۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

شنــــاخت خــــــدا


 

چکیده
خداوند ناپيداست و با وجود اين قابل پرستش و ستايش است و برخي او را پيرمرد ريش سفيدي پنداشته اند كه در آسمان ها بر تختي تكيه زده اثبات وجود خداوند در دادگاه حقوقي حقيقت محال است ، اما بيشتر مردم او را مي پرستند و باور دارند طبق آمار موجود 96 درصد مردم جهان به خدا ايمان دارند .(سايت آفتاب)
راه ساده خداشناسی،‌ تأمل در نشانه‌های خدا در جهان، و به تعبیر قرآن کریم تفکر در آیات الهی است. گویی هر یک از پدیده‌های جهان در زمین و آسمان و در وجود انسان، نشانی از مقصود و مطلوب آشنا دارند و عقربه دل را به سوی مرکز هستی که همیشه در همه جا حضور دارد هدایت می‌کنند.



واژگان کلیدي : خدا، یَهُوَه ، روح ، حیات ، الله
                                                                                         
مقدمه
خدای دین اسلام الله است كه به معنای معبود و ذات شایسته پرستش یا موجودی كه همگان نیازمند اویند و به او روی می آورند و شیفته و شیدای او هستند می باشد.
تصور ذات خداوند برای ما که موجوداتی محدود و مادی هستیم، امری است محال  و معرفت بشری نمی تواند به ذات پروردگار دست یابد.
اگر خدا وجود دارد ، يعني مي توان او را تجربه كرد ، مي توان او را شناخت . اين نكتة بسيار مهمي است ، چون در هر صورت خدا ناپيدا و نامحسوس است واگر بارقه هاي وجودي او در اين جهان مادي به چشم نمي خورد شايد براي هميشه ناشناخته باقي مي ماند .
انسان، نشانی از مقصود و مطلوب آشنا دارند و عقربه دل را به سوی مرکز هستی که همیشه در همه جا حضور دارد هدایت می‌کنند.
خدا از عنوانهای‌ بسیاری‌ برخوردار است،‏ ولی‌ فقط یك نام دارد. آن نام،‏ یَهُوَه است. در اكثر كتاب مقدسها،‏ نام خدا را حذف و عنوانهایی‌ مانند خداوند یا خدا را جانشین آن كرده‌اند. لیكن،‏ وقتی‌ كتاب مقدس نوشته شد،‏ در حدود ۷۰۰۰ بار نام یَهُوَه در آن به چشم می‌خورد!
 یَهُوَه بدنی‌ دارد،‏ ولی‌ بدن او مانند بدن ما نیست. كتاب مقدس می‌گوید كه «خدا روح است.» یك روح،‏ شكلی‌ از حیات است كه بسیار والاتر از حیات ما می‌باشد. هیچ انسانی‌ خدا را ندیده است. یَهُوَه در آسمان زندگی‌ می‌كند،‏ لیكن او می‌تواند همه چیز را ببیند.

چراباید خداراشناخت؟
1-دانشمندان جهان ثابت کرده اند که کره ی زمین میلیونها سال پیش،ازافتاب جداشده ودرآغازبحال اشتغال بوده وکم کم سطح آن سردشده وبحالت بخاردرامده وپس ازآن آب وخاک پدیدار شده وازآب وخاک نبات وحیوان وانسان بوجودآمده است!پس ناچاراین تغییرات تغییردهنده ای لازم دارد!وباید اوراشناخت.
2-چون کره ی زمین وهمه موجودات آن ازنیستی به هستی آمده وآفریده شده اند ناچارباید آفریده ای داشته باشد زیرا هرعقل سلیمی می داند که آفریده بی آفزیننده نمی شودپس این جهان وآنچه در اواست آفریننده ای داردکه ماآن راخدا می نامیم وباید اوراشناخت.
3-چون درجهان آفرینش هستی وجنبش هرموجودی ورشدوکمال هرموجودی بسته بنیروی بسیط ونادیده وتوانائی است که درهمه آنهاست وبدون آن نیرو هیچ چیز هست نمی شود وهیج هستی بی آن نمی پاید وکمال نمی یابد،پی آن نیرو ازخداوجانب خداوبه امر خدا درموجودات بوجود آمده که آنرابمنا سبت صاحب نیرو:روح جمادی وروح حیوانی ،روح انسانی می نامند !پس باید آن خداراشناخت .
4- چون همه هستیها ازاوپیداشده وهمه آنها بوجوداوپیوسته وهستی خوداوهم بذات خودش بسته است پس اوازلی است وآغاز ندارد .وچنین خدایی راباید شناخت
5-چون همه هستیهابه نیستی گرایدجز هستی اوکه جاویدان بپاید پس اوابدی است وانجامی ندارد.واین وجودابدی راباید شناخت .
6-چون اونیرویی مجردوبسیط وپاک است ودیگرنیروهای مادی ومعنوی همه پرتوی ازاووموهبتی ازفیض عنایت نامحدود اوست پس چنین نیرویی رابایدشناخت.
7-چون اوازهمه کس وهمه چیزبی نیازاست پس آفریده های اوهمه نیازمند اویند .وچنین وجودبی نیازی رابایدشناخت.
8-چون اوبخودی خودکامل ورسااست وافریده های اوناقص ونارساهستند ودرپرتو عنایت اومی توانند بکمال برسند.پس چنین وجودکاملی راباید شناخت.
9-چون اوازهمیشه بوده وهست وخواهد بود وآفریده های اوکه از اغاز نبوده اندسرانجام نیز نخواهند بود!پس چنین وجود سرمدی راباید شناخت.
10- جون نیایش هنگامی شایسته پذیرش دردرگاه خداونداست که مااورا شناخته ودانسته پذیرش کنیم وباید بدانیم که افریننده ی جهان وجود است یکتا ویگانه وازلی وابدی که نه اغاز دارد ونه انجام وهمه نیروها از اووبازگشت همه  انها بسوی اوست.
پس باید نخست چنین پرستیده ای راشناخت وسپس اوراپرسنش کرد.


سعدی دراین مورد چه خوب گفته :
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است                              دل ندارد که ندارد بخداوند اقرار
این همه نقش عجب بردرودیواروجود                         هرکه فکرت نکندنقش بودبردیوار
کوه ودریاودرختان همه درتسبیح اند                          نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
خبرت هست که مرغان سحرمی گویند                   اخرای خفته سرازخواب جهالت بردار
پاک وبی عیب خدایی که بتقدیرعزیز                          ماه وخورشیدمسخرکندو لیل ونهار
پادشاهی نه بدستورکند یاگنجور                                 نقش بندی نه بشنگرف کندیا زنگار
درد پنهان به توگویم که خداوند منی                             یانگویم که توخود مطلعی براسرار
این است راه تفکر وخداشناسی که بزرگان دانش ودین بمانمایانده اند خداوند خودچشم بینا وگوش شنوا ودل آگاه بماعنایت فرماید تادرسایه آن بخدانزدیک ترشده وازهوی وهوس شیطانی وخواهشهای نفسانی دور شیم .

راه های خداشناسی
راه های خداشناسی به عدد نفسهای مردم است.
1-راه حس و علم (از راه طبیعت):
 از مطالعه و بررسي نظم در جهان هستي، حيوانات و گياهان و حتي خود انسان آشكار مي‌گردد كه ناظم و خالق هستي بر اساس سنخيت بين علت و معلول بايد از صفت علم و حكمت و قدرت برخوردار باشد. و هم­چنين از انسجام و وحدت حاكم بر جهان هستي مي‌توان به وحدت و توحيد خالق و ناظم هستي پي برد.البته چنين استنباطي براساس قاعدۀ عقلي صورت مي‌گيرداز مشاهدۀ جهان هستی اخذ مي‌شود و نتيجه مي‌گيريم كه جهان منظم است.
2- راه عقل (از راه استدلال و فلسفه)
عقل مي‌تواند وجود موجودي را كه غني بالذات است، اثبات كند. هنگامي كه بدين امر دست يافت براي اثبات بسياري از صفات ثبوتيه و سلبيه خداوند نيز توانايي مي‌يابد؛ زيرا هر صفتي كه موجب نقص ذات غني بالذات شود، بايد از او سلب گردد.
3-ازراه خودشناسی وخودها شناسی (راه اجتهاد)
اگرروح خداوندي دميده در روان آدم وحوا پس اي مردم خدااينجاست، خدادر قلب ماانسانهاست خدادرخويشتن پيداست.


خدا در ادیان و فرقه های مختلف
مصر قديم
مصريان قديم به موجودات غيبى بسيارى معتقد بودند و خدايانى با اسما و صفات مختلف داشتند. هنگامى كه فراوانى خدايان موجب زحمت شد، از شمار آنها كاستند و حتى در دوره كوتاهى تنها به خداى آفتاب معتقد شدند.
در آن دورانها اعتقاد به الوهيت حيواناتى مانند شير، تمساح و برخى پرندگان و جوندگان و برخى حيوانات اهلى مانند قوچ رواج يافت . پرستش ‍ گربه نيز نزد آنان بسيار اهميت داشت . ايرانيان دوره هخامنشى در يكى از جنگهاى خود با مصريان ، تصوير گربه را روى سپرهاى خود نقش كرده بودند؛ از اين رو، مصريان به احترام آن تصاوير از تيراندازى و شمشيرزنى خوددارى كردند و در نتيجه ، پيروزى نصيب ايرانيان شد.
مصريان قديم مى گفتند اوزيريس (خداى كشاورزى ) با خواهرش ايزيس ‍ (الهه مادر یا خدابانو) ازدواج كرد و از ايشان فرزندى به نام هوروس (خداى آفتاب ) به دنيا آمد. اوزيريس به دست برادر خود به نام ست (خداى خشكسالى ) كشته شد.ايزيس جسد شوهر مقتول خويش اوزيريس را با زحمت فراوان به دست آورد و آن را به مصر برگرداند و پنهان كرد. هنگامى كه ست از اين قضيه آگاه شد جسد را پيدا كرد و آن را به چهارده قطعه پاره پاره ساخت و هر قطعه را در مكانى در مصر به خاك سپرد. آن مكانها به بركت پاره هاى آن جسد آباد و بارور شدند. هوروس كه اكنون بزرگ شده بود، به خونخواهى پدر، با عموى خود جنگيد و با آنكه يك چشم خود را از دست داد، بر عمو پيروز شد و او را اسير كرد و نزد مادر خويش ايزيس آورد. ايزيس برادر شوهر خود را بخشيد.
هوروس با کمک خدای حکمت ، پدرش اوسیریس را به دنیا بازگرداند
و به كمك خداى حكمت او را زنده كرد.
اوزيريس از آن پس ، در جهان نماند
و اين عالم را به فرزندش هوروس سپرده به جهان زير زمين رفت و فرمانرواى مردگان شد.

پرستش آفتاب
پرستش آفتاب در مناطق مختلف جهان سابقه اى ديرينه دارد و در مواردى از قرآن مجيد (از جمله در سوره نمل ، آيه 24) به آن اشاره شده است .
ایشتار ، خدای مونث و دروازه موسوم به دروازه ایشتار که قسمت بزرگی از آن در موزه ای در آلمان موجود است
اين خدايان همسرانى داشتند و در زمانى خداى مؤ نث ايشتار به عنوان الهه بارورى بسيار مورد توجه قرار گرفت . شوهر ايشتار تموز ناميده مى شد.
هنگام اوج تمدن بابل خداى بزرگى به نام مردوخ مطرح شد كه تصوير او را همه جا رسم مى كردند. ساير خدايان بابل زير دست مردوخ به شمار مى رفتند
آيين يونانيان باستان
يونانيان قديم نيز به خدايان نرينه و مادينه معتقد بودند. بزرگترين خداى ايشان زئوس بود كه گاهى وى را زئوس پاتروس يعنى زئوس پدر مى ناميدند. اين خدا نزد هندوان باستان ديوس پيتار و نزد روميان قديم ژوپيتر خوانده مى شد
هلن ، خدابانوی یونانی
مجموعه خدايان مورد پرستش ايشان معمولا با خدايان آريايى قديم مشترك بود. برخى خدايان يونان عبارت بودند از:
آپولون(خداى آفتاب )
پوزيدن (خداى دريا)
هستيا(خداى مؤ نث و مادر خانواده )
دميتر (خداى مؤ نث ، مادر كشاورزى و غلات )
هرمس (خداى حكمت )
آرس (خداى جنگ )
خدا در ادیان چینی
در متون كهن چینی نیز از خدا به عنوان خالق و حكمران بهشت یا آسمان كه ناظر جوامع انسانی است و اراده او روند حوادث را بر روی زمین تعیین می كند، یاد شده است. نام این خدا در زبان چینی(تین)بوده است كه معنای آن همان حكمران بهشت یا آسمان می باشد. این خدا موجود واحد و متشخّص بوده است. در آثار منسوب به لائوتزو ، تائو یا اصل نهایی نظام بخش جهان كه معنای لغوی آن راه، طریق یا جاده می باشد به همین خدای تین مرتبط است و طبق تفسیری كه لائوتزو از آن به دست می دهد خدا به عنوان قانون یا نظم طبیعت می باشد و تصور چینیان از خدا چنین مفهوم یا اصل عام متافیزیكی بوده است نه یك خدای متعین و شخصی.
فتيش
به پرتقالي سحر و فسون است
پرستش و احترام به اشياي خاص و توقع آثار فوق العاده از آن ها را فتیش می گویند . مثلا شاخ گوزن . ساخته هاي سنگي . اين آيين ريشه بت پرستي است .جواهر سازي جزو فتيشيسم است
.آنيميسم :
به معناي روح داشتن است از اين آيين گرفته شده . پرستش ارواح اصل اين ايين است
.روح پرستي ارقام خاصي داشته . احترام به مردگان . ترس از بازگشت مردگان . دوستي و دشمني ارواح و انتقام گرفتن ارواح اعتقادات اين آيين را در بر گرفته بوده است . حملت در داستان شكسپير يا هلن و اعتقاد به وجود بهشت “پرديس” از اين آيين ريشه گرفته اند . تقديم هدايا به مردگان جزو اين آيين بوده است.
انواع آنيميسم :سنگ پرستي ، گياه پرستي ، حيوان پرستي درخت كريسمس – سبزه ايران باستان از اين آيین ريشه گرفته اند .
به طور کلی تقدیس نسبت به پدیده های طبیعت مانند : ماه و خورشید و ستارگان و کوه و دریا و..... در حوزه این تعریف قرار می گیرد .هردوت : در مصر بوباستيز ( گربه ) را مي پرستيدند . روزي آتش سوزي رخ داد مردم گربه ها را نجات دادند ولي كودكان در آتش سوختند .اعتقاد به تناسخ در اين آيين وجود داشته . مثلا فيثاغورث روزي از جايي رد ميشد مردمي را مي بيند كه سگي را آزار مي دهند . مي گويد چه مي كنيد . من صداي برادر خويش را از صداي اين سگ مي شنوم .

توتم :
ایمان و احترام خاص به بعضی از حیوانات و گیاهان یکی دیگر از افکار باستانی و اندیشه های ابتدایی انسان عصر حجر است . در قبائل توتمیسم نه تنها تصویر و پیکر توتم مقدس است بلکه افراد آن قبیله تقلید صدای توتم و آرایش سر و شکل و لباس خود که آن را هم شبیه توتم ساخته نوعی عبادت می دانند .
هر کسی توتمی دارد که با آن عشق می ورزد،دوست می دارد،می پرستد،می نالد، دعا می کند، اشک می ریزد،ارزش می نهدو حتی ایثار می کند ! 
از او زیبایی هایی را که طبیعت ندارد ،نیکی ها یی را که منطق نمی فهمد، می آموزد ،در ذات خود حلول می دهد.
قداستی را که از جنس این دنیا نیست الهام می گیرد!
اسماعیل نان،مقام،جان و حتی نام خویش را ،در مهراب خاطر اوبه تیغ  بی تابی ، قربانی  می کند، و  پس از طواف  " یکتو یی " نماز " یکتایی"  ،سعی "بی تویی"  ، آن گاه ، هجرت به سوی او ،گذشته از "شور شناختنش" ،"شعور فهمیدنش"، رسیده تا آخرین منزل حجش،در "منی"ی عشق او ،جشن خون خویش را می گیردو در پای او ،تا بام بلند "شهادت" صعود می کند و به سوی خدا پرمی گشاید. به هر حال هر کسی توتمی دارد.
هر قبیله ای  توتمی را می پرستد که روح  جد نخستین همه ی  افرادقبیله در او حلول کرده است، در او زنده ی جاوید  است ،روح قبیله در او جسم گرفته است،کشتن او،خوردن او،بر افراد قبیله اش حرام است.
بر قبیله های دیگر حرام نیست !  آنها بیگانه اند ،آنها توتمی دیگر  دارنداز خون و خاک و نژاد توتمی دیگرند! توتم خدای قبیله است،رب النوع قبیله ،تجسم روح و شرف و قداست
و حقیقت قبیله، و ماهیت ماورایی مشترک تمامی قبیله است.و قلم توتم قبیله ی من است. 
خدای همه ی قبایل،خدای همه ی عالمیان بدان سوگند می خوردبه هر چه از آن می تراود سوگند می خورد،به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سو گند می خورد.
و من اما... (استاد شریعتی)

مفهوم خدا در دین زرتشتی
محققان نوشته اند كه قدیمی ترین خدای آریایی خدای وارونا بوده است كه( درریگ ودا) هم از آن نام برده شده است. وارونا معمولاً با صفت به معنای «مه دان» یا آگاه = كاشف اسرار به كار رفته است. خدایان دیگر همگی گرد این خدای بزرگ و توانا جمع اند.( هاشم رضی، ص ۱۱۶
) مهر (نیز یكی از خدایان كهن و باستانی آریایی است و تحقیقات نشان می دهد كه در عهد قبل از زرتشت دارای مقام و اهمیتی بسیار بوده است كه به صورت مؤثری در اوستا راه یافته و مقامی پیدا كرده است. (هاشم رضی، ص ۱۱۶
دین زرتشتی تعلیم می دهد كه تنها یك خدای متعال شایسته پرستش وجود دارد، قدرت، نور، زندگی، حقیقت و خوبی. نام خاص این خدا «اهورا مزدااست خدای حكیم یا دانای پاك. سراسر اوستا به ستایش این خدای واحد اختصاص دارد: اهورا مزدای خالق، تابان، پرشكوه، بزرگ ترین، زیباترین، باثبات ترین، حكیم ترین، كامل ترین و سخی ترین روح.
در گاثاها ، آن بخش از اوستا كه توسط خود زرتشت تألیف یافته، پاره ای خصوصیات و صفات برجسته به اهورا مزدا نسبت داده شده است: خالق، بصیر، علیم، قدرتمندترین، بزرگ ترین، مهربان، پدر عدالت یا حقیقت «آشا» پدر فكر نیك «وهومنه»، كریم «هوده»، بخشنده «
 مفهوم خدا در دین یهود
خدا در دین یهود یهوه» و «الوهیم» است. یهوه یعنی كسی كه هست و در تورات رازق و مالك هم دانسته شده است. در تورات یهود خدایی یگانه و واحد معرفی شده و خدایان دیگر نفی شده اند. یهوه بزرگ ترین خدا و پادشاه خوانده شده است. در متون یهودی صفات انسانی و اعضاء و دست و پا برای خدا معرفی شده است. یهوه در عین حال كه نامرئی است اما در عالم، حضور و تجلی دارد و در بین بنی اسرائیل حاضر است. متون یهودی بر قداست و تنزیه و تعالی یهوه تأكید بسیار دارند. یهوه، رأی زمان و مكان و فضا و همه مقولات است. او ضامن عدالت است. او خدایی است غیور و در عین حال آمرزنده و توبه پذیر، او خدایی عادل، مقدس، دوست دارنده و منطقی است نه یك سلطان مقتدر كه به دنبال انقیاد و تسلیم مخلوقات در برابر خویش بوده باشد. در پایان كتاب «اشعیای نبی» مفهومی از خداوند را كه همه موانع نژادی، زمانی و مكانی را به كناری می نهد به دست می دهند: خداوند قادر، بصیر، عادل، خالق، حاكم و منجی جهان.

نتیجه گیری

یاد خدا سبب قوت قلب انسان است مخصوصا وقتی که انسان در شرایط سختی قرار می گیرد، یاد کردن خدا که انسان از قدرت الهی استمداد کند، روحیه انسان را قوی می کند یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلوة. ای کسانی که ایمان آورده اید از صبر و نماز کمک بگیرید) .بقره/ 153 ( نماز ذکر خداست، قرآن می گوید از نماز مدد و نیرو بگیرید.
بدون اعتقاد به خدا و معاد، زندگی معنایی ندارد و تمام سرعت انسان به پوچی می‌رسد، تا جایی که گاهی چاره کار و راه نجات خود از تنهایی، بی پناهی و سردر گمی را خودکشی خواهد یافت و خداوند فرموده است: "آن کسی که از یاد من غفلت کند، زندگی سختی خواهد داشت و در روز قیامت نیز کور محشور می‌گردد. می‌گوید: چرا مرا کور محشور کردی، در حالی که چشم داشتم؟! خطاب می‌آید که: آیات و نشانه‌های ما به سوی تو آمد (در جان و دل و نیز به وسیله پیامبران) و تو آنها را فراموش کرده و غفلت کردی، و امروز نیز فراموش شده‌ای همان حقیقت برایت تجسم یافت، تجسم کوری در دنیا.


منابع

1-آموزگار ، حبیب الله ، 1270 ، راه های خداشناسی ، تهران
2-روزبه،رضا،خداشناسي


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر