چكيده
نوشتار حاضر نقدی است بر مقاله «معرفي دين اسلام». دین، عقاید و دستورهای عملی و اخلاقی است که پیغمبران از طرف خدا برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند، دانستن این عقاید و انجام این دستورها سبب خوشبختی انسان در دو جهان است . مسلمانان براین باورند که خداوند، قرآن را به محمد از طریق جبرئیل فروفرستادهاست. به باور مسلمانان خدا بر بسیاری از پیامبران، وحی فرستاده و محمد آخرین آنان است.ابراهیم، موسی، عیسی و دیگر پیامبران میدانند و معتقدند که اسلام کاملترین و آخرین آیین الهی است.از مطالعه آیات قرآن بهدست میآید که دین نوعی هدایت است.در نوشتار حاضر با مراجعه به منابع دینی اسلام را آنگونه كه عقلاني بوده به تصوير كشيده ام.
مسلمانان محمد را اعادهکننده ایمان توحیدی خالص
مسلمانان محمد را اعادهکننده ایمان توحیدی خالص
واژگان كليدي:اسلام،دين،آيات قرآن،ييامبران،وحي
مقدمه
در مفهوم دین، زیباترین جملات این است كه، دین یك سری از اعتقادات نسبت به وجود مبدأ كائنات به عنوان آفریدگار و پدیدآورندهی عالم، آگاه، قادر، غنی، عادل مطلق و جامع همه صفات جلالی و كمالات الوهی و ویژگیهای بارز و خصوصیات ثبوتی است، او همه چیز را میداند و بر هر چیزی تواناست، ذاتی است شنوا و بینا و همیشه زنده و مختار و با اراده بوده و دارای كلام و گفتگو با فرشتگان و پیامبران میباشد و جهان ماهیت از اویی و به سوی اویی داشته زیرا مبدا همان معاد بوده و راهنمایان حركت، عقل و وجدان سالم انسانی و پیامبران الهی هستند كه خداوند با لطف خود در میان مردم اینان را مبعوث فرموده و پس از آنان، علما و جانشینان ادامه دهنده راه آنان میباشند.
ولی جالب است كه مفهوم بارز این لغت و مصداق كامل واژه دین، همان دین اسلام است كه قرآن صراحتا آن را چنین بیان میدارد: "ان الدین عندالله الاسلام" (آل عمران 19) البته منظور این نیست كه ادیان گذشته با این نام خوانده شدهاند، اما هدف این است كه تمام انبیاء بر مبنای اسلام و تسلیم شدن در مقابل حق همه مردم را به خداشناسی و احكام اعتقادی و عملی و اخلاقی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی سالم، ایده آل، معتدل، میانه رو و بدون افراط و تفریط دعوت كردهاند چنان كه خود ابراهیم خلیل الله «ع» مسلمانان را با این دین خوانده و معرفی كرده است : "هو سماكم المسلمین من قبل و فی هذا" (حج 78) پس مسلمین در واقع از ابتدای بعثت انبیاء به عنوان جوامعی كامل و معتدل، دین اسلام را تحت عنوان آئین سعادت بخش در دو قلمرو مادی و معنوی پذیرفته و آن را به عنوان جامع ترین، پویاترین و بانشاط ترین مكتب قبول نموده اند و ریشه امت اسلامی، ریشهای قدیمی، اصیل و مستحكم میباشد.
ولی جالب است كه مفهوم بارز این لغت و مصداق كامل واژه دین، همان دین اسلام است كه قرآن صراحتا آن را چنین بیان میدارد: "ان الدین عندالله الاسلام" (آل عمران 19) البته منظور این نیست كه ادیان گذشته با این نام خوانده شدهاند، اما هدف این است كه تمام انبیاء بر مبنای اسلام و تسلیم شدن در مقابل حق همه مردم را به خداشناسی و احكام اعتقادی و عملی و اخلاقی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی سالم، ایده آل، معتدل، میانه رو و بدون افراط و تفریط دعوت كردهاند چنان كه خود ابراهیم خلیل الله «ع» مسلمانان را با این دین خوانده و معرفی كرده است : "هو سماكم المسلمین من قبل و فی هذا" (حج 78) پس مسلمین در واقع از ابتدای بعثت انبیاء به عنوان جوامعی كامل و معتدل، دین اسلام را تحت عنوان آئین سعادت بخش در دو قلمرو مادی و معنوی پذیرفته و آن را به عنوان جامع ترین، پویاترین و بانشاط ترین مكتب قبول نموده اند و ریشه امت اسلامی، ریشهای قدیمی، اصیل و مستحكم میباشد.
معرفي دين
دین از الفاظی است که بسیار بر زبان ها جاری می باشد و معمولا به کسی دیندار گفته می شود که خدائی برای جهان اثبات کند و برای خشنودی او اعمالی مخصوص را انجام می دهد. بنابراین دین، عقاید و دستورهای عملی و اخلاقی است که پیغمبران از طرف خدا برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند، دانستن این عقاید و انجام این دستورها سبب خوشبختی انسان در دو جهان است .
از مطالعه آیات قرآن بهدست میآید که دین نوعی هدایت است.
چنانکه میفرماید: «فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون، اگر از جانب من هدایتی برای شما آمد، پس آن کس که هدایت مرا پیروی کند، بر آنان بیمی نیست و نه آنان محزون خواهند بود.»
در جای دیگر فرموده است: « قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما مله ابراهیم حنیفا و ماکان من المشرکین.بگو به درستی که پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است و آن دینی استوار (یعنی) آیین حنیف ابراهیم
از مطالعه آیات قرآن بهدست میآید که دین نوعی هدایت است.
چنانکه میفرماید: «فاما یاتینکم منی هدی فمن تبع هدای فلاخوف علیهم و لاهم یحزنون، اگر از جانب من هدایتی برای شما آمد، پس آن کس که هدایت مرا پیروی کند، بر آنان بیمی نیست و نه آنان محزون خواهند بود.»
در جای دیگر فرموده است: « قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما مله ابراهیم حنیفا و ماکان من المشرکین.بگو به درستی که پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است و آن دینی استوار (یعنی) آیین حنیف ابراهیم
است؛ او از مشرکان نبود.»
چنان که کتابهای آسمانی چون تورات و انجیل و قرآن به عنوان کتب هدایت توصیف شدهاند، روشن است که این کتب، مشتمل بر عقاید و احکام و آداب دینی بودهاند.
در این باره قرآن میفرماید: « شهر رمضان الذی انزل فیه القران هدی للناس ...ماه رمضان که قرآن برای هدایت مردم در آن نازل گردید.»
و درباره تورات و انجیل میفرماید: « وانزل التوراه والانجیل من قبل هدی للناس.قبل از این، تورات و انجیل را برای هدایت انسانها نازل کرد.» بنابر این، دین، رسالت هدایت بشر را برعهده دارد.
چنان که کتابهای آسمانی چون تورات و انجیل و قرآن به عنوان کتب هدایت توصیف شدهاند، روشن است که این کتب، مشتمل بر عقاید و احکام و آداب دینی بودهاند.
در این باره قرآن میفرماید: « شهر رمضان الذی انزل فیه القران هدی للناس ...ماه رمضان که قرآن برای هدایت مردم در آن نازل گردید.»
و درباره تورات و انجیل میفرماید: « وانزل التوراه والانجیل من قبل هدی للناس.قبل از این، تورات و انجیل را برای هدایت انسانها نازل کرد.» بنابر این، دین، رسالت هدایت بشر را برعهده دارد.
اسلام
اسلام یک دین یکتاپرستانه و از دینهای ابراهیمی است. واژه اسلام از ریشه س-ل-م است و معانی گوناگونی مانند «تسلیم شدن» دارد. پیروان اسلام را «مسلمان» میگویند.
مسلمانان براین باورند که خداوند، قرآن را به محمد از طریق جبرئیل فروفرستادهاست. به باور مسلمانان خدا بر بسیاری از پیامبران، وحی فرستاده و محمد آخرین آنان است. مسلمانان محمد را اعادهکننده ایمان توحیدی خالص ابراهیم، موسی، عیسی و دیگر پیامبران میدانند و معتقدند که اسلام کاملترین و آخرین آیین الهی است.
اسلام به معنای تسلیم شدن و گردن نهادن است اسلام یعنی تسلیم در مقابل دستورات دینی و الهی. قرآن کریم دین آخرین پیامبرش را از آن جهت اسلام نامیده است که برنامه کلی آن تسلیم شدن انسان در برابر خدای یگانه است، البته پیش از پيامبر اسلام (ص) حضرت ابراهیم (ع) از "مسلمان" بودن سخن گفت.
دين اسلام دینی است جهانی و همیشگی و یک سلسله امور اعتقادی و مقررات اخلاقی و عملی است که به کار بستن آنها سعادت و نیکبختی انسان را در دنیا و آخرت تأمین می کند. مقررات دین اسلام که از جانب آفریدگار جهان فرستاده شده طوری است که هر فردی از افراد بشر و هر جامعه ای از جامعه های انسانی که آنها را به کار بندد، بهترین شرایط زندگی و مترقی ترین کمال انسانی برایش فراهم خواهد شد. دین اسلام آثار نیکوی خود را به طور مساوی به همه کس و هر جامعه ای می بخشد و بزرگ و کوچک، دانا و نادان، مرد و زن، سفید پوست و سیاه پوست، شرقی و غربی بدون تفاوت می توانند از فواید و مزایای این آیین پاک برخوردار شوند و نیازمندی های خود را به نحو احسن و اکمل رفع نمایند.
دين اسلام دینی است جهانی و همیشگی و یک سلسله امور اعتقادی و مقررات اخلاقی و عملی است که به کار بستن آنها سعادت و نیکبختی انسان را در دنیا و آخرت تأمین می کند. مقررات دین اسلام که از جانب آفریدگار جهان فرستاده شده طوری است که هر فردی از افراد بشر و هر جامعه ای از جامعه های انسانی که آنها را به کار بندد، بهترین شرایط زندگی و مترقی ترین کمال انسانی برایش فراهم خواهد شد. دین اسلام آثار نیکوی خود را به طور مساوی به همه کس و هر جامعه ای می بخشد و بزرگ و کوچک، دانا و نادان، مرد و زن، سفید پوست و سیاه پوست، شرقی و غربی بدون تفاوت می توانند از فواید و مزایای این آیین پاک برخوردار شوند و نیازمندی های خود را به نحو احسن و اکمل رفع نمایند.
جامعيت اسلام از دیدگاه قرآن قرآن کریم که منشور جهاني اسلام است، در آیات متعددی بر جامعیت خود تاکید دارد. آیاتی که در ادامه میآید به روشنی بر این مطلب دلالت میکند.
« و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء: و کتاب (قرآن) را که بیانگر هر چیز است، بر تو فرو فرستادیم»
از آنجا که هدف اصلی قرآن کریم هدایتبشر است (هدی للناس)مقصود از هر چیز، اموری است که هدایت انسان به آنها بستگیدارد، از قبیل عقاید و اخلاق و اعمال و رفتار انسان.
«یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم قرآن کتابی است که به حق،و راه راست هدایت میکند.»
روشن است که در "حق"، نقصان و نارسایی راه ندارد و راه راست راهیاست که سالک خویش را به مقصود میرساند، و این، در گرو جامعیت تعالیم و احكام اسلام است. « و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه) کتاب (قرآن) را به حق بر تو فرو فرستادیم در حالی که کتب آسمانی پیشین را تصدیقکرده ومهیمن بر آنها است.»
بر اساس این آیه، قرآن کریم سه ویژگی دارد:
1) کتابی است بر حق، و حقانیت چنان که پیش از این یادآورشدیم با کمال و جامعیت ملازمه دارد.
2) تصدیق کننده کتب آسمانی پیشین است، و چون کتب آسمانی پیشین نیز در زمان خود از جامعیت برخوردار بودند، پس قرآن کریم نیز دارای جامعیت است. قرآن کریم در دو آیه، تورات را بیانگر همهچیز، یعنی همه مسایل مربوط به هدایت بنی اسرائیل، توصیف کردهاست «و تفصیلا لکل شیء»
3) بر کتب آسمانی پیشین هیمنه و برتری دارد، و این به دلیلخاتمیت شريعت اسلام است که جامعیت آن باید متناسب با جهانی و نهایی بودن آن باشد.
جامعيت اسلام از دیدگاه روایات در احادیثی از پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین علیهم السلام نیز جامعيت اسلام تاکید شده است، در این جا نمونههایی را یادآور میشویم:
از پیامبر گرامی (ص) روایتشده است که در سفر حجه الوداع فرمودند: ای مردم هیچ چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک سازد، و از دوزخ دور کند، مگر این که شما را به آن امر کردهام، و هیچ چیزی نیست که شما را از بهشت دور سازد، به دوزخ نزدیککند. مگر این که شما را از آن نهی کردهام .
از امام صادق (ع) روایتشده که فرمود: خداوند در قرآن همه احکام مورد نیاز بشر را بیان کرده است.
سوگند به خدا، هیچ چیزی را که بشر در امر هدایت خود به آن نیاز دارد، فروگذار نکرده است، تا کسی نتواند عذر آورده، بگوید: اگر این حکم، مورد نظر خداوند بود، در قرآن بیان میشد، آگاه باشید که آن حکم در قرآن آمده است.
از امام باقر (ع) روایتشده که فرمود: خداوند، هر آنچه را که امت در مسیر هدایت خویش به آن نیازدارد، در کتاب خود فرو فرستاده و برای پیامبر (ص) بیان کردهاست و برای هر چیزی حکم و قانونی است و برای آن حد، دلیلی قرار داده است، و برای کسی که از آن حد و قانون الهی تجاوز کند نیز حدی و حکمی مقرر کرده است.
از امام صادق (ع) روایتشده که فرمود: هیچ امری نیست که دو نفر در آن اختلاف کنند، مگر این که برای آن اصل و قاعدهای در کتاب الهی وجود دارد، گرچه عقل افراد به آن نمیرسد.
(یعنی برای تبیین آن رجوع به اهل بیت لازم است) از امام علی (ع) روایتشده که فرمود: پیامبر اکرم (ص) در زمانی که مردم در گمراهی آشکار به سر میبردند، با کتابی برانگیخته شد که تصدیق کننده کتب آسمانی پیشین و بیانگر حلال و حرام بود، آن کتاب قرآن است... من شما را از آن با خبر میسازم، به تحقیق که علم گذشته و آینده، تا روز قیامت، و آن چه مربوط به حکم و داوری میان شماست در آن است، اگر از من بپرسید، شما را آگاه خواهم کرد.
امام صادق (ع) فرمود: هیچ چیزی نیست مگر این که حکم آن در کتاب یا سنت وارد شده است.[25]
ابعاد وجودي انسان و جامعيت اسلام
« و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء: و کتاب (قرآن) را که بیانگر هر چیز است، بر تو فرو فرستادیم»
از آنجا که هدف اصلی قرآن کریم هدایتبشر است (هدی للناس)مقصود از هر چیز، اموری است که هدایت انسان به آنها بستگیدارد، از قبیل عقاید و اخلاق و اعمال و رفتار انسان.
«یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم قرآن کتابی است که به حق،و راه راست هدایت میکند.»
روشن است که در "حق"، نقصان و نارسایی راه ندارد و راه راست راهیاست که سالک خویش را به مقصود میرساند، و این، در گرو جامعیت تعالیم و احكام اسلام است. « و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه) کتاب (قرآن) را به حق بر تو فرو فرستادیم در حالی که کتب آسمانی پیشین را تصدیقکرده ومهیمن بر آنها است.»
بر اساس این آیه، قرآن کریم سه ویژگی دارد:
1) کتابی است بر حق، و حقانیت چنان که پیش از این یادآورشدیم با کمال و جامعیت ملازمه دارد.
2) تصدیق کننده کتب آسمانی پیشین است، و چون کتب آسمانی پیشین نیز در زمان خود از جامعیت برخوردار بودند، پس قرآن کریم نیز دارای جامعیت است. قرآن کریم در دو آیه، تورات را بیانگر همهچیز، یعنی همه مسایل مربوط به هدایت بنی اسرائیل، توصیف کردهاست «و تفصیلا لکل شیء»
3) بر کتب آسمانی پیشین هیمنه و برتری دارد، و این به دلیلخاتمیت شريعت اسلام است که جامعیت آن باید متناسب با جهانی و نهایی بودن آن باشد.
جامعيت اسلام از دیدگاه روایات در احادیثی از پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین علیهم السلام نیز جامعيت اسلام تاکید شده است، در این جا نمونههایی را یادآور میشویم:
از پیامبر گرامی (ص) روایتشده است که در سفر حجه الوداع فرمودند: ای مردم هیچ چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک سازد، و از دوزخ دور کند، مگر این که شما را به آن امر کردهام، و هیچ چیزی نیست که شما را از بهشت دور سازد، به دوزخ نزدیککند. مگر این که شما را از آن نهی کردهام .
از امام صادق (ع) روایتشده که فرمود: خداوند در قرآن همه احکام مورد نیاز بشر را بیان کرده است.
سوگند به خدا، هیچ چیزی را که بشر در امر هدایت خود به آن نیاز دارد، فروگذار نکرده است، تا کسی نتواند عذر آورده، بگوید: اگر این حکم، مورد نظر خداوند بود، در قرآن بیان میشد، آگاه باشید که آن حکم در قرآن آمده است.
از امام باقر (ع) روایتشده که فرمود: خداوند، هر آنچه را که امت در مسیر هدایت خویش به آن نیازدارد، در کتاب خود فرو فرستاده و برای پیامبر (ص) بیان کردهاست و برای هر چیزی حکم و قانونی است و برای آن حد، دلیلی قرار داده است، و برای کسی که از آن حد و قانون الهی تجاوز کند نیز حدی و حکمی مقرر کرده است.
از امام صادق (ع) روایتشده که فرمود: هیچ امری نیست که دو نفر در آن اختلاف کنند، مگر این که برای آن اصل و قاعدهای در کتاب الهی وجود دارد، گرچه عقل افراد به آن نمیرسد.
(یعنی برای تبیین آن رجوع به اهل بیت لازم است) از امام علی (ع) روایتشده که فرمود: پیامبر اکرم (ص) در زمانی که مردم در گمراهی آشکار به سر میبردند، با کتابی برانگیخته شد که تصدیق کننده کتب آسمانی پیشین و بیانگر حلال و حرام بود، آن کتاب قرآن است... من شما را از آن با خبر میسازم، به تحقیق که علم گذشته و آینده، تا روز قیامت، و آن چه مربوط به حکم و داوری میان شماست در آن است، اگر از من بپرسید، شما را آگاه خواهم کرد.
امام صادق (ع) فرمود: هیچ چیزی نیست مگر این که حکم آن در کتاب یا سنت وارد شده است.[25]
ابعاد وجودي انسان و جامعيت اسلام
اینک که با شواهد و دلایلکتاب و سنت بر جامعيت اسلام آشنا شدیم، به تطبیق احكام اسلام با ابعاد و ویژگیهاي وجودي انسان مي پردازيم.
حیات انسان دارای دو جنبه مادی و معنوی جسمی و روحی است و هر یک از این دو ویژگیهایی دارد که با توجه به آنها حیات انسان دارای سه بعد کلی است:
1 عقل و تفکر
2. طبیعت و غریزه
3. احساس و عاطفه.
بر این اساس نیازهای آفرینشی انسان عبارتند از:
الف) نیازهای طبیعی و غریزی از قبیل: خوراک، پوشاک، مسکن و غیره.
ب) نیازهای عاطفی و احساسی از قبیل: انس و الفت، محبت و دوستی، تعاون و همکاری و غیره.
ج) نیازهای عقلانی و اخلاقی از قبیل: عدالت، راستی، معرفت و غیره
بنابر این دين اسلام دین کامل، دین برتر و دین جاوید است زیرا:
از آنجا که دين اسلام برای تمام جهات زندگی انسان دستور و برنامه دارد و برنامه و دستورات آن کامل ترین دستورات، برای جامعه انسانی است و کتاب آن نیز جامع ترین کتابی است که از طرف خداوند برای هدایت و راهنمایی انسان ها نازل شده، از این روي اسلام به عنوان آخرین دین الهی در میان بشر است. و این کتاب برای همیشه هادی و راهنمای انسان ها خواهد بود. و هرگز مورد تحریف و دستبرد بشریت قرار نمیگیرد و هرگز نسخ نخواهد شد. علاوه بر دلیل عقلی، آیاتی از قرآن کریم از آن خبر داده است از آن جمله آیه شریفه که میفرماید: «و انه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید و این کتابی است شکستناپذیر که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمیآید»
به مقتضای این آیه و آیات دیگر، قرآن، کتاب ثابت و برقرار است که اعتبار جاویدانی آن از طرف پروردگار جهان امضاء شده است. قرآن را از آن جهت میتوان جامعترین کتاب گفت که در آن هم به جهات اجتماعی انسان و هم به جهات فردی، هم به امور دنیوی و هم امور اخروی انسان توجه شده است و با مراجعه و عمل به آن سعادت دنیا و آخرت انسان تأمین میگردد.
به دیگر تعبیر،اسلام دارای دستورات و مقرراتی است که با طبیعت و سرشت انسانی هماهنگی کامل دارد؛ زیرا در آن به همه خواستهها و نیازهای طبیعی و انسانی بشر توجه شده است و هیچ چیز از نظر، دور نشده و فرو گذار نگردیده است.
اسلام، دین جاوید پیامبران که از طرف خداوند حامل پیام وحی بودند به تناسب شرایط زمان و مکان با اندک اختلافی که در احکام عملی و شریعت داشتند در حقیقت همه از یک برنامه و ایدئولوژی، تبلیغ میکردند. این مکتب تدریجاً مطابق رشد و استعداد جامعه انسانی عرضه میشد تا بدانجا که بشریت از نظر شکوفائی استعداد به حدی رسید که این مکتب به صورت کامل و جامع عرضه شد و چون بدین نقطه رسید، نبوت پایان پذیرفت و کسی که این مکتب و ایدئولوژی را به صورت کامل برای بشریت به ارمغان آورد، حضرت رسول اکرم محمد مصطفی (ص) است و کتابی که در آن، مطالب کامل این دین و دستورات و مقررات آن بیان گردیده است قرآن کریم است.
حال باید بدانیم که معارف دين اسلام به طور کلی به سه بخش تقسیم می گردد:
الف- اصول دین: اصول اساسی و اعتقادي اسلمي،ب- اخلاق.
ج- فروع فقهی و احکام.
گرچه هر یکی از این امور نیازمند به شرح و بسط است، امّا به طور خلاصه ذیل هر عنوان، مطالب مختصری در شرح آن ارائه می شود:
الف- اصول اساسی و اعتقادي اسلام
اصول دین (ریشه و پایه های اصلی دین) بر چند اصل استوار است:
1- توحید، یعنی اعتقاد به یگانگی خدای جهان. قرآن کریم که کتاب آسمانی دين اسلام است از راه های گوناگون درباره اثبات توحید و تشریع معارف توحید برای بشر سخن گفته است. از آن میان فرمود: «در آفرینش آسمان ها و زمین از برای اهل ایمان آیه ها و نشانه هائی است که آنان را به سوی توحید رهبری می نماید، و در آفرینش خودتان و این همه جنبندگان که در زمین پراکنده می باشند علائم و آثاری است که اهل یقین و دانش را به یگانگی خداوند می رساند».
خلاصه پیام این آیه مبارکه آن است که در اختلافاتی که شب و روز پیدا می کند و در نتیجه گاهی با هم برابر، گاهی از همدیگر درازتر و کوتاه تر و گرم تر و سردتر می شوند و هم چنین در بارانی که خدای متعال از آسمان نازل می کند و به واسطه آن زمین مرده را زنده می سازد، و همچنین در متوجه ساختن و گردانیدن بادها از سوئی به سوی دیگر، دلایل و شواهد زیادی است که صاحبان عقل و فهم را به دین حق و پذیرش توحید فرا می خواند.
در نتیجه مشاهده اجزاء به هم پیوسته این جهان پهناور و گردش عمومی حیرت انگیز آن و نظام های جزئی خیره کننده و مرتبط به هم که در هر گوشه و کنار آن در جریان است برای هر انسانی خردمند روشن می سازد که جهان هستی و هر چه در آن است در وجود و بقاء خود از یک وجود و مقام فناناپذیری سرچشمه می گیرد که با قدرتی بی کران و علم بی پایان خود جهان را آفریده است.
2- عدل، اصل دوم از اصول دين اسلام عدل است. بی عدالتی و ظلم ریشه در نیازمندی افراد ظالم و غیرعادل دارد و نوعاً برای رفع نیاز خود دست به بی عدالتی می زند. امّا از آن جا که هیچ گونه نیازمندی به ساحت مقدس آفریدگار جهان راه ندارد، هر حکمی که از مصدر جلال صادر می شود، اگر حکمی تکوینی است برای تأمین مصالح عامه است که در محیط آفرینش باید مراعات شود و اگر حکم تشریعی است برای سعادت و نیکبختی بندگان است. و منافع به خودشان بر می گردد. قرآن کریم می فرماید: «ان الله لایظلم مثقال ذرة»، یعنی خدای متعال به اندازة سنگینی یک ذره ظلم نمی کند. و نیز فرمود: «و ما الله یرید ظلماً للعباد»؛ خدای متعال نمی خواهد به بندگان خود ظلم کند.
3- نبوت، اصل سوم نبوت است. گرچه که انسان خیر و شر و نفع و ضرر خود را اجمالاً از راه عقل درک می کند، ولی همان عقل غالباً خود را باخته و از خواهش های نفسانی پیروی می نماید و گاهی نیز راه خطا می رود. بنابر این قطعی است که هدایت خدائی باید از راه دیگری علاوه بر راه عقل انجام گیرد و آن راه کاملا از خطا و لغزش مصون است و این راه همان راه نبوت است که خدای متعال دستورهای سعادت بخش خود را از راه وحی به یکی از بندگان خود بفهماند و به وی مأموریت دهد که آنها را به مردم برساند و آنان از راه امید و بیم و تشویق و تهدید به متابعت آن دستورات وادار نماید.
4: امامت، اصل چهارم امامت است، مراد از امامت پیشوائی در دین و دنیای مردم است و شخص پیشوا امام نامیده می شود، شیعه معتقد است که پس از درگذشت پیامبر از جانب خدای متعال امامی برای مردم تعیین شود که حافظ و نگهبان معارف و احکام دین باشد و مردم را به راه حق هدایت کند. پس در هر حال وجود امام لازم است تا معارف و قوانین حقیقی دین خدا پیش او محفوظ بماند و هر وقت مردم استعداد پیدا کردند بتوانند از راهنمای وی استفاده نمایند.
5: اصل پنجم معاد است، ایمان به معاد یعنی اعتقاد به اینکه خدای متعال همه را پس از مرگ زنده نموده و به حساب اعمال شان رسیدگی فرموده، نیکوکاران را پاداش نیک خواهد داد و بدکاران را به سزای کردار و رفتارشان خواهد رسانید. قرآن کریم در صدها آیه معاد را به مردم تذکر می دهد و هرگونه شک و تردید را از آن نفی می کند.
ب- اخلاق
دين اسلام به بشر می گوید که در زندگی صفات پسندیده ای اختیار کند و خود را با خوی های ستوده و نیکو بیارائید، وظیفه شناس، خیرخواه، بشر دوست، مهربان، خوش رو و دادگستر باشد و از حق دفاع کرده و از حدود و حقوق خود تجاوز نکند؛ به مال و عرض و جان مردم تعدی روا ندارد، در طلب دانش و بینش از هیچ گونه فداکاری و از خود گذشتگی کوتاهی ننماید و بالاخره عدل و اعتدال (میان روی) را در تمام امور زندگی پیشة خود سازد.
ج- عمل به دستورات دینی و احکام فقهی
دين اسلام دستور می دهد که در زندگی به کارهائی که خیر و صلاح خود و جامعه ما در آن است، عمل کنیم و از کارهایی که فساد و تباهی به بار می آورد دوری کنیم. و نیز می گوید به عنوان عبادت و پرستش پروردگار اعمالی مانند نماز، روزه، حج، زکات، امر به معروف و نهی از منکر و نظایر آن را که نشانه بندگی و فرمان برداری است به جای آوریم. برای دست یابی به احکام عملی می بایست به کتاب مرجع تقلید خود مراجعه نموده تا از احکام دقیق آن در اجرا و عمل به احکام چیزی فرو گذار نشود.
1 عقل و تفکر
2. طبیعت و غریزه
3. احساس و عاطفه.
بر این اساس نیازهای آفرینشی انسان عبارتند از:
الف) نیازهای طبیعی و غریزی از قبیل: خوراک، پوشاک، مسکن و غیره.
ب) نیازهای عاطفی و احساسی از قبیل: انس و الفت، محبت و دوستی، تعاون و همکاری و غیره.
ج) نیازهای عقلانی و اخلاقی از قبیل: عدالت، راستی، معرفت و غیره
بنابر این دين اسلام دین کامل، دین برتر و دین جاوید است زیرا:
از آنجا که دين اسلام برای تمام جهات زندگی انسان دستور و برنامه دارد و برنامه و دستورات آن کامل ترین دستورات، برای جامعه انسانی است و کتاب آن نیز جامع ترین کتابی است که از طرف خداوند برای هدایت و راهنمایی انسان ها نازل شده، از این روي اسلام به عنوان آخرین دین الهی در میان بشر است. و این کتاب برای همیشه هادی و راهنمای انسان ها خواهد بود. و هرگز مورد تحریف و دستبرد بشریت قرار نمیگیرد و هرگز نسخ نخواهد شد. علاوه بر دلیل عقلی، آیاتی از قرآن کریم از آن خبر داده است از آن جمله آیه شریفه که میفرماید: «و انه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید و این کتابی است شکستناپذیر که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمیآید»
به مقتضای این آیه و آیات دیگر، قرآن، کتاب ثابت و برقرار است که اعتبار جاویدانی آن از طرف پروردگار جهان امضاء شده است. قرآن را از آن جهت میتوان جامعترین کتاب گفت که در آن هم به جهات اجتماعی انسان و هم به جهات فردی، هم به امور دنیوی و هم امور اخروی انسان توجه شده است و با مراجعه و عمل به آن سعادت دنیا و آخرت انسان تأمین میگردد.
به دیگر تعبیر،اسلام دارای دستورات و مقرراتی است که با طبیعت و سرشت انسانی هماهنگی کامل دارد؛ زیرا در آن به همه خواستهها و نیازهای طبیعی و انسانی بشر توجه شده است و هیچ چیز از نظر، دور نشده و فرو گذار نگردیده است.
اسلام، دین جاوید پیامبران که از طرف خداوند حامل پیام وحی بودند به تناسب شرایط زمان و مکان با اندک اختلافی که در احکام عملی و شریعت داشتند در حقیقت همه از یک برنامه و ایدئولوژی، تبلیغ میکردند. این مکتب تدریجاً مطابق رشد و استعداد جامعه انسانی عرضه میشد تا بدانجا که بشریت از نظر شکوفائی استعداد به حدی رسید که این مکتب به صورت کامل و جامع عرضه شد و چون بدین نقطه رسید، نبوت پایان پذیرفت و کسی که این مکتب و ایدئولوژی را به صورت کامل برای بشریت به ارمغان آورد، حضرت رسول اکرم محمد مصطفی (ص) است و کتابی که در آن، مطالب کامل این دین و دستورات و مقررات آن بیان گردیده است قرآن کریم است.
حال باید بدانیم که معارف دين اسلام به طور کلی به سه بخش تقسیم می گردد:
الف- اصول دین: اصول اساسی و اعتقادي اسلمي،ب- اخلاق.
ج- فروع فقهی و احکام.
گرچه هر یکی از این امور نیازمند به شرح و بسط است، امّا به طور خلاصه ذیل هر عنوان، مطالب مختصری در شرح آن ارائه می شود:
الف- اصول اساسی و اعتقادي اسلام
اصول دین (ریشه و پایه های اصلی دین) بر چند اصل استوار است:
1- توحید، یعنی اعتقاد به یگانگی خدای جهان. قرآن کریم که کتاب آسمانی دين اسلام است از راه های گوناگون درباره اثبات توحید و تشریع معارف توحید برای بشر سخن گفته است. از آن میان فرمود: «در آفرینش آسمان ها و زمین از برای اهل ایمان آیه ها و نشانه هائی است که آنان را به سوی توحید رهبری می نماید، و در آفرینش خودتان و این همه جنبندگان که در زمین پراکنده می باشند علائم و آثاری است که اهل یقین و دانش را به یگانگی خداوند می رساند».
خلاصه پیام این آیه مبارکه آن است که در اختلافاتی که شب و روز پیدا می کند و در نتیجه گاهی با هم برابر، گاهی از همدیگر درازتر و کوتاه تر و گرم تر و سردتر می شوند و هم چنین در بارانی که خدای متعال از آسمان نازل می کند و به واسطه آن زمین مرده را زنده می سازد، و همچنین در متوجه ساختن و گردانیدن بادها از سوئی به سوی دیگر، دلایل و شواهد زیادی است که صاحبان عقل و فهم را به دین حق و پذیرش توحید فرا می خواند.
در نتیجه مشاهده اجزاء به هم پیوسته این جهان پهناور و گردش عمومی حیرت انگیز آن و نظام های جزئی خیره کننده و مرتبط به هم که در هر گوشه و کنار آن در جریان است برای هر انسانی خردمند روشن می سازد که جهان هستی و هر چه در آن است در وجود و بقاء خود از یک وجود و مقام فناناپذیری سرچشمه می گیرد که با قدرتی بی کران و علم بی پایان خود جهان را آفریده است.
2- عدل، اصل دوم از اصول دين اسلام عدل است. بی عدالتی و ظلم ریشه در نیازمندی افراد ظالم و غیرعادل دارد و نوعاً برای رفع نیاز خود دست به بی عدالتی می زند. امّا از آن جا که هیچ گونه نیازمندی به ساحت مقدس آفریدگار جهان راه ندارد، هر حکمی که از مصدر جلال صادر می شود، اگر حکمی تکوینی است برای تأمین مصالح عامه است که در محیط آفرینش باید مراعات شود و اگر حکم تشریعی است برای سعادت و نیکبختی بندگان است. و منافع به خودشان بر می گردد. قرآن کریم می فرماید: «ان الله لایظلم مثقال ذرة»، یعنی خدای متعال به اندازة سنگینی یک ذره ظلم نمی کند. و نیز فرمود: «و ما الله یرید ظلماً للعباد»؛ خدای متعال نمی خواهد به بندگان خود ظلم کند.
3- نبوت، اصل سوم نبوت است. گرچه که انسان خیر و شر و نفع و ضرر خود را اجمالاً از راه عقل درک می کند، ولی همان عقل غالباً خود را باخته و از خواهش های نفسانی پیروی می نماید و گاهی نیز راه خطا می رود. بنابر این قطعی است که هدایت خدائی باید از راه دیگری علاوه بر راه عقل انجام گیرد و آن راه کاملا از خطا و لغزش مصون است و این راه همان راه نبوت است که خدای متعال دستورهای سعادت بخش خود را از راه وحی به یکی از بندگان خود بفهماند و به وی مأموریت دهد که آنها را به مردم برساند و آنان از راه امید و بیم و تشویق و تهدید به متابعت آن دستورات وادار نماید.
4: امامت، اصل چهارم امامت است، مراد از امامت پیشوائی در دین و دنیای مردم است و شخص پیشوا امام نامیده می شود، شیعه معتقد است که پس از درگذشت پیامبر از جانب خدای متعال امامی برای مردم تعیین شود که حافظ و نگهبان معارف و احکام دین باشد و مردم را به راه حق هدایت کند. پس در هر حال وجود امام لازم است تا معارف و قوانین حقیقی دین خدا پیش او محفوظ بماند و هر وقت مردم استعداد پیدا کردند بتوانند از راهنمای وی استفاده نمایند.
5: اصل پنجم معاد است، ایمان به معاد یعنی اعتقاد به اینکه خدای متعال همه را پس از مرگ زنده نموده و به حساب اعمال شان رسیدگی فرموده، نیکوکاران را پاداش نیک خواهد داد و بدکاران را به سزای کردار و رفتارشان خواهد رسانید. قرآن کریم در صدها آیه معاد را به مردم تذکر می دهد و هرگونه شک و تردید را از آن نفی می کند.
ب- اخلاق
دين اسلام به بشر می گوید که در زندگی صفات پسندیده ای اختیار کند و خود را با خوی های ستوده و نیکو بیارائید، وظیفه شناس، خیرخواه، بشر دوست، مهربان، خوش رو و دادگستر باشد و از حق دفاع کرده و از حدود و حقوق خود تجاوز نکند؛ به مال و عرض و جان مردم تعدی روا ندارد، در طلب دانش و بینش از هیچ گونه فداکاری و از خود گذشتگی کوتاهی ننماید و بالاخره عدل و اعتدال (میان روی) را در تمام امور زندگی پیشة خود سازد.
ج- عمل به دستورات دینی و احکام فقهی
دين اسلام دستور می دهد که در زندگی به کارهائی که خیر و صلاح خود و جامعه ما در آن است، عمل کنیم و از کارهایی که فساد و تباهی به بار می آورد دوری کنیم. و نیز می گوید به عنوان عبادت و پرستش پروردگار اعمالی مانند نماز، روزه، حج، زکات، امر به معروف و نهی از منکر و نظایر آن را که نشانه بندگی و فرمان برداری است به جای آوریم. برای دست یابی به احکام عملی می بایست به کتاب مرجع تقلید خود مراجعه نموده تا از احکام دقیق آن در اجرا و عمل به احکام چیزی فرو گذار نشود.
ریشهشناسی واژه
اسلام در زبان عربی از ریشهٔ (س-ل-م) که به معنای «تسلیمشدن»، «واگزاری»، «آشتی» و «صلح» است، گرفته شدهاست. «سلام» نیز برگرفته از همین سه حرف است.
«مسلم» (مسلمان) نیز یعنی کسی که از اسلام تبعیت میکند یا کسی خود را به خداوند تسلیم میکند.
ورود به اسلام
پذیرش اسلام از سه روش امکان دارد: گفتن شهادتین، با انجام دادن کارهای ویژه مسلمانان، اسلام با پیروی از اعمال مسلمانان.
باورها
2. نبوت : یعنی اعتقاد به ضرورت فرستادن پیامبران از سوی خداوند برای راهنمایی بشر .( و اعتقاد به پیامبری محمد).
3. معاد : یعنی اعتقاد به وجود جهانی که بعد از فروپاشی این جهان کنونی ، نمایان میشود و در آن جهان نیکان و بد کرداران به سزای کردار خویش می رسند.
در میان این اصول آنچه ریشه بقیه است ، توحید میباشد ، به طوری که دین شناسان مسلمان می کوشند تا با اثبات آن بقیه اصول و فروع را ثابت کننداعتقاد به هر کدام از این اصول ، باورهایی را به عنوان زیر شاخه موجب می شود.
اسلام و ادیان دیگر
مسلمانان بر این باورند که خدا پیام خود را از راه وحی بر محمد و پیامبران دیگر از جمله آدم، نوح، ابراهیم، موسی و عیسی فروفرستاد.
در واقع مسلمانان معتقدند که دین خدا در اصل از آدم تا محمد یکی است و این اصول در قرآن گردآمدهاند. متون اسلامی اینگونه بیان میکنند که یهودیت و مسیحیت مشتقاتی از تعالیم ابراهیم بوده و در نتیجه از دینهای ابراهیمی به شمار میآیند. قرآن، از یهودیان و مسیحیان (و دیگر معتقدان به ادیان با منشأ الهی ) به صورت «اهل کتاب» یاد میکند.
در واقع مسلمانان معتقدند که دین خدا در اصل از آدم تا محمد یکی است و این اصول در قرآن گردآمدهاند. متون اسلامی اینگونه بیان میکنند که یهودیت و مسیحیت مشتقاتی از تعالیم ابراهیم بوده و در نتیجه از دینهای ابراهیمی به شمار میآیند. قرآن، از یهودیان و مسیحیان (و دیگر معتقدان به ادیان با منشأ الهی ) به صورت «اهل کتاب» یاد میکند.
نام خدا
الله نام ویژهٔ خدای یکتا در قرآن و نوشتارهای اسلامی است. با این حال فارسیزبانان معمولاً از واژهٔ خدا استفاده میکنند. البته خدا در قرآن نامهای زیادی مانند غفور ( بسیار بخشایشگر)، رحمان ( بخشنده)، رحیم( مهربان)، اوّل ( نخست)، آخر ( پایان)، کبیر ( بسیار برتر)، مجید( بسیار باشکوه)و… دارد. به باور مسلمانان خداوند در اسلام به زبان اصلی که همان زبان عربی فصیح (زبان قرآن) است ۱۰۰۱ نام دارد که یک نام خداوند، نام اعظم است . بیشتر اسامی خدا در اسلام، نشاندهندهٔ برتری مطلق است و در ساختار بیشتر این نامها صفتهای عالی بهکار رفتهاند.
مذهبها و زیرشاخهها
نقشه پراکندگی مذاهب اسلامی
مسلمانان به دو مذهب عمده شیعه و سنی بخش میشوند. هر یک از این دو فرقه انشعاباتی دارند. برای نمونه صوفیگری در میان شیعه و سنی وجود دارد.
سنّی
اهل سنت بر این باورند محمد، پیامبر اسلام، پس از خود جانشینی تعیین نکرد و پس از فوت محمد مسلمانان آن زمان بر اساس شورا یک تن را به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب کردهاند. در آغاز در سقیفهٔ بنی ساعده، ابوبکر را که از صحابه (یاران) و نزدیکان محمد بود و در میان مسلمانان محبوبیت و اعتبار زیادی داشت، برای خلافت پس از محمد بر جامعه نوبنیاد مسلمانان انتخاب کردند. به باور سنّیان پس از ابوبکر، عمر، عثمان و علی خلفای مسلمانان هستند.
شیعه
شیعیان بر این باورند که امام و جانشین پیامبر اسلام از راه نص شرعی تعیین میشود و امامت علی، نخستین امام شیعیان و دیگر امامان شیعه نیز از راه نص شرعی ثابت شدهاست. اصول دین در تشیّع پنجگانه است و علاوه بر سه اصل دین توحید، نبوت و معاد، به دو اصل دیگر یعنی عدل و امامت نیز باور دارند:
- عدل:یعنی اعتقاد به عدالت خداوند
- امامت:یعنی اعتقاد به ضرورت فرستادن امامان از سوی خداوند برای راهنمایی بشر .
مهمترین مذاهبی که از شیعه منشعب شدهاند، عبارتاند از دوازدهامامی، اسماعیلیه، زیدیه، کیسانیه، واقفیه و فطحیه.
کتاب مقدس
قرآن، کتاب مقدس مسلمان است و به زبان عربی نوشته شدهاست، که طبق مندرجات آن و باور مسلمانان توسط وحی الهی به محمد فروفرستاده شد.
به اعتقاد مسمانان «قرآن وحی نامه اعجازآمیز الهی است، که به زبان عربی واژه به واژه توسط فرشته وحی، جبرئیل امین ، از جانب خداوند و از لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبر اسلام هم اجمالا یکباره، و هم کمکم در طول ۲۳ سال نازل شدهاست.»
این کتاب معتبرترین متن دینی نزد مسلمانان است و مسلمانان آن را «معجزه» و «سند اثبات پیامبری» محمد میدانند. تمام مذاهب اسلامی بر درستی متن آن اتفاق نظر دارندو اختلاف در نحوه خواندن متن، تفسیر و احیانا ترتیب آن است. میزان این اتفاق نظر به اندازهایست که شیعیان دوازدهامامی ایران و وهابیان عربستان رسمالخط واحدی از قرآن را بهکار میبرند مسلمانان روی بیخطابودن کتاب قرآن تاکید دارند.
اسلام و جهان
پیامبر اسلام در زمانی که در مدینه بود ، برای سران امپراتوریهای مختلف نامه نگاری کرد و آنها را به اسلام دعوت نمود. یکی از این نامهها خطاب به خسرو پرویز شاه ایران بود.اما وی به نامه محمد پاسخی نداد. پس از درگذشت محمد، مسلمانان در زمان خلیفه دوم به فرمان عمر، به ایران حمله کردند. و طی تقریباً ۱۰ سال ایران جز نواحی گیلان و مازندران گشوده شد.
مسیحیت دین صلح،اسلام دین خشونت!
در ابتدا بيان اين مطلب بايسته است كه اديان الهي در مسائل مهمي مانند صلح و جنگ، تفاوت ندارد، بدين معنا كه دين مسيحيت مردم را به صلح و صفا فرا خوانده باشد و اسلام به خشونت تفاوت هايي كه در اديان الهي وجود دارد، ريشه در شرايط زمان و ميزان رشد فكري انسانها دارد، همان گونه كه در سيره معصومان (ع) شرايط زمان و مكان تاثير گذار ميباشد، پيامبر (ص) در يك مقطع زماني با دشمنان صلح ميكند و در مقطع زماني ديگر به دفاع و جهاد ميپردازد. برخي از امامان ما قيام و برخي ديگر صلح ميكنند.
بر اين اساس معرفي اسلام به عنوان دين شمشير و خشونت غالباً جنبه تبليغاتي داشته و اتهامي است نسبت به آن روا داشته شده است.
به نظر ميرسد عوامل زير در متهم نمودن اسلام به خشونت مؤثر بودهاند:
1.سياست اسلام ستيزي دشمنان : يكي از علل عمده معرفي شدن اسلام به عنوان دين خشونت، سياستهاي استكبار جهاني عليه اسلام و مسلمانان است، استعمار ستيزي دين اسلام و روحيه استقلالطلبي مسلمانان و الهام گرفتن از آيات جهاد در قرآن، منافع استعمار را به خطر انداخته و همين موجب شد كه آنها در صدد مقابله با آن بر آيند، بهترين راه را در مبارزه با ريشه اين احساس و انگيزه در مسلمانان ديدهاند و آن هدف گرفتن آيات جهاد و سيره پيامبر (ص) بوده است، به همين خاطر آنها اسلام را خشونت گرا معرفي مينمايند.
اين در حالي است كه جنگ افروزان غرب ركورد دار خشونت در جهان هستند، در جنگ جهاني اوّل و دوم حدود 63 ميليون انسان كشته شدند، اين كشتار را آناني به وجود آوردند كه اسلام و مسلمانان را به خشونت معرفي كرده و از طرفداران دين مسيح هستند جالب آن كه در هر دو جبهه فقط خود شان بودهاند يا ميدان اصلي جنگ ميان خود آنها بوده آيا قتل عام صد هزار انسان در كوبا، ويتنام و افغانستان از سوي همانها به وجود نيامده است كه امروزه ناقوس صلح جويي تساهل صدا در ميآورند در گذشته تاريخ وضع آنان فاجعه بارتر بوده است، آنان بودند كه جنگهاي صليبي را به وجود آورده و تا توانستند مسلمانان را كشتند.
گوستاولوبون مسيحي از قول روبرت راهب كه خود در جنگ حضور داشت گزارش ميدهد: "لشكر ما (صليبيها) در گذرگاهها، ميدنها و پشت بامها، در حركت بودند و مثل شير مادهاي كه بچهاش را ربوده باشد، از قتل عام لذت ميبردند، اطفال را پاره پاره ميكردند و جوانان و پيرها را در يك رديف از دم شمشير ميگذراندند و چندين نفر را در يك ريسمان به دار ميآويختند".(1)
گوستا ولوبون در خصوص رفتار مسلمانان با مسيحيان مينويسد: "صلاح الدين سردار فاتح مسلمانان به عيسويان بيت المقدس عفو عمومي داد و براي فليپ، و "ريشار" در ايام بيماري از انواع اغذيه و ادويه مقوي ميفرستاد"(2)
بعد از جنگهاي صليبي در اسپانيا مسلمانان را قتل عام كردند و با قي مانده را به دريا ريختند كه اين يكي از مظاهر نسل كشي است در زمان حاضر مي بينيم كه به نسل كشي مسلمانان در بالكان رو آوردند و دهها هزار مسلمان بيگناه بوسني را كشتند نيز همانها امروزه مدام فلسطينيان مظلوم را به خاك و خون ميكشانند.
بنابر اين كاملاً روشن و آشكار است كه جنايتها و كشتار مسلمانان توسط مسيحيان و يا حتي كشتار خودشان بسيار بيشتر از مسلمانان بوده است، اما متأسفانه با ابزار تبليغاتي گستردهاي كه دارند، اين امر را وارونه جلوه ميدهند. 2.جنگها در حوزه تاريخ اسلام :يكي از عوامل مهم كه زمينه اتهام خشونت گرايي اسلام را فراهم نمود، جنگ هايي بود كه در حوزه تاريخ اسلام شكل گرفتند آن جنگهايي كه در زمان پيامبر(ص) به وجود آمده بود، جنبه دفاعي داشت و از هدف متعالي حمايت از مستضعفان بهرهمند بود و حال اگر در دوره برخي از سلسلههاي ستمگر با نام اسلام، جنگهاي ظالمانه را بر راه انداختند، اين كار منحصر به آنان نيست، در همه كشورها در طول تاريخ كم و بيش چنين اتفاقي وجود دارد ميان پيروان ديگر اديان بسيار اتفاق افتاده است كه بر خلاف آموزههاي ديني خود، به خونريزي رو آوردهاند، بنابر اين اگر پادشاهي با انگيزه مادي و با نام اسلام به خشونت رو آورده باشد و نبايد اين كار را به نام اسلام تمام كرد، همان گونه كه تاريخ يهود و مسيحيت شاهد جنگها و خشونتها بوده است اما اين خشونتها به گونهاي تفسير و توجيه شده است كه گويا اصلاً اتفاقي نيافتاده است: افكار عمومي نيز به آنها توجه ندارد و آن را ناديده ميگيرد.
3. عدم معرفي ابعاد اسلام : يكي از عوامل بسيار مؤثر در متهم ساختن اسلام به عنوان دين خشونت، عدم معرفي ابعاد و جامعيت اسلام است، اسلام همان گونه كه آيات جهاد، دفاع و جنگ دارد، آيات صلح و زندگي مسالمتآميز نيز دارد، اگر آيات صلح قرآن بيشتر از آيات جهاد آن نباشد كمتر نخواهد بود، متأسفانه آن چه كه بدان پرداخته شده، بُعد جهاد و جنگ اسلام بوده، معرفي بُعد صلح اسلام بسيار كم رنگ ميباشد و عامل گسترش اسلام را جنگها ميدانند!
در حالي كه اين تفكر به وسيله حتي برخي از متفكران با انصاف غربي رد شده است.
گوستاولوبون مينويسد: زور شمشير موجب پيشرفت قرآن نشده، زيرا رسم اعراب (مسلمانان) اين بود كه هر كجا را فتح ميكردند، مردم آن جا را در دين خود آزاد ميگذاردند، اين كه مردم مسيحي از دين خود دست بر ميداشتند و به دين اسلام ميگرويدندو زبان عرب را به جاي زبان مادري خود بر ميگزيدند، بدان علت بود كه عدل و دادي كه از عربهاي فاتح ميديدند، از زمامداران پيشين خود نديده بودند."(3)
در قرآن از پيامبر اسلام (ص) به عنوان پيامبر صلح و صفا ياد شده است.(4)
در برخي از روايات از اسلام به عنوان دين سهله (آسانگير) تعبير شده است. (5)
در مقابل همه اين برخوردهاي منفي در مورد اسلام، در دين مسيحيت بر عكس دين اسلام تبليغ ميشود، بدين معنا كه دستورها و آموزههاي صلح آن بسيار پر رنگ جلوه داده شده است حتي به شعار رو آوردند كه دين مسيح، پيام آور صلح و صفا است، مسيحيان در معرفي دين مسيح به عنوان "دين صلح گرا" موفق بودهاند از سوي ديگر دين تحريف شده مسيحيت با منافع استكبار تضاد نداشت و اين امر موجب شد كه استكبار عليه دين مسيح تبليغات انجام نداده و گاهي از آن دفاع نمايد، حال آن كه دين مسيح همان گونه كه آموزهها و برنامههاي صلحآميز دارد، برنامههاي جهاد و ستم ستيزي نيز دارد. اصولاً ديني كه برنامه دفاع و مقابله با دشمنان نداشته باشد و در رفع ستم از جهانيان سخني نداشته باشد، دين ناقصي است.
4. قيامها :قيام هايي كه آزادي خواهان و مصلحان انجام دادند، نيز در اتمام اسلام به خشونت مؤثر بودهاند قيامهاي كه شيعيان در طول تاريخ عليه حاكمان ستمگر انجام دادند و قيامهاي كه امروزه مسلمانان به منظور دفاع از جان، مال و سرزمين خويش انجام ميدهند.
اين دسته از قيامها زمينه تبليغ دشمن را فراهم نموده و دشمن مسلمانان به ويژه شيعيان را خشونت گرا معرفي نموده، حال آن كه در تاريخ مسيحيت نهضتهاي اصلاحي و انقلابهاي آزادي بخش شكل نگرفتهاند و يا خيلي كم رنگ است.
5.عملكرد برخي از مسلمانان تندرو : متأسفانه عملكرد برخي از مسلمانان موجب شده است برخي اسلام را به عنوان دين خشونت بشناسند، عملكرد گروه هايي مانند طالبان و يا برخي از مسلمانان تندرو، فضاي جامعه امروزه را آلوده كرده است، همان گونه كه در طول تاريخ گروهها و افراد افراطي بودند كه از برنامههاي اسلام، برداشتهاي غير منطقي نموده و باور داشتند كه تنها راه گسترش دين و آموزههاي آن، بهرهگيري از اهرم فشار و جنگ است. البته در همين جا نيز ميتوان دستهاي پنهان را براي به وجود آوردن اين گروهها در داخل اسلام و ايجاد فرقههاي مذهبي مانند وهابيت و بهائيت ناديده گرفت.
بر اين اساس معرفي اسلام به عنوان دين شمشير و خشونت غالباً جنبه تبليغاتي داشته و اتهامي است نسبت به آن روا داشته شده است.
به نظر ميرسد عوامل زير در متهم نمودن اسلام به خشونت مؤثر بودهاند:
1.سياست اسلام ستيزي دشمنان : يكي از علل عمده معرفي شدن اسلام به عنوان دين خشونت، سياستهاي استكبار جهاني عليه اسلام و مسلمانان است، استعمار ستيزي دين اسلام و روحيه استقلالطلبي مسلمانان و الهام گرفتن از آيات جهاد در قرآن، منافع استعمار را به خطر انداخته و همين موجب شد كه آنها در صدد مقابله با آن بر آيند، بهترين راه را در مبارزه با ريشه اين احساس و انگيزه در مسلمانان ديدهاند و آن هدف گرفتن آيات جهاد و سيره پيامبر (ص) بوده است، به همين خاطر آنها اسلام را خشونت گرا معرفي مينمايند.
اين در حالي است كه جنگ افروزان غرب ركورد دار خشونت در جهان هستند، در جنگ جهاني اوّل و دوم حدود 63 ميليون انسان كشته شدند، اين كشتار را آناني به وجود آوردند كه اسلام و مسلمانان را به خشونت معرفي كرده و از طرفداران دين مسيح هستند جالب آن كه در هر دو جبهه فقط خود شان بودهاند يا ميدان اصلي جنگ ميان خود آنها بوده آيا قتل عام صد هزار انسان در كوبا، ويتنام و افغانستان از سوي همانها به وجود نيامده است كه امروزه ناقوس صلح جويي تساهل صدا در ميآورند در گذشته تاريخ وضع آنان فاجعه بارتر بوده است، آنان بودند كه جنگهاي صليبي را به وجود آورده و تا توانستند مسلمانان را كشتند.
گوستاولوبون مسيحي از قول روبرت راهب كه خود در جنگ حضور داشت گزارش ميدهد: "لشكر ما (صليبيها) در گذرگاهها، ميدنها و پشت بامها، در حركت بودند و مثل شير مادهاي كه بچهاش را ربوده باشد، از قتل عام لذت ميبردند، اطفال را پاره پاره ميكردند و جوانان و پيرها را در يك رديف از دم شمشير ميگذراندند و چندين نفر را در يك ريسمان به دار ميآويختند".(1)
گوستا ولوبون در خصوص رفتار مسلمانان با مسيحيان مينويسد: "صلاح الدين سردار فاتح مسلمانان به عيسويان بيت المقدس عفو عمومي داد و براي فليپ، و "ريشار" در ايام بيماري از انواع اغذيه و ادويه مقوي ميفرستاد"(2)
بعد از جنگهاي صليبي در اسپانيا مسلمانان را قتل عام كردند و با قي مانده را به دريا ريختند كه اين يكي از مظاهر نسل كشي است در زمان حاضر مي بينيم كه به نسل كشي مسلمانان در بالكان رو آوردند و دهها هزار مسلمان بيگناه بوسني را كشتند نيز همانها امروزه مدام فلسطينيان مظلوم را به خاك و خون ميكشانند.
بنابر اين كاملاً روشن و آشكار است كه جنايتها و كشتار مسلمانان توسط مسيحيان و يا حتي كشتار خودشان بسيار بيشتر از مسلمانان بوده است، اما متأسفانه با ابزار تبليغاتي گستردهاي كه دارند، اين امر را وارونه جلوه ميدهند. 2.جنگها در حوزه تاريخ اسلام :يكي از عوامل مهم كه زمينه اتهام خشونت گرايي اسلام را فراهم نمود، جنگ هايي بود كه در حوزه تاريخ اسلام شكل گرفتند آن جنگهايي كه در زمان پيامبر(ص) به وجود آمده بود، جنبه دفاعي داشت و از هدف متعالي حمايت از مستضعفان بهرهمند بود و حال اگر در دوره برخي از سلسلههاي ستمگر با نام اسلام، جنگهاي ظالمانه را بر راه انداختند، اين كار منحصر به آنان نيست، در همه كشورها در طول تاريخ كم و بيش چنين اتفاقي وجود دارد ميان پيروان ديگر اديان بسيار اتفاق افتاده است كه بر خلاف آموزههاي ديني خود، به خونريزي رو آوردهاند، بنابر اين اگر پادشاهي با انگيزه مادي و با نام اسلام به خشونت رو آورده باشد و نبايد اين كار را به نام اسلام تمام كرد، همان گونه كه تاريخ يهود و مسيحيت شاهد جنگها و خشونتها بوده است اما اين خشونتها به گونهاي تفسير و توجيه شده است كه گويا اصلاً اتفاقي نيافتاده است: افكار عمومي نيز به آنها توجه ندارد و آن را ناديده ميگيرد.
3. عدم معرفي ابعاد اسلام : يكي از عوامل بسيار مؤثر در متهم ساختن اسلام به عنوان دين خشونت، عدم معرفي ابعاد و جامعيت اسلام است، اسلام همان گونه كه آيات جهاد، دفاع و جنگ دارد، آيات صلح و زندگي مسالمتآميز نيز دارد، اگر آيات صلح قرآن بيشتر از آيات جهاد آن نباشد كمتر نخواهد بود، متأسفانه آن چه كه بدان پرداخته شده، بُعد جهاد و جنگ اسلام بوده، معرفي بُعد صلح اسلام بسيار كم رنگ ميباشد و عامل گسترش اسلام را جنگها ميدانند!
در حالي كه اين تفكر به وسيله حتي برخي از متفكران با انصاف غربي رد شده است.
گوستاولوبون مينويسد: زور شمشير موجب پيشرفت قرآن نشده، زيرا رسم اعراب (مسلمانان) اين بود كه هر كجا را فتح ميكردند، مردم آن جا را در دين خود آزاد ميگذاردند، اين كه مردم مسيحي از دين خود دست بر ميداشتند و به دين اسلام ميگرويدندو زبان عرب را به جاي زبان مادري خود بر ميگزيدند، بدان علت بود كه عدل و دادي كه از عربهاي فاتح ميديدند، از زمامداران پيشين خود نديده بودند."(3)
در قرآن از پيامبر اسلام (ص) به عنوان پيامبر صلح و صفا ياد شده است.(4)
در برخي از روايات از اسلام به عنوان دين سهله (آسانگير) تعبير شده است. (5)
در مقابل همه اين برخوردهاي منفي در مورد اسلام، در دين مسيحيت بر عكس دين اسلام تبليغ ميشود، بدين معنا كه دستورها و آموزههاي صلح آن بسيار پر رنگ جلوه داده شده است حتي به شعار رو آوردند كه دين مسيح، پيام آور صلح و صفا است، مسيحيان در معرفي دين مسيح به عنوان "دين صلح گرا" موفق بودهاند از سوي ديگر دين تحريف شده مسيحيت با منافع استكبار تضاد نداشت و اين امر موجب شد كه استكبار عليه دين مسيح تبليغات انجام نداده و گاهي از آن دفاع نمايد، حال آن كه دين مسيح همان گونه كه آموزهها و برنامههاي صلحآميز دارد، برنامههاي جهاد و ستم ستيزي نيز دارد. اصولاً ديني كه برنامه دفاع و مقابله با دشمنان نداشته باشد و در رفع ستم از جهانيان سخني نداشته باشد، دين ناقصي است.
4. قيامها :قيام هايي كه آزادي خواهان و مصلحان انجام دادند، نيز در اتمام اسلام به خشونت مؤثر بودهاند قيامهاي كه شيعيان در طول تاريخ عليه حاكمان ستمگر انجام دادند و قيامهاي كه امروزه مسلمانان به منظور دفاع از جان، مال و سرزمين خويش انجام ميدهند.
اين دسته از قيامها زمينه تبليغ دشمن را فراهم نموده و دشمن مسلمانان به ويژه شيعيان را خشونت گرا معرفي نموده، حال آن كه در تاريخ مسيحيت نهضتهاي اصلاحي و انقلابهاي آزادي بخش شكل نگرفتهاند و يا خيلي كم رنگ است.
5.عملكرد برخي از مسلمانان تندرو : متأسفانه عملكرد برخي از مسلمانان موجب شده است برخي اسلام را به عنوان دين خشونت بشناسند، عملكرد گروه هايي مانند طالبان و يا برخي از مسلمانان تندرو، فضاي جامعه امروزه را آلوده كرده است، همان گونه كه در طول تاريخ گروهها و افراد افراطي بودند كه از برنامههاي اسلام، برداشتهاي غير منطقي نموده و باور داشتند كه تنها راه گسترش دين و آموزههاي آن، بهرهگيري از اهرم فشار و جنگ است. البته در همين جا نيز ميتوان دستهاي پنهان را براي به وجود آوردن اين گروهها در داخل اسلام و ايجاد فرقههاي مذهبي مانند وهابيت و بهائيت ناديده گرفت.
منتقدان
علی دشتی در کتاب «۲۳ سال» عقاید پایه مسلمانان را مورد انتقاد قرار داد که قرآن از سوی خدا فرستاده نشده و تنها سخنان محمد و از روی وجدان پاک سیرت وی بودهاست و قرآن چیز تازهای برای ارائه نداشته بلکه تنها افکار و عقاید دیگر را به شکل خودش گردآوری کرده و با سخنان شخصی محمد خود را مدعی کلامخدابودن دانستهاست.
شجاعالدین شفا هم در کتابهای «تولدی دیگر» و «پس از ۱۴۰۰ سال» ادیان سامی و دین اسلام را نقد کردهاست.
احمد کسروی هم از منتقدان اسلام است.
نتيجه گيري
از آنجا که دين اسلام برای تمام جهات زندگی انسان دستور و برنامه دارد و برنامه و دستورات آن کامل ترین دستورات، برای جامعه انسانی است و کتاب آن نیز جامع ترین کتابی است که از طرف خداوند برای هدایت و راهنمایی انسان ها نازل شده، از این روي اسلام به عنوان آخرین دین الهی در میان بشر است. و این کتاب برای همیشه هادی و راهنمای انسان ها خواهد بود. و هرگز مورد تحریف و دستبرد بشریت قرار نمیگیرد و هرگز نسخ نخواهد شد. علاوه بر دلیل عقلی، آیاتی از قرآن کریم از آن خبر داده است از آن جمله آیه شریفه که میفرماید: «و انه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید و این کتابی است شکستناپذیر که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمیآید»
به مقتضای این آیه و آیات دیگر، قرآن، کتاب ثابت و برقرار است که اعتبار جاویدانی آن از طرف پروردگار جهان امضاء شده است. قرآن را از آن جهت میتوان جامعترین کتاب گفت که در آن هم به جهات اجتماعی انسان و هم به جهات فردی، هم به امور دنیوی و هم امور اخروی انسان توجه شده است و با مراجعه و عمل به آن سعادت دنیا و آخرت انسان تأمین میگردد.
به دیگر تعبیر،اسلام دارای دستورات و مقرراتی است که با طبیعت و سرشت انسانی هماهنگی کامل دارد؛ زیرا در آن به همه خواستهها و نیازهای طبیعی و انسانی بشر توجه شده است و هیچ چیز از نظر، دور نشده و فرو گذار نگردیده است.
به مقتضای این آیه و آیات دیگر، قرآن، کتاب ثابت و برقرار است که اعتبار جاویدانی آن از طرف پروردگار جهان امضاء شده است. قرآن را از آن جهت میتوان جامعترین کتاب گفت که در آن هم به جهات اجتماعی انسان و هم به جهات فردی، هم به امور دنیوی و هم امور اخروی انسان توجه شده است و با مراجعه و عمل به آن سعادت دنیا و آخرت انسان تأمین میگردد.
به دیگر تعبیر،اسلام دارای دستورات و مقرراتی است که با طبیعت و سرشت انسانی هماهنگی کامل دارد؛ زیرا در آن به همه خواستهها و نیازهای طبیعی و انسانی بشر توجه شده است و هیچ چیز از نظر، دور نشده و فرو گذار نگردیده است.
منابع
2.www.wikipedia.org
3.www.gharn22.ir
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر