نه یک مسأله فقهى بلکه یک اصل کلى و مبنایى فقه است. مى نویسد:
 (گاهى ضرر به خاطر گوناگونى کسان مالها شهرها و زمانها تفاوتهایى دارد… و بر فقیه است که ضرر را در ضمن موردها بنگرد ولى بعد از صدق عرفى ضرر زیاد و کم بودن ضرر تفاوتى در جایز نبودن ندارد.)
بازشناسى موردهاى ضرر نقش مهمى در فقه دارد چنان که شمارى از فقیهان بر حرام بودن استعمال دخانیات و مواد مخدر به استناد همین قاعده فتوا داده اند. در مورد اسراف نیز محقق نراقى آن را ضد اقتصاد دانسته و مرجع شناخت اقتصاد و میانه روى را عرف معرفى کرده است.
امروزه نقش علم در دگرگونى بایسته هاى زندگى انسان به طور کامل روشن است; از این روى میانه روى از روزگار قدیم تا روزگار ما فرقها و ناسانیهاى اساسى پیدا کرده است.
نقش علم در روشن گرى و تأیید پاره اى از آموزه هاى دینى
علم و اکتشافهاى علمى در روشن گرى پاره اى از آموزه هاى دینى اثرگذار بوده است. آموزه هایى که دوران پیشین چندان روشن نبوده اند امروزه در سایه گسترش اکتشافها و اختراعهاى علمى روشن شدنى و ممکن به نظر مى رسند. از این روى بسیارى از دانشمندان شیعه و سنى دستاوردهاى علمى را در جهت تفسیر علمى آموزه هاى دینى به کارگرفته اند که طنطاوى سید قطب و مهندس بازرگان را مى توان از این گروه نام برد.
از تلاشهاى این گروه ـ که یک نهضت تفسیرى جدید را شامل مى شود ـ که بگذریم روشن گرى بسیارى از آموزه هاى دینى در اثر نوآوریها و کشفهاى جدید علمى تردید ناپذیر است.
در باب ویژگیهاى انسان از عنصر (عِرق) در انسان که سریان ویژگیهاى انسان به فرزند او مى شود سخن رفته است که کشف (ژن) به عنوان عامل راهیابى و سریان ویژگیهاى پدر و مادر در بیان و تفسیر (عِرق) راه را گشوده است.
در احادیث سالهاى رشد جسمى و عقلى انسان مورد توجه قرار گرفته است و دوره هاى سه گانه روانى براى کودک ذکر شده و از اثرگذارى حالتهاى روانى مادر بر فرزند سخن رفته است که امروزه در روان شناسى رشد به این گزاره ها پرداخته شده و بیان علمى و روشنى از این امور ارائه گردیده است که درک این احادیث را به آسانى ممکن مى سازد. (تکویر) و در هم پیچانده شدن خورشید در قیامت با پژوهشهاى علمى جدید درباره عمر خورشید و حرارت سوزان پایان حیات بهتر از گذشته درخور درک است.
آسانى پیوند آوایى و سیمایى با سراسر عالم در بیان روشن گرى و پذیرش بسیارى از احادیث که در مورد ویژگیهاى عصر ظهور به ما رسیده کارگر افتاده است.
از این روى فاضل و محقق نراقى که به این نکته توجه داشته اند به بیان زوایاى آفرینش عیسى(ع) با توجه به دستاوردهاى علمى زمان خویش پرداخته اند.
اثرگذارى دین بر علم
امروزه این بحث جایگاه ویژه اى یافته است یکى از قراءتهایى که در جهت سازگارى علم ودین بلکه بالاتر امکان علم دینى بدان توجه شده توجه به هدفهاى علم است. در اندیشه اسلامى در کنار پافشارى بر برترى مطلق علم که در کتابهاى حکمت و عرفان نیز افزون بر کتابهاى حدیث ذکر مى شود علوم بر اساس اثرگذارى آنها در سعادت بشر طبقه بندى مى شوند.
برابر این دیدگاه علم افاضه حق است و فراگیرى ابزارهاى زمینه ساز افاضه به شمار مى آید وحتى در روش فراگیرى علوم گام برداشتن در راه دانشهاى گوناگون دیدگاه الهى کارگر مى افتد و سلوک علمى ویژه اى را ضرورى مى نماید.
و در تعلیم و تعلم آداب ویژه اى مورد التزام است و هدفهاى ویژه اى از آن مورد انتظار. بنابراین گفت و گوى علم و دین از این دیدگاه با آنچه در اندیشه غربى مطرح است که تنها در بیانهاى دینى در حوزه علم و امدادگرى علم در جهت روشن گرى آموزه هاى دینى خلاصه مى شود فرق دارد و الهیات بر هویت و ماهیت علم و عالم اثرى ژرف دارد.

 نتیجه گیری

علم ودین دو بال جدا نشدنی هستند و انسان برای رسیدن به کمال و سعادت باید از این دو در کنارهم استفاده کند و جدایی این دو ممکن است نیست و در صورت جدائی ممکن است صدمات جبران نشدنی به انسان وارد کند همانگونه در قرن اخیر با تکیه بر علم  و بدون در نظر گرفتن دین به جای استفاده از علم در راه صحیح و اصولی از آن در جهت سوء و برای تخريب منافع بشري به كارگرفته شده مانند انرژي هسته اي که با آن  بمبهای اتمی ساخته شد وموجب جنگهای روز افزون در جهان شده و نمونه بارز آن جنگ جانی اول و دوم است در حالی اگر در کنار علم از دین و ارزشهای دینی پیروی می شد  از همان انرژی هسته ای میشود در نیروگاه برق در جهت مفید استفاده کرد واین دیدگاهها سالهای اخیر قرن بيست و يكم، دانشمندان به اين نتيجه رسيده كه علم براي بشريت خوشبختي نمي آورد، بلكه در مواردي  که از دین فاصله گیرد موجب تباهي است.
آنچه در اين ميان بسيار مورد تأكيد و توجه است، اينكه جهت گيري علم درست نبوده و ممكن است در آينده به نابودي بشر منجر شود. اين را بسياري از شخصيتهاي بزرگ علمي بشر اظهار داشته اند. انيشتين در جايي گفته بود اگر دوباره به دنيا مي آمدم، علم فيزيك را انتخاب نمي كردم چون به ضرر بشريت است. عده اي از بزرگان علمي دغدغه اين را داشته اند كه جهت گيري علم دچار نوسانهايي است كه به صلاح و خير بشريت نيست. در مورد محدوديت علم، ابعاد مختلفي مطرح شده است.

منابع

گلشنی ، مهدی ، 1385 ، از علم سکولار تا علم دینی  ، تهران
ماهنامه اندیشه حوزه ،سال هفتم، شماره ششم ،ص 96
http://www.bashgah.net

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر