۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

تورات




چکیده
قوانین و مراسم خاص روز شنبه یکی از سر فصلهای اصلی شرع یهود است که همواره جزء مهمترین دلمشغولیهای یهودیان و از جمله نشانه ها و سمبل های بارز مذهب یهود بوده است. با نگاهی به مجموعه ی "ده فرمان" که اساس و پیش زمینه ی اصول یهودیت را تشکیل می دهد،
 ملاحظه می شود در حالی که نُه فرمان از این مجموعه، اصولی توحیدی و ا.لهی هستند که کل جهانیان می توانند به سادگی آنها را مورد پذیرش و اجرا قرار دهند، چهارمین فرمان تحت عنوان "رعایت قوانین شبات (شنبه)" صرفا توسط یهودیان اجراء می شود. از سوی دیگر، اعتقاد و ایمان به وجود خد.اوند و نیز پایبندی به صلح و عدالت اجتماعی، انسان را بطور عقلانی به اجرای نُه فرمان یاد شده سوق می دهد اما باز چهارمین فرمان که به قوانین شبات اشاره دارد، تنها موردی است که هیچ کدام از دو جنبه ی فوق (صرف ایمان به خد.ا یا رعایت حقوق اجتماعی) مستقیما به آن مربوط نمی شوند و این در حالی است که شبات در کنار احکام خاص خوراکیها و احکام زناشویی جزء اصول اعتقادی یهود است.

واژگان کلیدی: رستاخیز، تورات، انجيلِ، فاتح، فضایل
مقدّمه
قرآن كريم از نزول تورات و انجيل بر دو پيامبر بزرگ الهي، موسي و عيسي عليهم السلام خبر مي‌دهد. بي‌گمان آنچه امروزه در اختيار مسيحيان و يهوديان قرار دارد و از آن به كتاب مقدّس تعبير مي‌كنند، غير از تورات و انجيلِ اصيلِ فرستاده شده بر اين دو پيامبر است. نگاهي كوتاه به كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان نظريه آسماني بودن آنها را ـ به گونه‌اي كه مسلمانان درباره قرآن معتقدند ـ رد مي‌كند. ضمن اينكه بنابر اظهارات يهوديان، تورات نوشته شخص حضرت موسي عليه‌السلام بوده و به باور مسيحيان اناجيل چهارگانه را پس از وفات حضرت عيسي عليه‌السلام افراد بشري نوشته‌اند )پيروان حضرت عيسي عليه‌السلام است(.بنابراين، هر دو ادعاي يهوديان و مسيحيان با اين اعتقاد مسلمانان كه خداوند تورات و انجيل را بر آن دو پيامبر فرو فرستاد، منافات دارد. راه يافتن تحريف در هر كتابي حتي كتاب‌هاي آسماني امري محتمل است. البته سخن از تحريف تورات و انجيل موجود، امري نادرست است، اما در اينكه آيا تورات و انجيل اصيل تحريف شده‌اند يا نه، بين دانشوران مسلمان اختلاف هست.


رستاخیز از دیدگاه دین یهود
زمان پیدایش دین یهود ، قرن سیزدهم پیش از میلاد است. آورنده این دین حضرت موسی بن عمران است که قوم یهود را از اسارت رهایی بخشید و بین انسان و یهوه (پروردگار بزرگ) در کوه سینا پیمان بست. کتاب مقدس این دین تورات نام دارد. سرگذشت حیات حضرت موسی(ع) که به صورت داستان ها و حکایات به ما رسیده است و اهل تحقیق آن را به دو بخش تقسیم کرده اند ، در دو کتاب از اسفار پنجگانه یعنی سفر خروج و سفر اعداد مندرج است و معتقدند که سرگذشت موسی(ع) مبتنی بر روایات ، سیصد یا چهارصد سال بعد از زمان او به رشته تحریر درآمده است. بزرگترین عملی که حضرت موسی(ع) در کار رسالت و هنگام پیشوایی قوم خود به جای آورد در مصر نبود ، بلکه در دامنه کوهی بود که غالباً از آن به طور سینا نام برده می شود و امر بزرگی که در آنجا واقع گردید آن بود که موسی(ع) از آنجا واسطه ارتباط بین مؤمنان و خدا قرار گرفت. یهوه که ایشان را از پنجه آزار مصریان رهایی بخشیده بود ، در آنجا اراده فرمود که با آنان عهدی ببندد. موسی(ع) قوم خود را در خیمه گاه خود در  دامنه جبل گذاشت و خود به قله آن صعود کرد و در آنجا با یهوه تکلم کرد و بعد از چند روز به سوی قوم خود بازگشت و اوامر الهی را برای ایشان آورد. اوامر یهوه که موسی(ع) حامل آن بود ، بر دو لوح سنگی منقوش گردیده بود و همان است که بعدها آن را شرح و بسط داده اند و در نتیجه صحف تورات یا قانون موسی(ع) از آن به وجود آمده است. فهرست اوامر الهی در متون اسفار مقدس بنی اسرائیل مندرج است و آنرا به صورت ده دستور اخلاقی تحت نظم درآورده اند که به احکام عشره یا ده فرمان معروف شده اند. در قرآن نیز آمده است: «چون موسی به آن آتش نزدیک شد ، ندا داده شد که ای موسی(ع)! من پروردگار توام ، تو نعلین (همه علاقه غیر مرا) از خود به دور کن که اکنون در وادی مقدس (مقام قرب ما) قدم نهادی. و من تو را به رسالت خود برگزیدم در این صورت به سخن وحی گوش فرا ده تا کلام مرا بشنوی. اولاً بدان که منم خدای یکتا هیچ خدایی جز من نیست پس مرا به یگانگی بپرست و نماز را مخصوصا برای یاد ما بپادار. (و بعد از توحید بدان که) محققاً ساعت قیامت خواهد رسید و ما آن ساعت را پنهان داریم تا هر نفسی را به پاداش (نیک و بد) اعمالش در آن روز برسانیم.» تورات نام کتاب مقدس دین یهود است. تورات واژه ای عبری و به معنای قانون است زیرا در آن ، احکام و قوانین زیادی وجود دارد. نام دیگر تورات ، شریعت است. بخش تاریخی عهد عتیق با تورات و تورات نیز با سفر پیدایش آغاز می شود که به آفرینش جهان ، داستان های انبیاء و ... می پردازد.چهار سفر بعدی سیره حضرت موسی(ع) و تاریخ بنی اسرائیل را شرح می دهند. مقدار زیادی از احکام و قوانین نیز ضمن عباراتی منسوب به وحی در این چهار سفر وجود دارد. به عقیده یهودیان و مسیحیان مؤلف اسفار پنجگانه تورات ، حضرت موسی(ع) است. آمدن مسیحای موعود و قیامت و جاودانگی نفس آدمی ، از اصول سیزده گانه آیین یهود است که توسط عالِم دینی ، پزشک و فیلسوف یهودی موسی بن مَیمون (1135-1204 میلادی) ترتیب داده شد. یهودیان پس از نخستین ویرانی شهر قدس ، همواره در انتظار یک رهبر الهی فاتح بوده اند که اقتدار و شکوه آن قوم را به عصر درخشان داوود و سلیمان برگرداند. این شخصیت مورد نظر ، ماشح (مسح شده) خوانده می شد. دلهای بنی اسرائیل از عشق به مسیحای موعود لبریز بود و در مقابل حاکمان ستمگر نیز همواره در انتظار چنین رهبر رهایی بخشی بودند. اعتقاد به رستاخیز مردگان یکی از باورهای اصیل یهودیت است. این اعتقاد با آرمان مسیحایی گره خورده و چیزی مانند اعتقاد به رجعت را پدید آورده است. به گفته پژوهشگران ، اعتقاد به جاودانگی روح از قدیم میان بنی اسرائیل وجود داشته و در کتاب مقدس نیز در چند مورد به آن اشاره شده است ، ولی پس از بازگشت یهودیان از بابل ، این اعتقاد با عقیده به جاودانگی قوم و قیام مسیحا پیوند خورد و اعتقاد به رستاخیز مردگان را پدید آورد.  در تورات فعلی کتاب اشعیای نبی نیز چنین آمده است:«مردگان تو زنده خواهند شد و جسد های من بر خواهند خواست. ای شما که در خاک ساکنید بیدار شده ترنم نمایید  زیرا که شبنم تو شبنم نباتات است و زمین مردگان خود را بیرون خواهد ریخت. ای قوم من بیایید و به حجره های خود درآیید و در ها را در پشت سر ببندید. خویشتن را لحظه ای پنهان کنید تا غضبتان بگذرد. زیرا اینک خداوند از مکان خود بیرون می آید تا سزای گناهان ساکنان زمین را به ایشان برساند. پس زمین خون های خود را مکشوف خواهد ساخت و کشتگان خویش را دیگر پنهان نخواهد نمود.» همچنین در کتاب اول شموئیل آمده است:« خداوند می میراند و زنده می کند ، به قبر فرو می آورد و بر می خیزاند.»

بشارتی از تورات
در باب 33 از «سفر تثنیه» آمده است که موسی قبل از وفاتش به بنی اسرائیل گفت: «یهوه» از «سینا» آمد و از «سعیر» برایشان طلوع کرد و از جبل «فاران» (فاران شامل کوههای سه گانه: ابوقبیس، قیعقان و حرا است که به نام جبال بنی هاشم موسومند و مکه معظمه در میان آنها قرار گرفته است. قاموس کتاب مقدس می نویسد: فاران دشتی است وسیع و مرتفع که به صحرای اطراف خود سرازیر شود و دارای بعضی از کوههای آهکی است... هاجر هنگامی که از نزد ابراهیم رانده شد در این دشت ساکن گردید... فاران یکی از اسماء مکه است که در توراة مذکور است و گویند نام یکی از کوههای مکه است.) درخشان شد و با کرورهای مقدسین آمد. و از دست راست او برای ایشان شریعت آتشین پدید آمد . بدرستی که قوم خود را دوست می دارد.
در عبارات فوق آمدن «یهوه» از «سینا» اشاره به نزول وحی الهی بر حضرت موسی (ع) در «طور سینا» است. بنابراین، ظهور و تجلی «یهوه» از «سعیر» و درخشندگی او از «فاران» نیز اشاره به تجلی و درخشندگی حق به انوار وحی و علوم غیبی، بر پیغمبران عظیم القدر همچون عیسای مسیح (ع) و حضرت محمد (ص) در این دو مکان می باشد. شهرستانی می گوید: و چون اسرار الهی و انوار ربانی در وحی و تنزیل و مناجات و تأویل بر سه مرتبه: مبدأ، وسط و کمال است و «آمدن» مشابه به «مبدأ» و «ظهور» مشابه به «وسط» و «آشکار شدن» مشابه به «کمال» است، توراة از طلوع صبح شریعت و تنزیل به آمدن به «طور سینا» و از طلوع آفتاب به ظاهر شدن به «سعیر» و از رسیدن به درجه کمال به آشکار شدن بر «فاران» تعبیر کرده است. (محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج 2، ص 18، عربی، قاهره.)
ابن حزم می نویسد: «سینا» بدون تردید محل بعثت موسی (ع) و «سعیر» جایگاه بعثت عیسی (ع) و «فاران» محل بعثت محمد (ص) یعنی مکه معظمه می باشد (ابن حزم اندلسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج اول، ص 88، قاهره، مصر.) . زیرا «فاران» کلمه ای است عبری و به معنی «مکه» است که به اتفاق همه مورخان حضرت ابراهیم (ع) فرزندش اسماعیل (ع) را در آنجا سکنی داد. بنابراین مکه محل تولد و نیز محل بعثت حضرت محمد (ص) است که خداوند آن حضرت را برای هدایت همه امتها فرستاده است. توراة که موطن حضرت اسماعیل و مادرش «هاجر» را پس از هجرت، بیابان «فاران» معرفی کرده خطاب به هاجر گوید: برخیز و پسر را برداشته او را به دست خود بگیر، زیرا که از او امتی عظیم به وجود خواهم آورد و خداوند چشمان او را باز کرد تا چاه آبی دید. پس رفته مشک را از آب پر کرد و پسر را نوشانید و خدا با آن پسر می بود و او نمو کرده ساکن صحرا شد و در تیراندازی بزرگ گردید و در صحرای «فاران» ساکن شد (سفر پیدایش، باب 21، دار السلطنه لندن، 1895 م.) . مقصود از چاه آب که بدان اشاره شده چاه «زمزم» است که پس از عطش و التهاب شدید حضرت اسماعیل و والده ماجده اش هاجر، به عنایت حق در نزدیکی خانه خدا نمودار شد و یکی از بزرگترین موجبات عمران و آبادی آن مکان و توجه نفوس به آن سرزمین گردید. و بیابان «فاران» که محل سکونت این دو بزرگوار معرفی شده، بیابان مکه معظمه است که کوه «حرا» یعنی مطلع نورمحمدی در آنجا واقع است. قرآن مجید نیز در مورد هجرت اسماعیل و هاجر به مکه مکرمه از قول حضرت ابراهیم (ع) گوید: ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم . ربنا لیقیموا الصلوة فاجعل افئدة من الناس تهوی الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلهم یشکرون . (ابراهیم .37) پروردگارا برخی از فرزندان و خاندان خویش را در صحرایی غیر قابل کشت نزد خانه حرمت یافته تو سکونت دادم. پروردگارا! تا نماز بپا دارند پس دلهای مردمی از بندگانت را چنان کن که هوای آنان کنند و از میوه ها نصیبشان فرمای تا تو را سپاس گویند.باید دانست، آنچه از تورات درباره امکنه مقدسه: سینا، سعیر و فاران بیان شد مطابق با قرآن کریم است که می گوید: «و التین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین» (تین.3 .1) . زیرا خداوند در این آیه به اماکن مبارکه بزرگی قسم یاد کرده که به خاطر سکنای انبیا در آنها خیر و برکت وجود دارد. زیرا «تین و زیتون» اشاره به محل روییدن آنها است که محل تولد حضرت عیسی (ع) یعنی «سعیر» و همچنین محل سکنای آن حضرت می باشد. و «طور سینین» همان کوهی است که خداوند در آنجا با موسی سخن گفته است. و «بلد امین» مکه مکرمه است که محل تولد و جایگاه بعثت حضرت محمد (ص) می باشد. (محمد فی التوراة و الانجیل و القرآن، ابراهیم خلیل، احمد، ص 30 مکتبة الوعی العربی) حضرت علی (ع) نیز در ارتباط با نزول وحی الهی بر موسی، عیسی (ع) و محمد (ص) در سینا، سعیر و فاران در حلقه هزاران مقدسین و کروبین گوید: «و بمجدک الذی ظهر علی طور سیناء فکلمت به عبدک و رسولک موسی بن عمران و بطلعتک فی ساعیر و ظهورک فی جبل فاران بربوات المقدسین و جنود الملائکة الصافین و خشوع الملائکة المسبحین» (دعای سمات.) . پروردگارا! به جلال و بزرگواری تو که در کوه سینا آشکار شد و با بنده و فرستاده خود موسی بن عمران سخن گفتی و به حق جلوه ات در کوه «ساعیر» و ظهورت در کوه فاران و گروه کثیری از مقدسان و سپاه منظم فرشتگان و خشوع کروبیان ثنا خوان...


صداقت در آیین یهود
ازمشترکات ادیان توحیدی، تاکید بر ارزش‌های اخلاقی و تزکیه رفتار است. منشاء ارزش‌های اخلاقی، خداوندست. همان‌طور که در تفسیر تلمود برآیه‌ای از تورات که می‌فرماید: «در تمام راه‌هایش سلوک کنید و به او (خداوند) ملحق شوید». (سفر تثنیه فصل 11 آیه 22) بیان می‌شود : چگونه خداوند مهربان است تو نیز مهربان باش، چگونه باریتعالی به مخلوقاتش خیر می‌رساند تو نیز چنین عمل نما و ... یا گفته می‌شود : «تورات ابتدایش اعمال حسنه است»: «خداوند برای آدم و حوا لباس‌هایی از جنس پوست ایجاد کرد و آنها را پوشانید (سفر پیدایش 21:3 ) و پایانش نیز اعمال حسنه است (سفر تثنیه 6:34) : «او (حضرت موسی) را درگَی دفن کرد» (تلمود – رساله سوطا برگ 14 الف)
ارزش‌های اخلاقی مبتنی بر دین است که تمدن‌ها را حرکت بخشیده و تضمینی برای اجرای قوانین و احکام ایجاد می‌نماید. این ارزش‌ها می‌تواند و باید در ابعاد مختلف زندگی جاری گشته تا ناهنجاری‌ها را از چهره جامعه و جهان بزداید.
فضایل اخلاقی در یهودیت به حدی ارزشمند است که رعایت اخلاق پسندیده مقدم بر شریعت است و شرط لازم آن قلمداد گردیده (تلمود – رساله پدران فصل 3 بند 21) و آموزش تورات بدون رعایت ارزش‌های اخلاقی، امری باطل سنجیده شده است (همان فصل 2 بند 2)
در بین فضایل اخلاقی، موردی که به عنوان پایه و اساس بسیاری دیگر از ارزش‌هاست، صداقت و راستی می‌باشد که بارها در کتب مقدس یهود مورد تاکید قرارگرفته است. در زبان عبری کلمات مختلفی به این مفهوم به کارمی‌روند:
الف : «صِدِق» کلامی است که به صورت معمول برای مفهوم «صداقت» در زبان عبری به کار می‌رود و دارای معانی مختلفی شامل :
1- درستی، راستی، صداقت.
2- عدل، عدالت، انصاف.
3- حقانیت و حق می‌باشد و 119 بار در کتاب مقدس به کار ر فته است.
ب : «صداقا» به معنای عدالت، صداقت، احسان و نیکوکاری، صدقه و حقانیت که 157 بار در کتاب مقدس استفاده شده است که این دو واژه با کلماتی مانند «صَدیق» به معنای فرد صدیق، عادل، خداترس و پرهیزکار،
«صدَیقوت» به معنای درستی، عدالت و پرهیزکاری هم خانواده هستند.
ج : «اِمِت» کلام دیگری است که به معنای راستی، حقیقت در زبان عبری کاربرد فراوانی دارد و 127 بار درکتاب مقدس به کاررفته است.
کاربرد گسترده این مفاهیم در تورات نشانه‌ی اهمیت و توجه‌ی خاص به آنها می‌باشد.
در بین 613 فرمان تورات مقدس تنها در مورد صداقت است که امر به پیگیری و تعقیب آن شده است (سفر تثنیه 20:16) و تنها در مورد اجتناب از گفتار دروغ است که امر به دوری جستن می‌شود. (سفر خروج 7:23) به این مفهوم که نه فقط پرهیز از دروغگویی لازم است بلکه در نظر گرفتن حریمی برای دوری از هر نوع کلام دروغی ضروری است.
عبارات زیادی در کتاب مقدس و تلمود به صداقت و راستی می‌پردازند که برخی از آنها عبارتند از:
• پیروی از حقیقت و راستی یکی از ملاک‌های ایمان به خداوند و عامل تحکیم آن است با راست‌اندیشی و راست‌گویی انسان به شناخت بهتری از پروردگار خود و به دنبال آن ایمان قوی‌تر به او می‌رسد. در حالی که دروغ‌گویی او را از این راه دور می‌سازد، به حدی که در تلمود (رساله سنهدرین 92 الف) بیان می‌شود: «هر که دروغ می‌گوید مثل این است که بت‌پرستی نموده است.»
• اهل صداقت بودن و پیگیری آن، در تورات ضامن طول عمر و زندگی توام با سعادت و خوشبختی عنوان شده است (سفر تثنیه 20:16) «کدام فرد است که مایل به زندگی است، طول عمر را دوست دارد تا خوبی را ببیند؟ زبانت را از بدی نگهدار ولبانت را از سخنان حیله‌‌آمیز» (مزامیر حضرت داود 34: 13-14)
• در ویژگی افرادی که به دوران نجات و موعود می‌رسند این گونه مطرح شده است: بی‌عدالتی نکرده و سخن دروغ نمی‌گویند و در دهانشان زبان مکر و حیله یافت نمی‌شود. (صفنیا نبی 13:3)
• حقیقت و راستی است که برای همیشه پایدار می‌ماند. «لب راستگو تا ابد استوار می‌ماند» (امثال سلیمان نبی 19:12)
• شرط رسیدن به وصال خدا و جایگزینی در مأوای الهی درکلام حضرت داود (ع) پیروی از صداقت و بیان حقیقت می‌باشد: «خداوندا! چه فردی در خیمه‌ی تو ساکن می‌گردد، در کوه مقدست کی ساکن می‌شود؟ آن که با بی‌ریایی سلوک کرده وعدالت را به جا آورد ودر دل خود راستگو باشد. (مزامیر حضرت داود 15: 1-2)
• حقیقت، صفت و ویژگی خداوند است. «خداوند، خدای حقیقی است» (ارمیای نبی 10:10) و انسان موظف به پیروی از صفات الهی از جمله صداقت و راستی است دروغ در بارگاه الهی جا ندارد. «لب‌های دروغ‌گو نزد خدا مکروه است» (امثال سلیمان نبی 22:12)
• مهر خداوند، حقیقت و راستی است. (تلمود رساله شبات 55 الف)
• شرط نزدیکی به پروردگار و اجابت درخواست‌ها و نیازها از جانب او حقیقت و راستی است: «خداوند، به آنانی که او را می‌خوانند، به آنانی که او را به راستی می‌خوانند، نزدیک است. آرزوی ترسندگان خود را به جا می‌آورد و تضرع ایشان را شنیده، آنها را نجات می‌بخشد». (مزامیر حضرت داود 145: 18-19)
• صداقت و درستکاری در داد و ستد و معاملات بیش از سایر فضیلت‌ها در زندگی اخلاقی نقش دارد و در تورات و تلمود بر آن تاکید بسیار شده است:
«به یکدیگر دروغ نگویید»(سفر لاویان 19: 11)
«هرگاه مالی به همنوعت بفروشی یا از دست همنوعت بخری همدیگر را فریب ندهید» (سفرلاویان 25: 14)
«در داوری وسنجش، کجی روا مدارید چه در اندازه گرفتن (طول)، چه در وزن کردن و چه در پیمانه کردن، ترازوی صحیح، وزنه‌ی درست، پیمانه جامدات راستین و پیمانه مایعات حقیقی برای شما باشد... (سفرلاویان 19: 35-36)
«وقتی انسان را پس از مرگ به دادگاه عدل الهی می‌آورند، نخستین سؤالی که از او می‌پرسند، چنین است: آیا در داد و ستد و معاملات خود درستکار بوده‌ای؟» (تلمود رساله شبات 31 الف)
«فریب دادن مردم ممنوع است، حتی اگر آنها بت‌پرست باشند» (تلمود – رساله حولین 94الف)
«خداوند مقدس و متبارک آن کس را که با زبان و دهان خود یک چیز می‌گوید و در دل فکر دیگری می‌کند، دشمن می‌دارد» (تلمود – رساله پساحیم 113 ب)
«پارسایان و رستگاران چون گفتند آری همان است و چون گفتند نه همان (روت ربا 3: 18) یعنی دلشان با زبانشان یکی است و سخنی که می‌گویند هماهنگ با نیت واقعی آنهاست»
«فرد درستکار و امین، برکت بسیار خواهد یافت. (امثال سلیمان نبی 28 :20)
• انسان موظف است نه تنها در عملکرد و گفتار خود صادق باشد و از راستی منحرف نگردد بلکه در افکار خود نیز جز به حقیقت و راستی نیندیشد «در دل خویش به راستی سخن گوید». (مزامیر حضرت داود 15 : 2)
• بر اساس گفتارتلمود (رساله پدران فصل 1 بند 18) صداقت و راستی همراه با داوری عادلانه و صلح و صفا سه اصل پایداری و بقای زندگی اجتماعی را تشکیل می‌دهند که بدون هر یک از آنها جامعه‌ی سالمی وجود نخواهد داشت.
• در زمینه‌ی تربیتی نیز پیروی از صداقت و حقیقت نقش مهمی دارد: «انسان به کودکش نگویدکه برای او کاری انجام داده یا چیزی می‌خرد در حالیکه چنین نیتی ندارد تا کودک دروغ گفتن را از او نیاموزد» (تلمود – رساله سوکا 46 ب)
• عدم انحراف از صداقت وراستی در سنجش دیگران: «با صداقت همنوعت را داوری کن» (سفر لاویان 15:19) «هر انسانی را با دید مثبت داوری کن» (تلمود- رساله پدران 1 : 6) «دوستت را تا در شرایط او قرار نگرفته‌ای داروی نکن» (تلمود –رساله پدران 2 : 5 )
بر اساس آنچه بیان شد، صداقت و راستی از جنبه‌های مختلف در زندگی انسان اهمیت داشته و می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد که مهمترین آنها عبارتند از:
1- صداقت در ارتباط با خداوند : داشتن ایمان راستین به پروردگار و تابعیت از فرامین او، داشتن نیت کامل در نماز و مناجات با خداوند، پیروی از حقیقت در اقرار به گناهان و بیان پشیمانی و توبه (بدون بازگشت دوباره به گناه) به درگاه باری تعالی.
2- صداقت در ارتباط با خود: در داوری و حسابرسی به افکار، رفتار، اخلاق و عملکرد خود پیش از بررسی و قضاوت الهی، که انسان در سنجش خود، خود را فریب نداده و به خودش دروغ بگوید و از حقیقت و راستی منحرف نگردد.
3- صداقت در نیات و افکار.
4- صداقت در گفتار با دیگران.
5- صداقت در رفتار،برخورد و داد و ستد با دیگری.
6- صداقت در قضاوت و داوری دیگری.
در این بین تعریف صحیح و جامع از صداقت و راستی نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است چرا که بدون روشن نمودن این چهارچوب، پیروی راستین از صداقت و دوری جستن از دروغ، خدش
هدار می‌گردد. در نگاهی ساده حقیقت، بیان عین واقعه و دروغ هرگونه انحراف و تغییر در آن است. ولی در واقع، موارد بسیاری برخلاف این تعریف وجود دارد. در برخی موارد بیان عین حقیقت شرعاً حرام است (مثل گفت عیب دیگری «غیبت» بدون این که ضرورتی وجود داشته باشد.)
و گاهی لازم است که درگفتن و بیان حقیقت تغییری داد (آن هنگام که بیان حقیقت نه تنها فایده‌ای ندارد بلکه موجب آسیب نیزمی‌گردد)، نتیجه آن که حقیقت موردی است که جز خیر از آن به عمل نیامده و انسان را به میل و خواست خداوند رهنمون سازد و دروغ موردی است که موجب شرگشته و افراد را از خواست و رضایت خداوند دور سازد، پس «دروغ نباید گفتن و هر راستی نشاید گفتن».

چگونگی و ویژگیهای موعود باوری یهود

وقتي از يهود سوال مي شود بايد روشن كنيم كه از كدام يهود سوال ميكنيم؟ از يهود كلاسيك توراتي و تلمودي (سابقه تورات 3300 سال است و سابقه تلمود نهايي 1500 سال پيش است كه در آن زمان يهود در مقابل جهان كفر بوده است) يا يهود امروزي يعني يهود پانصد سال يا هزار سال پيش تا كنون؟ هر سوالي كه مي شود بايد اين مساله روشن شود كه از كدام يك از اين دو مرحله سوال مي شود. در مورد برگزيدگي هم همانند ديگر سوالات همين قضيه وجود دارد. طبق متن صريح تورات و كتب انبياي يهود و تلمود، قوم يهود برگزيده است زيرا كه در آن زمان تنها قوم خدا پرست و يا حداقل تنها قوم داراي شريعت مدون خدايي بوده است. ( با توجه به اين نكته كه دين زرتشت براي يهود كلاسيك شناخته شده نيست و حتي اگر بگوييم زرتشت از نظر تاريخي مقدم بوده است، ذكري از آنها به ميان نيامده است يا به زعم يهود آن زمان موحد شمرده نشده اند.) بنابر اين در آن وقت يهود بوده و جهاني از كفر لذا اعتقاد به برگزیدگی كاملا منطقي بوده است. اما مسلم است كه بعد از پديد آمدن اسلام و مسيحيت، (هرچند كه يهود شايد موضع ديگري نسبت به آنها داشت) چون اينها موحد بودند، اين برگزيدگي كم رنگ شد و آن شكل خود را از دست داد ولي معناي ديگري از برگزيدگي كه در خود تورات به صراحت ذكر شده و امروز هم كساني كه همچنان ادعاي برگزيدگي يهود را دارند مي توانند به آن استناد كنند ، اين است: خداوند در تورات (خطاب به بني اسرائيل) مي گويد : شما «مملخت كهنيم » هستيد . مملخت كهنيم يعني مملكت كاهنان. در يهود يك تيره اي داريم مانند سادات در اسلام كه اينها سبط لاوي هستند و گروهي از آنها كه از نسل حضرت هارون هستند ، كاهن يا كهن خوانده مي شوند و در زمان آبادي بيت المقدس اين گروه تنها عهده داران مراسم رسمي عبادت و تقديم قرباني بودند، يعني واسطه اي بودند ميان بني اسراييل و خدا. كاهنها گروهي هستند ( البته در زمان كنوني كاهنها هستند اما وظايفشان ديگر مانند آن زمان وجود ندارد) كه يهودي هستند اما يهودياني برگزيده از ميان بهوديهاي ديگر كه به خاطر اصل و نسبشان انتخاب شدند كه مراسم عبادي و قرباني ها را انجام بدهند. به طور مثال صحن بيت المقدس از نظر قداست درجه بندي شده بود مكاني وجود داشت كه همه مي توانستند به آن وارد شوند و در يك مكاني زنها نمي توانستند وارد شوند و در مكاني ديگر فقط سبط لاوي مي توانستند وارد شوند و يك قدس الاقداسي داشتند كه همان نقطه مركزي بيت المقدس بود و فقط كاهن اعظم يهود سالي يكبار مي توانست در آنجا ساعاتي را وارد شود و مراسم را اجرا كند. وقتي در تورات مي گويد شما مملكت كاهنان هستيد ، اين موضع را نسبت به جهان اعلام مي كند يعني ميگويد نسبت شما به جهان همانند نسبت كاهن است به ساير يهوديان. پس برگزيدگي شما نسبت به جهانيان به اين صورت است كه قرار بوده شما مراسم عبادي را به نيابت از ساير اقوام جهان انجام بدهيد يعني شما نسلي از انسانها هستید كه به دليل سابقه يا هر چيز ديگري براي انجام مراسم عبادي برگزيده شده اید. در مناسک یهود نیز سمبلی از این جریان وجود دارد در يكي از اعياد یهود كه جشن سكوت يا عيد سايبان ها نام دارد و هشت روز است، در روز آخر هفتاد گاو يا گوسفند به نشانه هفتاد قوم جهان قرباني ميشود نه فقط براي يهوديها ، بلکه يهوديها قرباني مي بردند براي كل مردم جهان، جهانياني كه شايد اصلا اطلاعي نداشتند كه يهوديان چه كساني هستند و يا چه مي كنند. اين تعبير ديگري است از برگزيدگي قوم يهود هر چند كه نظر نهايي نيست و چه بسا كساني سر سختانه به همان معاني اوليه برگزيدگي معتقد باشند و گروهي ديگر اين مساله را تمام شده و متعلق به زمان گذشته بدانند.

آینده روشن: برخی بر این باورند که یهودیان چون از طرفی خود را برگزیده می دانستند و از طرفی در طول تاریخ وعده های الهی در مورد این قوم برگزیده تحقق نیافت، کم کم بر اندیشه موعود و ماشیح متمرکز شدند. آیا تبیین اینچنینی از موعود باوری یهود به نظر شما صحیح است؟
اين مساله هم به تفاسير مختلف برمي گردد. آن چيزي كه در متن مقدس صراحتي در مورد آن نباشد، تفسير بردار است و تفسير هم بر اساس عقايد و احساسات انسانها انجام مي شود. عده اي بر اين باورند كه لفظ ماشيح و اشاره به او از ابتداي آفرينش جهان بوده است. هر چند در خود تورات كلمه ماشيح ذكر نشده ولي به استناد آيات اوليه تورات، در هفت روز آفرينش جهان، در يكي از اين روزها و مراحل آفرينش گفته شده است كه روح خداوند بر سطح آبها پرواز مي كرد واين روح خداوند را اولين اشاره دانسته اند بر روح ماشيح و منجي كه از ابتدا قرار بوده است بيايد . استناد ديگر به تورات سخني است از حضرت يعقوب كه در هنگام فوت فرزندان را جمع مي كند و مي گويد تركه تاديب از يهودا (يعني نسل يهودا يا همان يهوديان) دور نخواهد شد تا اينكه منجي از او ظهور كند و ملتها از او اطاعت كنند . يعني حضرت يعقوب در شرايطي كه هنوز توراتي نيامده است و بدان صورت قوم يهودي تشكيل نشده پيشبيني ميكند كه كسي مي آيد كه همه از او اطاعت مي كنند. مي بينيم كه ريشه ها را مي شود در اينجا پيدا كرد . حضرت يوسف هميشه بشارت مي داده است ( اسارت بني اسراييل در مصر شايد در پايان دوران يوسف بوده و يا اينكه ايشان پيش بيني مي كرده) و مي گويد كسي خواهد آمد كه نشان مي دهد خداوند شما را مورد تفقد قرار مي دهد . يعني همانطور كه شما اشاره كرديد ، هميشه به دنبال اين بوده اند كه بگويند رنج با ظهور مجي پايان مي يابد و تمام مي شود.
اما به طور صريحتر كلمه مسيح يا ماشيح (لفظ مسيح، همان معرب لفظ ماشيح عبري است) را در كتب انبياي يهود اشعيا، ارميا، ميخا و زكريا مي بينيم كه در آنجا اشاره به موعود كرده اند كه مي آيد و صلح را برقرار مي كند. اين آيات معروف است كه گرگ با بره خواهد خوابيد و نيزه ها و شمشيرها به قيچي باغباني و گاو آهن تبديل مي شوند و اينها به صراحت در كتاب مقدس يعني كتب انبياي يهود و بعد از تورات آمده است. در برخی قسمتهای این کتابها هم نسبت فردي به او داده اند و مثلا كوروش را در كتاب اشعياي نبي، مسيح خداوند ذكر مي كند . چون كورش كسي بود كه اولين تبعيد بني اسراييل را پايان داد و بعد از اينكه آنها به ايران باستان پناهنده شدند، كورش، آشوريها را شكست داده و سرزمین اسرائيل را تسخير كرده و به يهوديها اجازه مي دهد برگزدند و براي دومين بار معبد بيت المقدس را بنا كنند . و همين كار او باعث شده كه او در يهود يك نجات دهنده تلقي شود و به او لقب مسيح يا ماشيح داده شده است. بنابر اين ايده ها از ابتدا وجود داشته است و در جاهايي هم به صراحت گفته شده ولي بعد از تبعيد نهايي يهود است که در تلمود به صورت مفصل در مورد ماشيح صحبت شده است. شرايط ظهور او، اينكه او كه هست و چه خواهد كرد ، همه اينها در تلمود كه 1500 سال پيش تدوين شده آمده است. بعد از تلمود بر حسب نوساناتي كه در تاريخ يهود بوده است گرايش به اين باور گاهي زيادتر و گاهي كمتر شده است و تقريبا مي شود گفت با رفاه و امنيت يهوديان نسبت عكس داشته است. هر جا رفاه و امنيت كم شده است آنها بيشتر به دنبال منجي بوده اند و هر جا رفاهشان بيشتر شده است اين مساله كم رنگ شده است. به طور مشخص در حدود سال 132 ميلادي يكي از يهوديان شجاع به نام بركوخبا كه يك سردار نظامي بوده است، گروهي را جمع مي كند و برابر رومي ها شورش مي كند ( رومي هايي كه اسرائيل را تسخير كرده بودند و يهوديان را از آنجا تبعيد كرده بودند). اين فرد با ايده بازگشت به دوران كتاب مقدس و شكست دادن دشمنان خدا قيام مي كند و برابر رومي ها شورش مي كند و اتفاقا يكي از بزرگترين عالمان تلمودي به نام ربي عقيوا تمام شاگردانش را به عنوان سپاهيان او مي فرستد و باور داشته است كه او همان مسيح موعود است. البته بركوخبا شكست مي خورد و اكثر شاگردان و طلاب مذهبي مكتب او كشته مي شوند. اين جريان يك مثال است و در تاریخ یهود بارها تكرار شده است.
آینده روشن هم اکنون در میان کلیمیان چه اعتقاداتی در مورد برگزیدگی و موعود باوری وجود دارد؟
وضعيت فعلی را بايد بر حسب ميزان پايبندي گروههاي يهودي به باورهاي يهودي دسته بندي كنيم. در جوامع سنتي (يا اكثرا سفارادي ) همه چيز سنتي است و عقايد دسته بندي نمي شود. در اينچنين جوامعي مثل جامعه ايراني اگر سوال كنيد كه شما چه جور يهودي هستيد؟ جواب اين است كه ما يهودي هستيم و همه خودشان را از نظر گروهبندي يكي مي دانند. اما در جوامع غربي كه گرايش خاصي به دسته بندي و قراردادن هر چيزي در جاي خود هست، همين يهوديها وارد طبقه بندي مي شوند. از يهوديان ارتودوكس و بسيار پايبند به احكام و قوانين ديني گرفته تا يهوديان ميانه رو تر و محافظه كار و تا گروههاي نو گراي امروزي يعني يهوديان رفرميست (يهودياني كه حتي حاضر شدند ساختارهاي كهنه عقايد يهود را بشكنند و چيز جديدي از آن در آورند). به همين نسبت نگاهشان به ماشيح و موعود در يهود تفاوت دارد. اگر بخواهم تقسيم كنم بايد بگويم سنتي ترين و معمولي ترين اعتقاد همين است كه موعود به صورتي معجزه وار ظهور خواهد كرد و يك دنياي كاملا تخيلي و يك اتوپيا را به بار خواهد آورد و مشخصا هدف اصلي او يهوديان خواهد بود که از اين اسارت و پراكندگي جهاني به زعم خود رها مي شوند و به بيت المقدس بر خواهند گشت و در آنجا حكومتي تشكيل خواهند داد و آداب و رسوم اوليه عبادت كه در تلمود ذكر شده دوباره احيا خواهد شد. در مرحله بعد و در درجه دوم تمام جهانيان خداوند را خواهند شناخت و اختلاف عقيده در مورد خدا در ميان آنها از بين مي رود. البته عده اي عقيده دارند جهانيان به يهوديت گرايش پيدا مي كنند حال از اين گرايش يا تغيير دين، یا احترام گذاشتن و علاقمندي به آن و يا حداقل عدم مخالفت با آن تعبير مي شود.
اكثر عقايد سنتی بر اين است كه وقتي ماشيح بيايد ما دنياي بهشتي خواهيم داشت، تابلويي تخيلي و بسيار زيبا و در افراطي ترين نگاه. در آن زمان توبه هم معنايي نخواهد داشت چون گناهي نيست كه توبه اي باشد و حتي مردم نيازي به كار هم نخواهند داشت چون كار مجازاتي است كه خدا براي آدم اول قرار داده و با آمدن ماشيح انسان به همان باغ عدن اوليه بر مي گردد. اين سنتي ترين اعتقاد است به طوري كه در نمازهاي سه گانه يهود هم بندي به طور مشخص به دعا براي ظهور ماشيح اختصاص پيدا كرده است. در ساير گروهها ي يهودي شاهديم كه هر قدر گروههاي يهودي از اين سنتهاي تلمودي دور شده اند وبه عقل گرايي روي آورند، اين اعتقادات نيز تغيير کرده است. مثلا "هارمبام" يا "موسي بن ميمون" كه از فلاسفه بزرگ يهودي است و فردي عقل گرا بوده است و اتفاقا همين فرد بوده است كه اعتقاد به ماشيح را وارد سيزده اصل ايمان يهود كرده است(اصل دوازدهم از اصول سيزده گانه يهود اعتقاد به ظهور ماشيح است) او اعتقاد دارد وقتي ماشيح بيايد دنيا روال عادي خو د را دارد و از يك نگاه معجزه وار به يك باور روز مره مي رسد. ماشيح فردي است كاملا عادي از نظر جسماني و شخصيتي( نه از لحاظ علمي و معنوي كه او را بسيار والا مي دانند) او ظهور خواهد كرد و مصلح دنيا خواهد بود و جهان به آرمانهايش نزديكتر مي شود و اين فرد مثل تمام انسانهاي ديگر مي ميرد و فرزندان او جانشينش مي شوند و هيچ اتفاق معجزه واري نمي افتد. مي بينيم كه اين نگاه بسيار عقل گرا ست. گروهاي ديگري نیز هستند مثل عارفان يهود كه اعتقادشان بيشتر به اين سمت معطوف مي شود كه ما بايد سعي كنيم خودمان، ماشيح شويم . يعني ما بايد از نظر شخصيتي خود را به ماشيح نزديك كنيم و اين سعی ماست که ماشيح را خواهد آورد دیدگاه یهود در مورد شخص منجی و ویژگیهای او چیست؟ اعتقاد كلي يهود بر اين است كه ماشيح فردي است كه در هر دوره اي وجود دارد و قابليت مسيح شدن را دارد و اگر شرايط كه عموما از آن به توبه جامعه يهودي تعبير مي شود، محقق شود او اعلام موجوديت ميكند و خداوند ماشيح بودن را به او اعلام مي كند و اگر شرايط آماده نباشد كس ديگري كه او هم در زمان خود لايقترين فرد است مستعد اين مساله است و بالطبع نظرها بيشتر به سوي مراجع مذهبي يا عالمترين فرد است. اين معمول بوده كه وقتي يكي از عالمان يهود فوت مي كرده است چه بسا مردم با تاسف مي گفتند كه اگر شرايط مهيا ميشد، او ماشيح مي بود و اين قضيه تا آنجا پيش رفت كه گروهي فكري از يهود به نام حسيديم ها كه به تعبير خودشان پارسايان و زهاد يهود هستند و به اجراي احكام توجه بيشتري دارند، در اين دوران اخير رسما اعلام كردند كه رهبر ديني شان همان ماشيح است. آن رهبر اعلام كرده بود كه دوران تبعيد دارد تمام مي شود و ما وارد دوران مسيحايي مي شويم و اين تعبير شد كه پس خود او مسيح است و علي رغم اين كه او چند سال پيش فوت كرد هم چنان پيروانش عقيده دارند كه اين مرگ ظاهري است و روزي او دوباره قيام مي كند و بني اسرائيل را نجات مي دهد. برخی ديگر نيز مثل يهوديت مدرن و رفرم ها و برخي از صهيمونيست ها، ساختار را شكسته و اصلا عقيده شخص ماشيح را كنار گذاشتند و بر این باورند که نيازي به انتظار او نيست. جايگزين اين باور در اعتقاد آنها دوران مسيحايي است يعني ما به جاي منتظر بودن شخص مسيح منتظر دوران هستيم و اين دورا ن هم از طريق اعمال خودمان به دست مي آيد يعني وقتي گروهي تلاش كنند و فضاي بهتري را درست كنند ما به آن هدف كه دوران مسيحايي است نه شخص مسيح نزديك مي شويم. حتي يهوديت سكولار يعني يهوديت كاملا غير مذهبي هم مثل كارل ماركس كه اصلا كمونيست شدند و احكام و شرايع يهود را به طور كامل كنار گذاشتند، اين ها هم حتي معتقد بودند كه مي شود رسوم و سنتهاي ديني را به طور كامل از يهود گرفت اما اعتقاد و اميد به مسيح و ماشيح و منجي هم چنان در يهود باقي خواهد ماند. يعني حتي آنها هم به مسيح اعتقاد داشتند ولي راههاي رسيدن فرق دارد. يهوديان سنتي معتقد به لزوم پايبندي اجراي دقيق تر احكام و اخلاقيات يهود هستند براي ظهور ماشيح. اما يهوديان سكولار و مدرن از تلاش مذهبي بيرون مي آيند و به سوي تلاش اجتماعي مي روند. با این تفاوت که اين تلاش اجتماعي را يهوديان رفرم به صورت نيكوكاري و كارهاي خيريه و نظم بخشيدن به جامعه و جهان مي دانند و يهوديان سياسي يا صهيونيستهاي سياسي آن را به جو سياسي مي برند يعني می گویند ما با اقدامات خود براي تصرف سرزميني موعود و پابرجا كردن دولت سياسي به همان دوران طلايي خواهيم رسيد. اينها تقريبا طيفي از عقايد و باورهاي يهوديان بود در مورد منجي.
اندیشه موعود باوری به لحاظ حساسیت موضوع همواره درگیر آسیبهایی بوده است. همچنان که شما هم اشاره فرمودید در تاریخ یهود و به طور خاص با تلقی سنتی از این آموزه ، این آسیبها وجود داشته است. در این باره بیشتر توضیح دهید.
بزرگترين موردي كه البته نمي توان آن را به عنوان آسيب ياد كرد ولي نكته اي است كه يهود را در برابر انديشه ماشيح محافظه كارتر كرد، ظهور حضرت عيسي بود. اين قضيه نقطه اختلاف ميان يهوديت و مسيحيت است. يعني وعده هايي كه در كتابهاي پيامبران بني اسرائيل در مورد ظهور منجي آمده بود باعث شد به هنگام ظهور عيسي مسيح، خيلي ها به اين باور رسيدند كه اين همان منجي موعود يهود است و از همين جا نقطه اختلاف يهوديت و مسيحيت آغاز شد و اتفاقا همين افتراق و اينكه يهوديان آن انتظاراتي كه از مسيح موعود داشتند را در مسيحيت نديدند، باعث شد كه يهوديان بيشتر مراقب اوضاع باشند. قبلا گفتيم كه در قضيه بركوخبا در سال 130 ميلادي، يهوديان فريب خوردند و از احساسات آنها سوءاستفاده شد و بعد از اين هم برخی مدعيان دروغين مسيح بودن وجود داشته اند كه با باور مردم مواجه شدند ولي معمولا آنقدر ها فراگير نبوده است. يعني بعد از آن اتفاقات اوليه حضرت عيسي و بركوخبا اگر هم كسي اين ادعا را كرده است، آنقدرها موفق نبوده است. ولي بر اساس اطلاعي كه من دارم امروزه برخي گروههاي افراطي يهودي كه معتقد به دوران بهشتي زمان ماشيح هستند، يعني مي گويند در آن دوران انسان به دوران قبل از حضرت آدم برمي گردد و نيازي به كار ندارد و بهشتي مي شود، سوء استفاده هايي كرده اند. بخش عظيمي از طلاب يشيواهاي يهودي چه در اسرائيل و چه در اروپا و آمريكا معتقد هستند كه ماشيح تا چند روز ديگر ظهور مي كند و ما اصلا نه نياز به ساخت و ساز داريم و نه اصلا به كار نيازي هست. اين افكار گروهي از جمعه را تحت اثير رار داده و اينگونه فكر مي كنند و هر واقعه اي را به نشانه نزديكي دوران ظهور نسبت مي دهند. من يادم هست كه در دوران جنگ خليج فارس مي گفتند اين همان نشانه هايي است كه در تورات ذكر شده است. اين گونه سوء استفاده ها جزء آسيبهاي اين باور است.
ویژگیهای اندیشه موعود در دین یهود و تفاوت آن با سایر ادیان چیست؟ اين مسلم است كه اصل انديشه منجي و موعود باوري در اكثر اديان وجود دارد. اما تفاوت عمده اي در يهود نسبت به ساير اديان وجود دارد. آن تفاوت این است كه تقريبا هيچ ديني وابستگي تاريخي و مكاني به نقطه خاصي ندارد . اديان ديگر مثل اسلام ، مسيحيت و زرتشت و.....آزادانه در فضاي زماني و مكاني جهان پيش مي روند ولي دين يهود يك خصوصيتي دارد كه تقريبا در هيچ دين ديگري نيست و آن وابستگي زماني و مكاني است. اين دين از لحاظ مكاني به شدت به سرزمین اسرائيل و بيت المقدس وابسته است و از لحاظ زماني هم به همان دوران حضور در اسرائيل و حكومت در آن وابسته است. در ساير اديان اينگونه نيست كه آنها چيزي را از دست داده باشند كه نياز به بازگشت به آن داشته باشند، شما به عنوان يك فرد مسلمان در هر نقطه اي از جهان كه باشيد پيش مي رويد ولي يهود خودش را در تبعيد مي داند. تبعيدي دو هزارساله كه در اين دو هزارسال هر روز سه بار دعا مي كند كه به آن دوران طلایی برگردد. اين مساله نقطه اصلي اعتقادات يهود است . يهود اگر همه شرعيات را هم كنار بگذارد اين باور را نمي تواند كنار بگذارد. ريشه اميد به آمدن یک منجي كه آن دوران را بازسازي كند، با اصل يهوديت عجين شده است و يهودي كه به اين اصل معتقد نباشد يهودي نيست. از اين روست كه ايمان به ماشيح يا حداقل در نظر داشتن ماشيح يك عنصر يهوديست.
مطابق آموزه‌های یهود ماشیح به هنگام ظهور چه برخوردی با پیروان سایر ادیان خواهد داشت؟ دوران ظهور ماشیح با آزادي هاي مذهبي همراه است یا يا مبارزه وجنگ؟
در اين باره عقايد مختلف است چون همانطور كه قبلا گفتم در هر جايي كه متن دين صريح نباشد تفاوت در تفسير هست . برخي بر اساس متني كه در تلمود هم هست كه "خوشا به حال چشمي كه آن دوران را مي بيند و بدا به حال آن كسي كه آن دوران را مي بيند" معتقدند كه آن زمان هم آنقدر قضايا فجيع است که شاهد آن زنج می کشد و هم آنقدر بعدش خوب مي شود كه براي كسي كه آن دوران را ميبيند چنين تعبيري شده است. اينها معتقدند كه ظهور ماشيح با بروز جنگهاي سخت جهاني همراه خواهد بود و سپس ماشيح خواهد آمد و خون و خونريزي را لازمه آمدن آن دوران مي دانند. و برخي لازمه ظهور را ظلم فراگير مي دانند و حتي مي گويند چون قرار است ظهور ماشيح از طريق توبه يهود صورت بگيرد ، اگر مردم يهود خودشان توبه نكنند، خداوند آنها را مجبور به توبه خواهد كرد و اين امر با گماردن يك حاكم ستمگر بر آنها خواهد بود. اين يك نوع از ديدگاههاست و در مقابل برخي اين نوع باورها را خلاف عقل ميدانند و مي گويند اگر ما قرار است به يك نقطه روشني برسيم چه لزومي دارد كه براي اين رسيدن حتما فضا را تاريك كنيم. آنچه عقلاني است، اين است كه ما ذره ذره و كم كم روشن و روشن تر شويم تا به آن نقطه نهايي نور برسيم. در مورد شخص ماشيح هم اشاره شد كه نظر افراطي بر اين است كه شخص ماشيح يهودي است و براي قوم يهود مي آيد و هدف اوليه او بني اسرائيل و قوم يهود و اورشليم است و بقيه مردم هم وقتي اين واقعيت را مي بينند ايمان مي آورند حال اين ايمان از نوع ايمان يهودي است يا از نوع ايمان موحدانه است. ولي آنچه كه بيشتر مورد قبول است اين است كه در آن روز همه مردم خداوند را يكسان مي پرستند و حتي طبق كتاب مقدس، حتي در پرستش خدا اختلاف اسمي هم ندارند و همه خدا را با يك نام مي پرستند.
با توضیحاتی که در مورد پیوند اندیشه منجی و سرزمین موعود فرمودید، بالطبع این سوال پیش می آید که حکومت فعلی اسرائیل و رویکرد صهیونیست ها چه ارتباطی با موعود گرایی در یهود دارد؟ در این خصوص توضیح بفرمایید.
يهود هر زمان كه حكومت داشته حكومت ديني بوده است. و در بسياري موارد سياست و دين در تاریخ یهود يكي بوده است. اما مشكل اصلي كه همواره در تاريخ يهود وجو د داشته است دو چيز بوده است: يكي عامل مكاني كه همان سرزمین اسرائيل است كه هم از نظر مساحتي كوچك بوده و هم در موقعيتي بوده است كه همواره زير نفوذ حكومتها قرار مي گرفته و در همان زمان يهود هم دوران استقلال حكومتيش خيلي كم بوده است و معمولا تحت الحمايه قدرتهاي بزرگتر بوده است. عامل دوم هم كمي جمعيت یهود و اينكه اين يهوديان هرگز جنگجو نبوده اند، بوده است. شايد تنها جنگهايي كه در تاریخ یهود صورت گرفته است در زمان حضرت داوود بوده است و هرگز ايده جهانگيري در يهود آنچنان كه در مسيحيت و اسلام وجود داشته ديده نمي شده است . دكترين يهوديت هيچگاه اين نبوده است كه جهان يهودي شود . ممكن است بگوييم اين مساله مورد علاقه آنها بوده است اما كوچكترين تلاشي در اين باره نشده است. حتي در جايي ثبت نشده است كه ما مبلغ يهودي براي اقوام غير يهودي داشته باشيم . افرادي بودند كه يهودي شده اند اما همه آنها بر حسب اتفاقات خاصي بوده است نه تبليغ فرد يا افراد يهودي. اصلا تعلق يهود به اين سرزمین خاص و انگيزه نداشتن براي رفتن به جايي ديگر، باعث شد كه اين قوم و حكومت ضعيف نگه داشته شود. يهوديان صواب مذهبي خود را ماندن در سرزمین مقدس مي دانستند و اصلا از نظر ديني رفتن به جاي ديگر مطلوب نبود و همين عوامل باعث ضعف حكومت يهودي ميشد. بنابر اين؛ بررسي ارتباط دين و سياست در يهود تقريبا غير ممكن است چون از 2000 سال پيش تا حالا حكومتي نبوده است كه قابل بررسي باشد و بدتر از آن اين است كه در سنت يهودي به دلیل اینکه حكومتها حكومت غير يهودي بوده اند وحكومت يهودي وجود نداشته است، اصلا سياسي كاري تحريم شده است، و كسي كه دنبال سياست مي رفته ميگفتند حتما در اعتقاد ديني سست شده كه سراغ سياست رفته است.. و در مواردي از تاريخ يهود اگر حتي بزرگي از عالمان يهودي به نحوي با حكومت مرتبط مي شدند آنها را طرد مي كردند. اما در دوران معاصر كه اسرائيل به وجود آمده است دو نكته جدا از هم دارد. يكي اين كه يك آرزوي 2000 ساله بوده كه به تحقق پيوسته است و تقريبا ميتوان گفت هيچ يهودي در دنيا پيدا نمي شود كه بگويد من با بودن در اسرائيل يا داشتن حكومت مخالفم. پس با كل قضيه كسي مخالف نيست اما اينكه چه كساني آنجا را گرفته اند و به چه بهانه اي آن را گرفته اند به ديدگاههاي مدرنيسم بر مي گردد چون اصلا خيلي از يهوديها معتقد هستند كه ما يهوديان اينقدر ضعيف و گنهكاريم كه بايد اين بدبختي ها را بكشيم و خدا بايد مارا نجات دهد . و اگر هم آنجا مي رويم توفيقي است كه به ما داده شده ولي بايد برگرديم. اما برخي اين ساختار را شكستند و گفتند ما نه به ماشيح و نه به اعتقادات سنتي يهودي كاري نداريم ما به عنوان يك انسان ( انسان مدار شدند به جاي خدامدار بودن كه حاصل مدرنيته است) تلاش ميكنيم و اين سرزمین را مي گيريم . دولت فعلي اسرائيل دولت مذهبي نيست و حتي در خيلي موارد ضد مذهبي بوده است. البته در سالهاي اخير قدرت مذهبي در اسرائيل بيشتر شده است . البته جريانات مذهبي با حكومت به نحوی مخالفند مثلا تا جايي كه اطلاع داريم اسرائيل هنوز مثل كشورهاي ديگر قانون اساسي ندارد چون ميان كساني كه مي خواهند قانون بر اساس تورات نوشته شود و كساني كه مي خواهند مطابق سوئيس نوشته شود اختلاف وجود دارد. يا تا آنجايي كه به صورت غير رسمي اطلاع داريم دو نوع دادگاه در اسرائيل وجود دارد دادگاههاي مدني و دادگاههاي شرعي و هر دو هم به نحوي رسميت دارند و حاخام ها مردم را از رفتن به دادگههاي مدني بر حذر ميدارند و دولت هم مراجعه به دادگاهها ي مدني را توصيه مي كند .
شما در میان سخنانتان به دكترين یهودیت اشاره کردید. آیا می توان گفت دکترین یهودیت (به معنای عنصر اصلی یا راهبردی ترین عنصر) اعتقاد به منجی است؟ مي توان گفت در يهوديت، دكترين بر بازگشت و احياء هست و اين باز گشت و احياء در دوران ماشيح و با حضور او اتفاق مي افتد . و كلي تر از اين آنچنان كه ديدگاههاي عرفاني يهود مي گويند اين كه دكترين يهود باز گشت به آن فضاي قبل از دوره آدم هست وتمام اساس كار اين است كه دنيايي كه آدم آن را با گناه خود به هم ريخت دوباره به جاي اول برگردانيم و آنجوري شود كه خدا مي خواسته است. به قول استاد ملكيان تفاوت علم يا مدرنيته با دين سنتي يا همان سنت اين است كه در دين پيشرفت نيست و هميشه گذشته اي دارد كه انسان با برگشت به گذشته كامل تر مي شود و هر چه پيش مي رود انسان گناه كارتر مي شود و تنها اميد هست كه انسان را به جلو مي برد و اين اميد همان اميد به بازگشت به گذشته است. ولي در علم و مدرنيته قضیه بر عكس تبیین می شود. گذشته تاريك است و هرچه جلوتر مي رويم انسان پيشرفت مي كند و فربه تر مي شود. بنابر اين در شكل سنتي يهود، دكترين بر بازگشت به گذشته است و اين بازگشت سر راهش از اسرائيل و بيت المقدس و اعمال اوليه يهود مي گذرد و در نهايت همين ها انسان را به همان عدن اوليه بر مي گرداند.

ازدواج و مقام زن از دیدگاه تورات و کتب مقدس یهود

ازدواج و تشکیل خانواده یک فریضه‌ی دینی به شمار می‌آید. در نخستین فرمان از 613 فرمان تورات مقدس، خداوند به آدم «ابوالبشر» فرمان داد كه صاحب اولاد شود تا آن‌ها نام خدا را ذکر کنند. دانشمندان یهود به امر ازدواج اهمیت بسیار می‌دهند و درباره‌ی اجرای آن، تأکید فراوان می‌کنند. در تلمود آمده است: «هر کس زن ندارد از شادمانی و برکت و نیکی محروم است.» در کتاب پیدایش فصل 2 آیه‌‌ی 18 می‌فرماید: «خداوند فرمود خوب نیست که آدم تنها باشد، پس برایش یاری در مقابل او درست کنم». در آیه‌ی 25 هم می‌فرماید: «از این سبب مرد، پدر و مادر خود را ترک کرده به زن خویش می‌پیوندد و یک تن حساب می‌شوند.» بنابراین دانشمندان یهود گفته‌اند هر کس زن ندارد، یک آدم کامل به تمام معنی نیست.
ازدواج یک امر مهم و اساسی است چنان که در میشنا مگیلا آمده است: «انسان مجاز است یک سِفر تورات بفروشد و با پول آن هزینه‌ی ازدواج خود را فراهم سازد، همان طوری که انسان مجاز است برای تحصیل تورات (علم و دانش) نیز به فروش تورات مبادرت کند». مقام و مرتبه‌ی فریضه‌ی زناشویی، بسیار عالی است. اصطلاح معمول برای عقد، کلمه‌ی «قیدوشین» است که معنی آن، تقدیس می‌باشد. با ازدواج، زن و مرد برای یک‌دیگر تقدیس می‌شوند تا مقدس‌ترین هدف زندگی را دنبال کنند. کلمه‌ی قیدوش دلالت بر آن دارد که زن و مرد موظفند دقیق‌ترین نکات عفاف را در زندگی زناشویی رعایت کنند. میشنا سوطا از قول دانشمندان مي‌گويد: «کسی که به خاطر ثروت یک زن با او ازدواج کند، به شدت مورد مذمت قرار گرفته و دارای فرزندانی ناشایست و ناخلف خواهد شد.» اين كتاب هم‌چنين درباره‌ی انتخاب همسر اندرزهای حکیمانه می‌دهد. برای مثال اختلاف زیاد بین سن زن و مرد را نامناسب دانسته و دلیل از تورات مقدس کتاب لاویان فصل 19 آیه 29 می‌‌آورد که فرموده است: «دخترت را بی‌عصمت مساز و او را به فاحشگی وامدار». اشاره است به پدری که دختر جوان خود را به زوجیت یک پیرمرد درآورده. انسان مجاز نیست زنی را به زوجیت خود درآورد مگر آن‌که او را ببیند تا مبادا پس از ازدواج چیز نامطلوب در او بیابد و آن زن مورد نفرت او واقع شود. در این مورد در میشنای تعنیت آمده: «زمانی که بیت‌همیقداش (معبد مقدس) هنوز برپا بوده، در 15 ماه آو دختران اورشلیم همگی با جامه‌ی سفید به خارج از شهر می‌رفتند و در تاکستان‌ها به رقص و پایکوبی می‌پرداختند و به جوانانی که برای انتخاب همسر به آن‌جا آمده بودند چنین می‌گفتند: «ای جوان دیده بالا کن و ببین چه کسی را به عنوان شریک زندگی خود برمی‌گزینی، به زیبایی دختر آن قدر اهمیت نده بلکه به فکر نجابت خانوادگی و اصل و نسب او باش.» احترامی که دانشمندان برای زن قائل شده‌اند بسيار جالب توجه است، چون نقشی که زن در فراهم آوردن رفاه و سعادت جامعه دارد، کم‌تر از نقش مرد نیست. در گفتار زير به خوبی نشان داده شده است که زن تا چه اندازه می‌تواند در زندگی و سرنوشت شوهر موثر باشد و آن را تغییر دهد: مردی متدین ، زنی پارسا و پرهیزگار داشت و چون دارای فرزند نشدند، با یک‌دیگر متارکه کردند. مرد رفت و با یک زن شریر ازدواج کرد، و آن زن، مرد پرهیزگار را شریر و بدکار کرد. زن پارسا هم رفت و همسر یک مرد شریر و بدکار شد، عاقبت او را دین‌دار و پرهیزگار نمود. از این‌جا معلوم می‌شود که اهمیت و نقش زن در زندگی تا چه اندازه می‌باشد. هم‌چنین همسر ربی عقیوا گوشواره و گیسوبند طلای خود را فروخت تا شوهرش با بهای آن تحصیل تورات (علم و دانش) کند که در نتیجه بزرگ‌ترین و عالی‌مقام‌ترین دانشمندان یهود شد.
زنان و دختران، اساس و پایه‌ی توحید را در دست دارند و با همت و غیرت و وفاداری خویش میراث گران‌بهای یهودیت را در طول تاریخ حفظ و حراست نموده‌اند. به همین دلیل هنگامی که مُشه ربنو «موسی (ع)» از بنی‌اسرائیل خواست که در امر میشکان پیشقدم شده و هدایایی به صورت همت عالی تقدیم نمایند، زنان اولین گروهی بودند که در این امر شرکت نمودند. آن‌ها مشتاقانه و از صمیم قلب بهترین زیورآلات خود را تقدیم نمودند و با این کار عشق و علاقه‌ی واقعی خود را به پروردگار و رهبر و جامعه‌ی خود به اثبات رساندند. آری در تمام دوران، زنان در عبادت و کار اجتماعی با مردان شریک بوده‌اند. هنگام خروج بنی‌اسرائیل از مصر و عبور از دریا، حضرت میریام خواهر حضرت مُشه با همراهی تمام زنان در سپاس‌گزاری و نیایش به درگاه خداوند شرکت جستند. چنان‌که تورات مقدس می‌فرماید، «مریم نبیه و تمام زنان با دف و چغانه سرود خود را سر دادند، در ایام شوفطیم (قضات) دبورا به مقام داوری رسید و در جنگ با سیسرا در رأس قوای جنگنده‌ی یهودا قرار گرفت و فتوحات درخشانی نمود و سرود معروف (وَتاشَر دبورا) را سرود که بخشی از کتب پیغمبران شد. حنا زن القانا به درگاه خدا نماز می‌خواند که خداوند به او فرزندی بدهد، دعایش مستجاب می‌گردد. این دعا به نام (وتیتیکل حنا) است که جزء مقدمات و نماز روزانه‌ی قوم یهود می‌باشد. باز هم در دوران استر و مردخای، استر به مقام شهبانویی در دربار خشایارشا می‌رسد. در میان قوم یهود 7 بانوی عالی‌مقام درخشیدند و به مقام پیغمبری نائل شدند:

1- سارا همسر حضرت ابراهیم
2- میریام خواهر حضرت مُشه ربنو (موسی ع)
3- دبوراه همسر لَپیدوُت
4- حنا همسر القانا مادر شموئیل پیغمبر
5- آوی گبیل همسر حضرت داوود
6- حولدا همسر شلوم
7- استر ملکه‌ی خشایارشا
چند گفتار از پیغمبران و دانشمندان یهود درباره‌ی زن خداترس و باتقوی : همسرت را احترام بگذار تا خوشبخت شوی (باب مصیعا). همواره به بانوی خود احترام بگذارید تا سعادتمند گردید، زیرا تبرک و سعادت فقط به واسطه‌ی بانوی پرهیزگار انسان است که وارد خانواده می‌گردد. در رساله‌ی شبات ربی عقیوا می‌فرماید: «فردی که همسری شایسته و فهمیده داشته باشد، از همه‌ی جهان غنی و بی‌نیازتر است.» حضرت سلیمان در کتاب خود امثال سلیمان می‌فرماید: «زن خداترس و باتقوی لایق ستایش است. ارزش زن صالحه از جواهرات هم بالاتر و تاج سر شوهر خود می‌باشد. خوشگلی و زیبایی زن بیهوده است و زن باتقوا زیبنده است. هر که زوجه‌ی پرهیزگار و خداترس یابد، چیز نیکو یافته است و رضامندی خدا را تحصیل کرده است. زن عاقل خانه‌ی خود را بنا می‌کند، اما زن جاهل آن را با دست خود خراب می‌کند. زن عاقل و باتقوی اساس و شالوده‌ی خانواده است.» در تلمود نیز آمده: «فقر در جایی است که زن علاقه‌مند به شوهر خود نباشد. موقعی که مردی زن خوب خود را طلاق می‌دهد، معبد خدا زاری می‌کند.»

مراسم ازدواج
مراسم ازدواج در میان یهودیان سابقه‌ی دیرین دارد و با فرائض و رسوم بسیار همراه است. هر یک از جوامع یهود در این مورد آداب و رسوم ویژه دارد. در ادوار پیشین، دوره‌ی نامزدی، گاهی تا یک‌سال طول می‌کشید ولی امروزه معمولاً مراسم نامزدی و ازدواج به هم نزدیک است و جشن عروسی باشکوه زیاد و در حضور مدعوین متعدد برگزار می‌شود. به هر حال در جشن عروسی حداقل باید ده نفر مرد حضور داشته باشند. در روزهای عزاداری یا روزه و هم‌چنین روز شنبه یا ایام عید، برگزاری مراسم عروسی مجاز نیست. مراسم عقد را راو یا حاخام برگزار می‌کند و هم او است که قبلاً «کتوبا» (قباله یا عقدنامه‌ی شرعی) را آماده می‌سازد. کتوبا سندی است که در آن شرایط ازدواج قید شده و داماد آن را در زیر «حوپا» (حجله‌ی عقد) به عروس تسلیم می‌کند. (رسم بر آن است که حوپا شام‌گاه برپا می‌شود). عروس و داماد معمولا در روز قبل از عروسی روزه می‌گیرند، (در بعضی از کشورها فقط داماد روزه می‌گیرد). ابتدا داماد به زیر حوپا می‌آید و سپس عروس درکنار او قرار می‌گیرد.
عروس و داماد هر یک توسط والدین خود و یا دو نفر از بستگان به حوپا هدایت می‌شوند. راو یا حاخام در حالی که جام شراب در دست دارد دعای «ایروسین یا قیدوشین» (عقد) را می‌خواند و سپس عروس و داماد از آن جام می‌نوشند. آن گاه داماد حلقه‌ی ازدواج را به انگشت عروس می‌کند و این دعا را می‌خواند :
 «با این حلقه اینک تو برحسب شریعت حضرت موسی و قوم ایسرائل به عقد من درآمده‌ای».
سپس متن کتوبا که شامل تعهدات داماد نسبت به عروس است خوانده می‌شود و آن گاه شیوعا براخوت (دعای هفتگانه) برجام شراب گفته می‌شود. یکی دیگر از رسوم کتوبا آن است که داماد «به یاد خرابی معبد مقدس» لیوانی را در زیر پای خود خُرد می‌کند.
پس از آن مراسم پذیرایی انجام می‌شود و مراسم عروسی با گفتن بیرکت همازون (دعای پس از صرف غذا) و تکرار دعاهای «شیوعا براخوت» (دعاهای هفتگانه) پایان می‌یابد.

پاسخ به سوالات

مناسبت جشن پوریم چیست؟همانطور که در کتاب مقدس بخش کتاب استر بیان شده در زمان خشایار شاه پادشاه ایران وزیری بت پرست ملقب به هامان بر علیه یهودیان توطعه می نماید که تا همه یهودیان را در یک روز از بین ببرد و با لطف حداوند این توطئه نقش بر آب شده و به یهودیان اجازه دفاع از خود داده می شود که به پاس این معجزه و احسان ا-لهی هر ساله جشن گرفته می شود
خوردن گوشت خوک در دین یهود چه حکمی دارد؟خوردن گوشت خوک حرام است و حکم آن شلاق است
نوشیدن شراب در یهود چه حکمی دارد؟نوشیدن شراب تا هنگامی که مست نکنند حلال است.
چرا در متون یهودی نام خد-ا به شیوه خاص  نوشته می شود.
در عبری نام خد-اوند با حروف اصلی نوشته می شود که البته بخاطر تقدس ویژه آن کلمه به آن شکل قرائت نمی شود.  در زبان فارسی نیز بین حرف د  و   الف خط فاصله گذاشته شده تا در صورت اینکه متن فارسی چاپ شده در جای نامناسب بی افتد به  نام خد-ا بی احترامی نشده باشد.
معنی اسم یعقوب چیست؟یعقوب از ریشه عاقو به معنای پاشنه و اثر می باشد . که یعقوب به معنای پاشنه کسی را می گیرد یا فردی که تعقیب می کند یا کسی که پیشدستی می کند می باشد.
نظر یهودیت در مورد جادوگری چیست؟بر اساس تورات هر گونه جادوگری منع شده و حرام قلمداد می گردد و با این موارد کاملا مخالف می باشد.
تعریف کبالا چیست؟کبالا یا قبالا اصطلاحا به عرفان یهود اطلاق می گردد و بر اساس آموزه های کتاب مقدس تورات می باشد.
آیا تورات نزد یهودیان جایگاه والاتری نسبت به تلمود  دارد؟ کدامیک کاربرد بیشتری در زندگی کلیمیان دارد؟تورات کتاب آسمانی است و تلمود توضیح نحوه اجرای فرامین تورات است. تلمود بدون تورات معنا ندارد.
چرا مراسم تدفین یک مرد طولانیتر و با تشریفات بیشتری نسبت به زن صورت می گیرد؟
طولانی بودن مراسم تدفین مرد بخاطر خواندن بخش تحت عنوان هقافا به نیت جبران گناه احتلام می باشد و چنین موردی درباره زن معنا ندارد.

اولین کلیسا کجا بوده است؟اولین کنیساها در کشورد بابل ( عراق) امروزی ساخته شده

چرا روز شنبه مقدس از از بقیه روزهاست؟طبق بیان تورات خد-اوند طی 6 روز کلیه هستی را آفرید. و  روز هفتم از آفرینش ( از نیستی به هستی ) دست کشید.   بنا براین تقدس روز هفتم و رعایت قوانین آن به شکلی بیان اعتقاد  عملی به وجود خد-اوند ، و ازلی بودن اوست.
معاد در یهود چگونه است؟معاد یکی از اصول دین یهود محسوب می گردد که یهودیان معتقدند در آخر الزمان مردگان احیا شده و براساس اعمال و رفتار خود مورد داوری ا-لهی قرار می گیرند.
نظر یهودت در مورد تعدد زوجات چیست؟با شرایطی تا 4 همسر مجاز بوده ولی الی رغم مجاز بودن تعدد  بین یهودیان معمول نبوده و نیست. و امروزه یهودیان تک همسر هستند.
جایگاه مالیات عشریه (ده یک) در دین یهود ، موراد مشمول این مالیات، موارد مصرف این مالیات، نحوه جمع آوری و نیز وضعیت فعلی این مالیات در میان یهودیان چگونه است.
بر اساس آیه صریح تورات افرادی که به کشاورزی یا دامداری می پردازند موظف به جدا نمودن ده یک می باشند.
که در مورد محصولات کشاورزی در زمان آبادی معبد ، پس از برداشت محصولا و جدا نمودن هدیه 2 درصد برای کاهنان از باقیمانده ده یک اول ( عشریه اول) جدا می شد که به لاویان تعلق داشت .
و پس از آن ده یک دوم جدا می گردید.در سالهای اول و دوم و چهارم و پنجم از دروه هفت ساله به صاحب زمین تعلق داشت که باید آنرا با طهارت و قداست به بیت المقدس برده و آنجا خودش با دیگران مصرف می نمود. و در سال های سوم و ششم دوره هفت ساله بین فقرا تقسیم می گردید.
امروزه این ده یک ها باز خرید شده و پول آن صرف اموره خیریه می گردد.
چرا ارث زن در دین یهود نصف مرد است؟میزان ارث هر یک از وراث و به صورت خاص ارث زن جنبه توافقی دارد و هر پدری قبل از مرگ می تواند با تنظیم وصیت نامه سهم ارث هر یک از وراث را با شرایطی تعیین نماید ملاک ارث در ایران امروز به دنبال اصلاحیه سال 1356 می باشد. که با خواست یهودیان ایران و تایید ریشون لصیون اجرا می گردد که البته قابل تغییر است.
آیین قربانی در یهودیت در چه مکان و چه زمانی برگزار می شود. و شامل چه چیزهایی است.
قربانی فقط مختص به معبد می باشد و در حال حاضر هیچگونه قربانی ای تقدیم نمی گردد.
و بصورت کلی دو نوع قربانی در معبد تقدیم می شد.
1- قربانی حیوانات شامل چهار پا ( گاو یا گوسفند یا بز) یا پرنده ( کبوتر یا قمری)
2- قربانی آردی که از آرد گندم یا جو به صورت آرد یا پخته شده تقدیم می شد.
چند نوع ازدواج در دین یهود رایج می باشد
فقط ازدواج دائم.معاد و رستاخیز در دین یهود چگونه است؟جهان پس از مرگ طبق اعتقاد یهود:
طبق اعتقاد یهودیت ، روح انسان بلافاصله پس از مرگ و تدفین در دادگاه ا-لهی بر اساس اعمالش مورد قضاوت واقع شده و بر اساس آن تعیین تکلیف می گردد. اگر فرد صالح باشد در جهان ارواح ( عولام هَنشاموت) که دنیایی است شبیه آخرت قرار می گیر که از آرامش و نعماتی شبیه به جهان آخرت تا روز قیامت بهره‌مند می گردد ولی اگر فرد خطا کار باشد تنبیه و جریمه او از همان هنگام شروع می گردد. که پس از پایان دوران کیفر و مجازات ، بر اساس اعمال نیکش از نعمات جهان ارواح بهره مند می گردد تا زمان احیای مردگان و رستاخیز. که در روز رستاخیز، بسیاری از افراد ( بجز گروه خاصی از خطاکاران) احیاء می گردنند که گروهی مستوجب مجازات جاودانه می گرددند ولی بقیه از جهان آخرت که شامل دو مرحله است برخوردار می گردند. مرحله اول زندگی مادی است شبیه به زندگی حضرت آدم و حوا قبل از خطا در باغ عدن و سپس بتدریج جسم انسان نیز تعالی یافته و جنبه روحانی و معنوی می یابد ( همانند جسم حضرت الیاس نبی که طبق اعتقاد یهود زنده و بدون نیاز به گذر از معبر مرگ به جهان آخرت رسیده است) و مرحله دوم جهان آخرت که کاملا معنوی و روحانی و بهره بردن و پیوستن به نور لایزال الهی است شروع می گردد.

نتیجه
فرهنگ، به معنای عام کلمه، در شرق و به ویژه ایران، بر پایه‌ی اعتقادات دینی و کیش و آیین مردم بنا نهاده شده است. به کلامی دیگر، همه‌ی ابعاد زندگی معنوی رنگ و بویی دینی به خود گرفته است. بنابراین، به منظور دستیابی به حقایق موجود درباره‌ی فرهنگ این منطقه و حتی تجزیه و تحلیل حقایق مورد نظر، کتاب‌های مقدس منبع نخستینی محسوب می‌شوند. از آن جا که فرهنگ جهانی به وسیله همه انسان‌ها ساخته شده، پس هر انسان یا قومی سهمی برعهده گرفته و نقشی ایفا می‌نماید. در خاورزمین و به ویژه درمنطقه‌ی آسیای باختری، میان اقوام ساکن بین‌النهرین و بابل و اقوام شمال افریقا و آریایی نژادان، همواره ارتباط و تقابل نزدیکی وجود داشته است. مشترکات و همگونی‌های این منطقه چنان آشکار و پذیرفتنی است که م. الیاده مورخ و اسطوره‌شناس بزرگ را بر آن داشته تا با تکیه بر تجارب و مطالعات طولانی خود در این زمینه، فرضیه‌ای نوین، یعنی نظریه‌ی «فرهنگ آسیای باختری» را پیش نهد.
توجه به کیش زرتشت از سوی پژوهشگران دنیای کنونی غرب، نه تنها شامل مسئله‌ی وحدت بخشیدن به عناصر رشد درونی سنت از میان مدارک و شواهد متضاد است، بلکه همچنین تاثیر متقابل تاریخی آن با ادیان دیگر را هم در نظر دارد. از میان فرهنگ‌های دیگر، پیوند میان فرهنگ ایرانی- چه قبل و چه بعد از اسلام- و فرهنگ یهود و تاثیر یکی بر دیگری یا حداقل شباهت‌های بین این دو، موضوع بحث‌های قابل تاملی بوده است. از نیمه‌ی قرن نوزدهم میلادی به این سو، محققان آیین کهن یهودیت، ایران و فرهنگ ایرانی را سرچشمه‌ی احتمالی تاثیراتی شگرف بر دین یهود انگاشته‌اند، البته آشکار است که می‌توان دو موضع قاطع را در ارتباط با این بحث‌های تحقیقی مشخص کرد: یکی از آن دو، وجود یا احتمال تاثیر فرهنگ ایرانی بر یهود را به شدت مردود می‌شمارد، و دیگری می‌کوشد تا هر نکته یا مرحله‌ای از روند پیشرفت یهودیت توراتی پسینی را نتیجه‌ی تاثیر مستقیم سنت ایرانی بداند.
اگر نظری متعصبانه بر قضیه نیفکنیم، در ورای این عقاید، ضروری است که همه نظرات و آرای موافق و مخالف را اقامه نماییم و خواننده را در دست یافتن به یک نتیجه‌ی منطقی، کاملاً آزاد بگذاریم. با تکیه بر اسناد موجود، به شواهد دقیق و مطمئنی دست می‌یابیم که تاثیر متقابل روابط میان ایرانیان و یهودیان در آن به خوبی مشهود و نتیجه‌بخش بوده است. در این جا، لزوم پاسخگویی به مسئله‌ی تاریخی تاثیر پارسیان بر یهودیت محسوس می‌باشد، تاثیری که نه در زمان تسلط پارسیان بر فلسطین، بلکه در زمان سیطره حکومت یونان و روم بر فلسطین و حتی فتوحات مسلمانان صورت گرفته. اگر ارتباط متقابل فرهنگ ایرانی- یهود را عامل مثبتی در پیشرفت افکار یهودیان فرض مسلم بدانیم، بدیهی است که این ارتباط نمی‌تواند در نتیجه‌ی نفوذ ناگهانی مجموعه‌ای از مفاهیم و تعبیرات کاملاًٌ بیگانه در افکار و اعتقادات یهودیان، پدید آمده باشد
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر